چرا بهشتیان در بهشت خسته نمیشوند؟
آیتالله جوادی آملی بیان کرد: «برای پاسخ به این سؤالات باید فرق بین ثبات و سکون را تشریح کنیم. وقتی روح انسان به مقام ثبات میرسد مانند علم و قوانینی مانند 4=2×2 که زمین و زمان ندارند که ساکن باشند و بخواهند خسته شوند.»
عقیق:آیتالله جوادی آملی در جلسه درس تفسیر روز گذشته خود در تفسیر آیات 19 تا 22 سوره «زمر» به نکاتی درباره بهشت اشاره کرده است. خلاصه سخنان وی را در ادامه می خوانید.
* تعابیر مختلفی در مورد بهشت رفتن وجود دارد در برخی از تعبیرات آمده است که مومنان را به بهشت میبرند در برخی دیگر از تعبیرات در قرآن آمده است که بهشت برای آنهاست این دو تعبیر با هم دیگر متفاوت است در مورد غرفه هم همین معنا مطرح است یعنی اینکه برخی را وارد این غرفهها میکنند اما برخی صاحب این غرفهها هستن و غرفهها برای آنهاست.
* مرحوم امین الاسلام در مجمع البیان ذیل این آیه روایتی نقل میکند و بیان میکند که جریان بهشت مانند جریان دنیا نیست که هر جا چشمه و نحر بود انسانها آنجا جمع میشدند و خیمه میزنند. در بهشت جریان عکس است یعنی هر جا انسان است چشمه و نحر میجوشد. به عبارت دیگر هر جا بهشتیها اراده کنند چشمه و نحر میجوشد.
* حال در اینجا سوالی مطرح است که انسان وقتی وارد بهشت میشود چه میکند؟ خواب که نیست یعنی همهاش میخورد و میخورد؟ ما تا زمانی که بین ثبات و سکون نتوانیم فرق قائل شویم نمیتوانیم به این گونه سؤالات پاسخ دهیم. اگر از ما در مورد عمر زمین، خورشید، منظومه شمسی یا راه شیری یا هر جسم مادی سؤال شود میتوانیم پاسخ بدهیم چرا که به هر حال اینها مادهاند و از جایی آغاز شدهاند و به جایی ختم میشوند با آزمایشات میتوان عمرشان را تشخیص داد. اما اگر از کسی سؤال شود عمر 4=2×2 چقدر است چگونه میتوانیم به این سؤال پاسخ دهیم. باید بدانیم که این ثابت است بر خلاف آنها که ساکن هستند چرا که آن چیزی که ثابت است خسته نمیشود اما آن چیزی که ساکن است خسته میشود. قوانینی مانند علیت و امثال آنها سال و ماه بر نمیدارد نه متزمن است و نه متمکن.
* روح در بهشت به نشئةای میرسد که ثابت میشود و تعبیر نمکین «دار القرار» همین است یعنی روح در آن مرحله قرار پیدا میکنید وقتی ما بین سکون و ثبات فرق گذاشتیم دیگر این سؤال اصلاً مطرح نمیشود. چرا که ساکن است که خسته میشود اما ثابت خسته نمیشود بالاخره اینها مسائلی است که اهل بیت به ما بیان کردهاند و ما آنها را قبول میکنیم. انسان در انجا به جایی میرسد که اصلاً به هیچ چیز طمع نمیکند و بر هر چیزی که خداوند به او داده است راضی است. و چون انسان طمع نمیکند همیشه راحت است. اگر چنانچه طمع و آرزو در آنجا باشد اول عذاب است چرا که آنجا یک روز و دو روز نیست همیشه برتر از خودش را میبیند و میگوید ای کاش من در مقام او بودم. اگر انسان برتر از خودش را ببیند و آهی بکشد این یک عذابی است.
منبع:فرهنگ