۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۱ : ۰۱
عقیق: کاروان امام حسین (ع) پس از گذر از "زرود" و "ثعلبیه" در روز شنبه مورخ 23 ذی الحجه سال 60 هجری قمری به "زُباله" رسیدند. زباله روستای آبادی بود که بازار آن در جاهلیت معروف بودند و دژ و مسجدی در آن وجود داشت که به بنی اسد تعلق داشت.
اکثر مورخان، دریافت خبر شهادت عبدالله بن یقطر و قیس بن مسهر صیداوی- فرستادگان امام (ع) به کوفه- را در منزل زباله ذکر کرده اند. بعضی هم زمان دریافت این خبر را در منازل دیگر ذکر کرده اند؛ اما آنچه که صحیحتر به نظر می رسد این است که دریافت این خبر ناگوار از سوی امام حسین (ع) اولین بار در منزل زباله صورت پذیرفته است؛ ضمن اینکه این احتمال را نیز نباید از نظر دور داشت که ممکن است که خبر شهادت آنها در منازل دیگر نیز [به صورت تکراری] به اطلاع امام(ع) رسیده شده باشد.
روایت شده چون امام حسین علیه السلام به "زباله" رسید، فرستاده ی محمد بن اشعث و عمر بن سعد به خدمت ایشان رسید و پیام مسلم را که به عنوان وصیّت از ایشان خواسته بود که بنویسند و برای امام (ع) ببرند، تقدیم نمود. امام حسین نامه را خواند و وقتی که صحّت خبر شهادت مسلم و هانی را تأیید شده دید سخت آزرده خاطر گردید، اندوه این مصیبت زمانی شدّت بیشتری یافت که قاصد خبر شهادت قیس بن مسهر را نیز به اطلاع امام(ع) رساند.
در این هنگام اشک در چشمان امام (ع) حلقه زد و بر گونه اش جاری شد و این آیه را قرائت فرمود: "فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا؛ پس بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه خدا شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند."
آن حضرت خبر را برای اصحاب بیان نمود و فرمود: "خبر ناگوار و جانسوزی به ما رسیده و آن اینکه مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر به شهادت رسیده اند، و شیعیان کوفه ما را بی یار و یاور گذاشته اند، هر کس از شما بخواهد، می تواند باز گردد که بر او ملامتی نیست چرا که تعهّدی نداشته است."
نقل شده بسیاری از یاران و اصحاب امام حسین علیه السلام که به جهت مطامع دنیوی و به امید بدست آوردن پست و مقام با حضرت همراه شده بودند از گرد او پراکنده شدند و راه بیابان را در پیش گرفتند. تنها اهل بیت امام با تعداد کمی از یاران باوفای ایشان ماندند. گفته شده این کار امام حسین از آن روی بود که گروهی از اعراب می پنداشتند که عازم شهری می شوند که مردم آن شهر تحت فرمان امامند؛ اما امام (ع) می خواست که همراهانش آگاهانه در این مسیر گام بردارند و بدانند که با چه مشکلاتی مواجه خواهند شد.
در این منزل همچنین، امام (ع) با مردی از قبیله ی بنی عکرمه به نام عمرو بن لوذان دیدار کردند. آن مرد از ایشان سؤال کرد: "عزم کجا دارید؟"
امام فرمود: "عازم کوفه هستم."
آن مرد به امام حسین گفت: "تو را به خدا سوگند که از این راه باز گرد، زیرا تو به استقبال نیزه ها و شمشیرها می روی، اگر کسانی که نامه و پیک نزد شما فرستاده اند، هزینه ی این جنگ را برعهده می گیرند و مقدمات کار را از هر جهت برای شما فراهم می آورند، به نزد آنها برو، که این عزم پسندیده ای است، ولی آن گونه که شما بیان کردید من مصلحت شما را در رفتن به سوی مردم کوفه نمی بینم."
امام حسین (ع) فرمود: "ای بنده ی خدا! آنچه را که تو گفتی بر من پوشیده نیست و رأی همان است که تو دیده ای؛ ولی بر مقدّرات الهی کسی غالب نخواهد شد."
منبع:باشگاه
211008
كوفـــــــــي بي مروت رحم و وفــــــــــــــــا ندارد