شعری از رضا شیبانی
شعر/ مادر! مرا ببخش اگر دیر آمدم
رضا شیبانی اصل از شاعران کشورمان در حال و هوای این روزها و درباره مشخص شدن هویت تعدادی از شهدای گمنام و باخبر شدن خانوادههایشان شعری سروده است.
عقیق:رضا شیبانی اصل از شاعران کشورمان در حال و هوای این روزها و درباره مشخص شدن هویت تعدادی از شهدای گمنام و باخبر شدن خانوادههایشان شعری سروده است. این شعر از زبان یک شهید گمنام است خطاب به مادری که سالها چشم انتظار فرزندش بوده است. این شعر در ادامه میآید:
مادر سلام! آمدهام بعد سالها
انگار انتظار تو را پیر کرده است
زود است باز این همه پیری برای تو
شاید منم که آمدنم دیر کرده است
مادر مرا ببخش اگر دیر آمدم
جایی که بودم از نفس جاده دور بود
آماج سنگ حادثه بودم ولی شگفت
آیینهی شکسته من پر غرور بود
دیرینه سال بود که در دور دستها
یک سرزمین به گردهی من بار درد بود
در من کسی شبیه یلان حماسه ساز
بی وقفه با زمین و زمان در نبرد بود
دیرینه سال بود که سرپنجه های من
چنگال بسته بود به حلقوم خاک سرد
تا مغز استخوان مرا خورده بود خاک
تا مغز استخوان مرا خورده بود درد
قصد تو را زمین و زمان کرده بود و من
تنها برای خاطر تو این چنین شدم-
-که چنگ بر گلوی زمین و زمان زدم
یک عمر استخوان گلوی زمین شدم
مادر! مرا ببخش اگر دیر آمدم
یک مشت استخوان شدنم طول میکشید
تا ارتفاع شانه مردان شهرمان
از دست خاک پر زدنم طول میکشید
مادر نمیر! زندگی من از آن تو!
مادر نمیر! زندگی از آن میهن است
بعد از من آفتاب تو هرگز مباد سرد!
بعد از من آسمان تو هرگز مباد پست!
منبع:فارس