کد خبر : ۳۷۸۴
تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱۳۹۱ - ۱۴:۳۴

شعری که میثم مطیعی در فراق "پیر خود" خواند + صوت

نور این کوچه خیابان از تو بود .... روشنی چشم ایران از تو بود
آه نفس مطمئن، آرام ما .... بین وانفسای تهران از تو بود
هر شب ماه مبارک بعد از این .... سخت دلتنگ صدایت می شویم
شام احیا لحظه ی قرآن به سر.... بی قرار ربنایت می شویم
مو سپید رو سفید ای پیر عشق ....از حبیب بن مظاهر یاد کن
اربعین شد چند خطی مقتل بخوان ....از زیارت های جابر یاد کن
تا که باشی روضه خوان اهل بیت ....بر سر خان کرم دعوت شدی
مثل جابر حاج آقا مجتبی ....اربعین آمد تو هم دعوت شدی
پا برهنه،غسل کرده،با ادب ....زیر لب در گفتگویی با حسین
آمدم باز آمدم مولای من ....خواندمت فاسمع ندائی 
با حسین و یا حسین و یا حسین و  ....نغمه ی هر صبح و شام تو بود
دلخوشی مان در شلوغی های شهر .... لحن گرم و صوت آرام تو بود
نور می بارید پای منبرت ....جان به سوی آسمانها راه داشت
زنده می شد دل از انفاس خوشت ....حرف حرفت عطر روح الله داشت




ارسال نظر
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۷
0
0
ممنون....فراق ، درست است..... لطفا تصحیح بفرمایید....
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین