۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۳ : ۱۳
عقیق:نظر به این اهمیت، مقدّمه آیتالله صافی گلپایگانی بر دیوان شعر والد بزرگوارشان فقیه بلندمرتبه آیتالله آخوند ملامحمّد جواد صافی که مشتمل بر مطالب مهمّی درباره شعر و اثر آن در تاریخ سازی و تحوّل افکار مردم است را از نظر میگذرانیم.
متن نوشتار آیتالله صافی شعر با عنوان «تاریخ سازی و تحوّل آفرینی» که پایگاه اطلاع رسانی این مرجع تقلید منتشر کرده است، به شرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحُکْماً. پس از حمد و سپاس خدا و درود و صلوات بر حضرت خاتم الانبیاء، و ائمه هدی مخصوصاً خاتم الائمة النجباء علیهم الصلوة و السلام.
آیات خداوند متعال و نشانههای قدرت و حکمت الهی، بیرون از حدّ شمار و احصاء است. در قرآن مجید میفرماید: «قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً»
این آیات، در هر صنف و نوع از مخلوقات مثل کلّ و در هر واحد و فرد صنف و نوع مثل کلّ کلمات، احصاناپذیر است و چنانکه شاعر با معرفت گفته است:
هر گیاهی که از زمین روید * وحده لاشریک له گوید
همه و همهی کوه و صحرا و درختان و ستارگان و منظومهها و کهکشانها و دریاها و جنبندگان که با چشمهای مسلّحِ به ذرهبین هم دیده نمیشوند و موجوداتی که به سالهای نوری در حدّی از ما دورند که آنها نیز با چشمهای مسلّحِ به دوربین دیده نمیشوند و ذرّه و اتم، همه آیات خدا هستند که انسان، در معرفت آنها و ذات آنها با این همه دانشی که به دست آورده، مات و مبهوت مانده است و بالاخره هر کس باشد و تا هر کجا و هر زمان صدها و هزارها سال، مَرکب اندیشه و تحقیق را براند میگوید:
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت * یک موی ندانست و بسی موی شکافت
اندر دل من هزار خورشید بتافت * و آخر به کمال ذرهای راه نیافت
چه لذّتبخش و نشاط آفرین است تفکّر در این کاینات و چه اندک و کم است آنچه بر انسان کشف شده است در برابر آنچه نامکشوف مانده است.
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: «سُبْحَانَکَ مَا أَعْظَمَ مَا نَرَی مِنْ خَلْقِک»
و ما باید بگوییم چه اندک و کم است تفکّر ما در این آیاتی که میبینیم و شب و روزمان مستغرق در آنها هست و چه قدر کم است آگاهی ما از آنها در کنار آنچه از آن علی الدوام غافلیم.
قال الله تعالی: «وَ کَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون. صَدَقَ اللهُ العَلِیُّ العَظِیمُ»
یکی از این آیات عظیمه انفسیه - که اگر چه بیشتر یا همگان با گوش و هوش خود با آن آشنا هستند، ولی در عظمت آن، کم اندیشه میشود و ابعاد وسیع آن بسیار عمیق است- ذوق و قریحه و طبع شعر و میل به سخنسرائی موزون و لطیفهگوئی و سخن به نظم و نظامگفتن است که در تعریف کامل آن، این الفاظ، گویای حقیقت آن نیست و خلاصه، قریحهی شعرگویی و شعرشناسی است.
البته برای انسانهای با معرفت که فقط به ظاهر دنیا نمینگرند و مثل حیوانات - که از سبزه و گیاهان خوشرنگ و زیبا، به همان ظاهر و استفاده جسمانی از آن اکتفا میکنند- نیستند و نیروی درّاکهای دارند که باطن اشیاء را با آن درک میکنند، جمال همه اشیاء بر انسان، لذتبخش و شور و شوقآفرین است؛ شکوفههای درختان، مرغزارها و سبزهزارها و آبشارها و گلهای رنگارنگ و آواز و الحان پرندگان و حرکت ماهیان دریا و هزاران هزار کایناتی که میبینند، آنها را به پرواز در میآورد و از خود بیخود میسازد.
این قریحه و ذوق شعری و ادبی از هیچکدام از آنها کمتر نیست که برای بسیاری بیشتر و بیشتر است. گاه برای اهل معرفت و ذوق، درک و بینشی که از یکی آیات از قرآن کریم فراهم میشود، آن افاضه برای بقیّه فراهم نمیشود.
شوق و ذوقی که برای اهل معرفت و معنی در وقت شنیدن و خواندن خطبههای امیرالمؤمنین علیه السلام از نهج البلاغه حاصل میشود، از تماشای سبزه و گلزار فراهم نمیگردد.
راجع به شعر و ادب و فنون و رموز آن، سخن بسیار است و یکی از فنون جمیله و آیات الهیه است.
در این مقدمه به یک بُعد عالی شعر که کمتر مورد توجه است توجه میکنیم؛ بُعد دلالت آن بر وجود عالم غیب و باطن وجود انسان.
همانطور که آیات آسمان و زمین، همه و هر کدام، کتابهای بزرگ معرفتبخش است، اشعار شعرا در ستایش و سپاس خدا، در مدائح پیغمبر خدا حضرت محمد مصطفی و اهل بیت آن حضرت سلام الله علیهم اجمعین، در مواعظ و نصایح و آداب و اخلاق، در دعوت به خیر و تحریک به مهر و رحمت و احسان، در بیان عظمت کاینات زمین و آسمان و وصف طبیعت، و رشتههای فنی شعر و ادب، بسیار عجیب است.
باید همانطور که وقتی یکی از آیات تکوینیه ظاهری را میبینیم، زبان به تکبیر و تعظیم و ستایش قدرت الهی باز میکنیم، از شنیدن اشعار شعرای بزرگ نیز همین تسبیح و تعظیم را داشته باشیم.
این معانی که خدا میداند چند هزار سال یا چند صد هزار سال پیشتر بوده است و به زبانهای مختلف و الفاظ و جملههای جداگانه گفتهاند و این استعارات، این تشبیهات، این حقایق و این لطایف از کجا میآید؟ و چگونه است که تمامشدنی نیست و چگونه در اندیشه میآید؟ غیر از این است که هر اندیشمندی میفهمد که انسان، این گوشت و پوستِ در استخوان نیست و حقیقتش بسیار والا و بالا است. خودش، خود را کم گرفته است و اسیر ظاهر و لذات ظاهر نموده است.
این شعرا، هر بیت شعرشان، کلمهای از کلمات خدا و آیتی از آیات خدا است.
قال الله تعالی: «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»
آیا مثل این شعر از آیات الهی نیست؟ اگر سنگ و کلوخ و کوه و ابر و آب و برگ هر درخت، آیتی الهی است، این ابیات به این عنوان سزاوارترند:
سپاس و حمد بیحد است خدا را * که از کتم عدم آورد ما را
خداوندی که وحدت پایهی او است * زمین و آسمان در سایهی او است
بسیطی خارج از ترکیب و پیوند * محیطی پاک از همتا و مانند
چسان این بنده حمدش را نماید؟ * که بر هر حمد، حمدی لازم آید
به پیش آن که بیپیوند و خویش است * هر آن را معرفت بیش است پیش است
یکی دیگر از ویژگیهای شعر، نقش و تأثیر آن در روح و اندیشه شنونده است که گاه بسیار شگفتانگیز است و بسا که اثر یک بیت شعر، شخص را عوض کند و سالها و تا عمر دارد باقی بماند.
به این جهت، نقش شعرای متعهّد در تربیت جامعه و هدایت همگان خصوص نسل جوان و تحوّل فکری، عامل مهمّی به شمار میآید؛ بسا یک شعر در معارف، در اخلاق و در مواعظ به گونهای مؤثر شود که سخنرانیهای متعدّد، آن اثر را ندارد.
در حرکتهای بزرگ تاریخ، در تهییج اقوام و در دعوت به کارهای نیک و اقدامات بزرگ سرنوشتساز، در اظهار حق و کوبیدن باطل، کاری که از شعر بر میآید با صرف هزینههای کلام فراهم نمیشود.
برای اشعار شعرای صدر اسلام، مثل حسان، لبید و یا اشعاری مثل قصیده میمیمه فرزدق در آن موقعیت حساس که کسی زبان به بیان حق باز نمیکرد و یا اشعار سید حمیری و دعبل و کمیت و صدها شعرای شجاع و خود نفروخته، نمیتوان ارزشی معین نمود. این اشعار، همیشه در طی مرور قرون و اعصار، آموزنده و انسانساز بوده است.
شعرهای شعرای فارسیزبان در الهیات و مدایح حضرت رسول اکرم و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین و بیان حقایق و مواعظ و وصف حال طبیعت و قدرت الهی و هم در مراثی مخصوصاً در موضوع عاشورا، نیز سازنده و وسیلهی انتقال حقایق و حفظ هویت فرهنگی اسلامی و مذهبی بوده و هست.
در این میان هم، افرادی به عنوان شاعر، از این نعمت عالی طبع شعر و ذوق، سوء استفاده نموده و با سرودن اشعار مبتذل، به ترویج فساد اخلاق و گمراهکردن مردم و مدح ستمگران پرداختند و به جای شکر این نعمت، کفران نعمت نمودند.
پس از بیان این مقدّمه، عرض میکنم که کتاب حاضر - که مشحون به اشعار بلند و رسا در حمد و سپاس خدا و مدائح و بیان مناقب و فضایل حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت و ائمه طاهرین علیهم السلام و مواعظ و نصایح سودمند و معرفتآموز و شعور افزا است و از هر جهت در عالم هنر و ادبیات و فنون شعر نیز دارای موقعیتی ممتاز است- اثر ذوق و قریحه و تراوش ایمان و عقیده و نورانیت باطن و استقامت و حسن سلیقه شخصیتی است که در کنار ویژگیهای علمی و عملی و اخلاقی و خدمت به اسلام و دفاع از حدود و ثغور و ظلمستیزی، و نفی بدع و فرق باطله و تعظیم شعائر و شئون عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه السلام، صاحب خدمات و مواضع جلیه بود.
او به حق، یکی از مصلحین جامعه و از پیشگامان بزرگ در مبارزه با تهاجم غربگرایی و امواج الحادی و بیدینی بود و در این جهاد مقدّس - که با پیروزیهای شایان مقرون بود- رنج بسیار و متاعب سختی متحمل گردید و به حق، تا توانست حق خدمت و نوکری به حضرت ولی عصر مولانا المهدی بقیة الله ارواح العالمین له الفداء را ادا نمود و در همهی این صفوف جلیله، حضور مؤثر داشت.
توصیف تألیفات ایشان در علوم اسلامی کلام، فقه و اصول، خارج از حوصله این مقاله است. فقط به چند جمله اظهار نظر یکی از مشاهیر اعاظم و اعلام و زعمای حوزوی و دینی، مرحوم آیة الله العظمی حاج نور الله نجفی اصفهانی قدسسره اکتفا مینمایم:
«... بحراً ذخاراً متلاطماً أمواجه أو جبلاً شامخاً صعباً سبیله و منهاجه؛ فإن تکلم، تکلم عن ذهن وقاد، و إن سکت سکت عن فهم نقاد ... قد التقط من کل مکنور غوالی لئالیه، و استخرج من کل مرموز دقائق معانیه ... الی آخر ما قال و افاد.»
منبع:ایسنا
211008