۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۰ : ۰۲
عقیق:اشرف مخلوقات خداى تعالى وجود مقدس حضرت رسول اكرم(ص) است، وجود مباركش از نظر حسن خلق در چنان درجه اعلائى قرار گرفته كه قرآن كريم درباره اش مى فرمايد: «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ (1)؛ و راستى كه تو را خويى والاست.»
و در جاى ديگر او را الگوى تمام مؤمنين به مبدأ و معاد قرار داده مى فرمايد: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا(2)؛ قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى كند.» لذا براى كسانى كه در راه تهذيب نفس و كسب مكارم اخلاق در تلاشند سزاوار است كه به اين وجود شريف اقتداء كرده و سعى كنند آنچه را كه در رفتار و كردار و حركات و سكنات آن حضرت وجود داشت در خود مجسم كنند.
يكى از علماء صفات رسول خدا (ص) را در موارد ذيل جمع نموده:
1 - بردبارترين مردم.
2 - شجاع ترين مردم.
3 - عادل ترين مردم.
4 - عفيف ترين مردم.
5 - هرگز دستش دست زن نامحرمى را لمس نكرد.
6 - سخى ترين مردم بود، تا حدى كه هيچ شبى پول نقدى را در پيش خود نگه نمى داشت و اگر شب مى شد و پولى به همراه داشت آن قدر بيرون از خانه مى ماند تا آن را به كسى كه استحقاقش را دارد بپردازد.
7 - متواضع ترين مردم بود تا جايى كه با دستان مباركش كفش پينه مى زد، لباس وصله مى كرد، به خانواده اش كمك مى نمود، حتى براى تكه تكه كردن گوشت آنها را يارى مى كرد، دعوت هر مؤمنى را چه بنده و چه آزاد مى پذيرفت هر هديه اى را حتى اگر يك جرعه شير، مى پذيرفت و آن را تلافى مى كرد.
خوردن برايش مهم نبود، هر غذايى كه حاضر بود مى خورد، از خوردن حلال پرهيز نمى كرد. هر لباسى كه برايش امكان داشت مى پوشيد، لباسش هميشه بالاتر از قوزك پايش بود، هر وسيله اى كه در اختيار داشت سوار مى شد گاهى بر شترى سوار مى شد و گاهى بر استرى سياه و سفيد و گاهى بر الاغى و حتى پشت سر ديگران بر مركب مى نشست، و با فقرا همنشين مى شد.
8 - هرگز صدقه نمى خورد.
9 - براى خدا غضب مىكرد ولى به خاطر خودش غضبناك نمىشد، دير غضب مىكرد و زود راضى مى شد و غضب و رضايش در چهره اش مشخص بود.
10 - از مريض ها حتى در دورترين نقاط شهر عيادت مى كرد.
11 - در تشييع جنازه شركت مى كرد.
12 - در بين دشمنانش بدون نگهبان حركت مى كرد.
13 - با وقارترين مردم بود در حالى كه هيچ تكبرى نداشت (3).
14 - در سخن گفتن بليغ و فصيح و شيرين زبانترين مردم بود بدون اينكه سخنش را طولانى كند سخنان جامع مى گفت و آنچه را مى خواست بگويد در جملات كوتاه جمع مى كرد، بسيار سكوت مى كرد، بدون حاجت سخن نمى گفت، سخن زشت بر زبان نمى راند و در حال غضب و رضا جز حق نمى گفت.
15 - زيباترين مردم بود.
16 - هيچ امرى از امور دنيا براى او مهم نبود.
17 - هيچ گاه سه روز خود را از نان گندم سير نمى كرد، در حالى كه نه بخيل بود و نه فقير بلكه فقط خدا را ترجيح مى داد، از گرسنگى سنگ به شكم مى بست، نان جو با سبوس مى خورد محبوب ترين غذا نزد او غذايى بود كه دستان بيشترى در آن باشد، با انگشتان سه گانه اش غذا مى خورد و گاهى از انگشت چهارمش كمك مى گرفت، سير و پياز و تره نمى خورد، هرگز غذايى را مذمت نمى كرد اگر دوست داشت مى خورد و اگر دوست نداشت نمى خورد، كاسه اش را پاك مى كرد سپس مى فرمود: «آخر غذا با بركت تر است و انگشتانش را مى ليسيد تا سرخ مى شد، با مساكين هم غذا مى شد.»
18 - بوهاى خوش را دوست مى داشت و از بوهاى بد ناراحت مى شد.
19 - اهل فضل را احترام مى كرد و بر اهل شرف نيكى روا مى داشت.
20 - صله رحم به جا مى آورد بدون اينكه آنها را بر بهتر از خودشان برترى دهد، هر كس را كه بر او وارد مى شد احترام مى كرد تا جايى كه لباس و زيراندازش را به كسى كه بر او وارد مى شد مى داد و اگر قبول نمى كرد با اصرار به او مى قبولاند.
21 - به احدى ظلم نمى كرد، هرگز خادم يا همسرش را فحش نمى داد، اگر كسى از او معذرت مى خواست عذرش را مى پذيرفت و در عين قدرت عفو مى كرد، با او سخنان درشت مى گفتند و او صبر مى كرد، بدى را با بدى جبران نمى كرد بلكه از بدی ها چشم پوشيده وآنها را مى بخشيد.
22 - خنده اش بدن قهقهه بود و شوخى هايش جز حق نبود، در سلام پيشى مى گرفت، هرگاه با كسى دست مى داد قبل از او دستش را نمى كشيد.
23 - هيچ گاه بدون ياد خدا نشست و برخاست نمى كرد.
24 - هرگاه مى نشست معمولاً دستش را دور پاهايش مى پيچيد معمولاً رو به قبله مى نشست، جاى معلومى براى نشستن نداشت، هر كجا خالى بود در آنجا مى نشست.
25 - پوست بدنش نازك و لطيف بود، ظاهر و باطنى آراسته داشت.
26 - سعه صدرش از همه بيشتر بود.
27 - راستگوترين مردم بود.
28 - در تعهدات باوفاترين آنها بود.
29 - نرمخو و خوش خلقترين مردم بود.
30 - رؤف ترين مردم بود.
31 - بهترين و سودمندترين مردم به حال مردم بود.
32 - از نظر اصل و نسب از همه برتر بود.
33 - هر كس براى اولين بار او را مىديد مىترسيد چون داراى هيبت بود و هر كس با شناخت با او معاشرت مىكرد شيفته اش مى شد، هيچ گاه مسلمانى از او چيزى تقاضا نكرد مگر اينكه به او عطا كرد.
34 - هيچ گاه اصحابش پيش پايش برنمى خاستند چون مى دانستند اين كار را دوست ندارد.
از اميرالمؤمنين على (ع) نقل است که فرمودند: در روز جنگ بدر پيامبر اكرم (ص) از همه ما به دشمن نزديكتر بود و ما همه به او پناهنده مى شديم زيرا قوي ترين و شجاع ترين مردم بود(13).
روزى مردى با حضرت رسول اكرم (ص) مواجه شد و از هيبت آن حضرت به خود لرزيد، حضرت فرمود: راحت باش من پادشاه نيستم، من پسر همان زن قريشم كه نان خشك شده مىخورد (14).
به صورتى بين اصحابش مى نشست كه انگار يكى از آنهاست و اگر غريبى وارد مجلس مى شد نمى دانست كدام يك از آنها پيامبر است تا اينكه اصحاب از حضرت خواستند كه محلى براى نشستن خود معين كند و سكويى از گل ساختند كه حضرت روى آن مى نشست.
پی نوشت ها:
1. سوره مبارکه قلم آیه 4
2. سوره مبارکه احزاب آیه 21
3.علت اينكه همراه با اثبات وقار، تكبر را از آن حضرت نفى مى كند اين است كه وقار معمولاً همراه با نوعى تكبر است و غالباً اين دو صفت كه يكى از آنها پسنديده و ديگرى نكوهيده است با هم اشتباه مى شوند.