۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۳ : ۲۲
عقیق:يکي از خادمين حرم مطهر حضرت معصومه (س) به نام آقاي عبدا... افسا مي گويد: يک دختر نه ساله که لال مادرزاد و اهل زنجان بود، به همراه مادربزرگش به حرم آورده شد.
معلوم شد که والدين اين طفل از دنيا رفته اند و مادربزرگش او را از زنجان به قم آورده تا شفايش را از حضرت معصومه (س) بگيرد. مادربزرگ پير، در کنار ضريح ايستاده، خطاب به حضرت معصومه (س) مي گفت : اي بي بي ! اين دفعه من به زيارت نيامده ام، بلکه آمده ام شفاي اين دختر را از شما بگيرم.
من، تنها سرپرست او هستم. نمي دانم اگر بميرم، سرنوشت اين بچه چه مي شود ؟ شما مي دانيد من با چه سختي او را تا اينجا آورده ام. در همين حال که پيرزن با حضرت درد دل مي کرد، يک مرتبه دخترک که در کنار ضريح نشسته بود، بلند شد و با زبان ترکي مادربزرگش را صدا کرد.
پيرزن با يک دنيا خوشحالي او را در آغوش کشيد. خادمان پيرزن و دخترک را نزد توليت آستانه بردند. توليت بيست هزار تومان به عنوان کمک هزينه زندگي به آن پيرزن هديه داد و بليت مسافرت براي آنها تهيه کرد و آنها با خوشحالي به زادگاه خود بازگشتند.
پی نوشت:
عنوان كتاب؛ عنايات معصوميه از زبان خادمين آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) - نويسنده : محمد علي زيني وند
منبع:جام
211008