کد خبر : ۳۳۱۲۸
تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۳۹۳ - ۰۷:۱۶
مرثیه‌هایی برای یک شهر

شعر/با من بخوان دوباره غزل‌های غزه را

تعدادی از شاعران در روزهای اخیر، همزمان با حملات بی‌رحمانه رژیم صهیونیستی به غزه، در اقدامی خودجوش حوادث اخیر را با زبان شعر محکوم کردند.
عقیقهمزمان با حملات بی‌رحمانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه و به خاک و خون کشیدن مردم بی‌گناه این شهر، تعدادی از شاعران جوان در اقدامی خودجوش با زبان شعر حملات اخیر را محکوم کردند. تعدادی از سروده‌هایی که در روزهای اخیر سروده و منتشر شده‌اند، به شرح ذیل است:

علی فردوسی:

مبال، هان، به سلاحی که هست در بر تو
به سنگ می‌خورد اینجا که آمدی سر تو

برای ما که شهادت سعادت است، اما
نمُرده هم به عزایت نشسته مادر تو

قیافه نَحسَت حق به جانب از این است
که سازمان ملل در خفاست یاور تو

اگرچه چاق‌تر از بشکه‌های نفت شدی
ولی مجاور قحطی است روح لاغر تو

خودت که هیچ، برو ای ضعیفه، کار تو نیست
کجاست -صیغه هفتاد مرده- شوهر تو؟

برو به کاخ سپیدت سیاهه‌ای بنویس
که زردتر شده از قبل روی پرپر تو!

به غیرت است، به تعداد بمب و موشک نیست
تو که زیاد کم آورده است لشکر تو

برو برای خودت فکر سرزمینی باش
که یک وجب هم از این خاک نیست کشور تو

تمام سهم تو از خاک کشورم این است
که شاعران بنویسند: خاک بر سر تو

***

امین نوراللهی:

به دست حرمله هم‌دست دشمنت غزه
چقدر تیر ستم خورده بر تنت غزه

چقدر کودک آواره در دلت داری
چه ظلم‌ها شده بر مرد و بر زنت غزه

سرای خون شده خاکت نهاده‌اند از بس
سر بریده شده روی دامنت غزه

تو آن گره شده مشتی که آتش غیرت
دمیده در دل و کرده‌ست آهنت غزه

بزن بزن که تو نبضی پر از فلسطینی
بتپ‌بتپ که تویی قلب میهنت غزه

***

مصطفی پورکریمی:

من  بودم و تـوحشِ  قـومی پلید  که
من ماندم و ترنم خـون شهید  که

زیــر هجوم  سُـربیِ  رگبار کینه‌ها
در دل جوانه می‌زد و قد می‌کشید که

با من بخوان دوباره غـزل‌های غزه را
یعنی بیا به خلوتِ پاییز  بید  که

از دفتر خیـالِ  پریشان  شـاخه‌اش
پَر می‌کشد پـرنده شعری سپید که

دارد پیام خون و عطش در نگاهِ خــود
از مرغ خسته‌ای که شده ناپـدیـد که:

هر جا  فُرات  بود  وعَلم  بود و عاشقی
دستِ کسی قَلم  شـد و  نایی بُــرید که    

اینجا دوباره قصه سرخ شکفتن است
این  شمر بی‌مروت و آن هم  یزید که....

***

فاطمه تفقدی:

از زمین چه می‌دانی؟
جز این همه دود، آتش و خاک‌هایی
که این روزها مُدام برسرت می‌بارد
از آسمان چه تجربه‌ای داری؟
جز هواپیما، موشک...
موشک‌هایی که
مادرت رابه انفجار رسانده است...
و عروسکی که تکه‌هایش،
قلبِ کوچکت را
تکه
تکه
کرده است
آه کودکِ کوچک‌سال!
قیامت هنوز برپا نشده است
قیامت آن روزی‌ست
که دنیا تماشایت را کم بیاورد
و دشت‌های سالخورده
تو را به خاطر نیاورند
و گنجشک‌ها
هر صبح
از شانه‌هایت عبور نکنند
و تندبادها...
تندبادها...

درختان ِکوچکِ باغچه‌ات را
ازپای درآورند
قیامت هنوز برپا نشده است...
هنوز مویرگ‌هایت
گردبادها را پس می‌زند
و تو می‌دانی
یک روز دنیا
مناره‌هایِ باشکوهِ مسجد العمری را
آژیر می‌کشد ...
غزه را
آژیر می‌کشد
تو را
آژیر می‌کشد
آه کودکِ کوچک‌سال!
قیامت هنوز برپا نشده است...
بلندشو
تکلیفِ زیتون‌هایت را
معلوم کن...


منبع:تسنیم

ارسال نظر
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
مریم محمدی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۱
0
0
ترانه ای برای غزه از استاد فرامرز عرب عامری خوندم که خیلی آشفتم کرد.
در آتش جهل جهان
یک نسل خاکستر شده
این قصه ی امروز نیست
دیگر ملال آور شده
از هر کران خون می چکد
از چشم زیتون می چکد
یک دشت لیلایی شده
از بس که مجنون می چکد
از کودکان بی گناه
از اشک واز اندوه وآه
تا کی دل ما خون شود
از مردمی بی تکیه گاه
بیت المقدس شاهد
این ظلم بی اندازه باش
ای داغ مانده برجهان
تا عمر داری تازه باش
مبهوتم از این خفته گان
در خواب خویش آشفتگان
بی عرضه گان کوردل
از حرف حق ناگفتگان
این ظلمتی یک جانبست
این جنگ اصلا جنگ نیست
در روبروی تیر وتانک
جایی برای سنگ نیست
استاد فرامرز عرب عامری
گردآفرید صفری
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۴
0
0
سلام
زندگی به کام
چند روز پیش شعری شنیدم از رادیو7 که یه شاعر فلسطینی گفته بود، به این اسم:"میدانی بدتر از موشک های اسرائیل چیست؟ "
اینجوری ادامه پیدا میکرد که"این است که تلفن زنگ میزند. و کسی از آن سوی خط میگوید منطقه ی شما بزودی بمباران میشود..."

شعر قشنگی بود. من پیدا نکردم ش.اگر پیدا کردید ممنون میشم بذارید رو سایت.
یا علی...
برای مردم غزه دعا کنید...
رضایی
|
UNITED STATES
|
۱۵:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۳
0
1
علی دولتیان
شتاب داشت و پيدا نكرد، آنجا سنگ
هجوم برد، به دستش نبود سنگن
دويد پشت سر تانك و زيرلب ميگفت :
چه فرق هست مگر بين مشت من با سنگ؟
به تانك –گرچه به سرعت دويد – او نرسيد
و گفت : كاش برويد به جاي خرما سنگ
چه باك شاخه ي زيتون اگر در آتش سوخت
تمام باغ بسوزد نسوزد اما سنگ
برادران زيادي به ما دعا كردند
دعا قبول ولي مي شود دعاها سنگ؟
دوباره پيل و ابابيل ربرو گشتند
دراين زمانه كه مشگل گشاست تنها سنگ
پرنده هاي زيادي به آسمان رفتند
ولي چه سود، نباشد دهانشان تا سنگ
دوباره حادثه اي اتفاق مي افتاد
دويد، آن پسرك گفت: كو خدايا سنگ ؟
پدر، رسيد و خبر داد ويران شد
دعايشان شده مقبول، شد مهيا سنگ
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین