سفره ژنرالی که با «شیطان بزرگ» می جنگد
بر خلاف آن چه کارشناسان غربی،برای تفهیم «شهادت طلبی» مصداق می نمایند، «شهادت طلبی» در «مکتب روح الله»، مصادیق حقیقی و پرشکوهی چون «او» دارد.
عقیق: چند سال پیش، جمله ای به نقل از «شمعون پرز» رئيس جمهور فعلي رژيم صهيونيستي در رسانه ها منتشر شد به این مضمون: «خاورميانه، روي انگشت اشاره قاسم سليماني مي چرخد.» هنوز تکذیبی از سوی این دایناسورِ صهیونیست درباره این جمله انجام نگرفته است، طرفه این که اگر چنین توصیفی از سوی چنان شخصی درباره علمدارِ «سپاه قدس» ساختهگی هم باشد، طی چند سال گذشته، جملاتی از این قبیل، به قدری از سوی چهره های حقیقی و حقوقی غربی و متخاصم با اسلام اظهار شده است که نوبت به آن جملهی کذایی نمی رسد.
امروز «حاج قاسم سلیمانی» برای «شیطان اکبر» و شیطانک های اذنابش، «ژنرالی بی سایه» است که باید ارتشی از «جیمز باند» ها، «جک بائر»ها، «آیرون من»ها، «بت من»ها و ... به جنگش بروند و «رویای آمریکایی» از کابوسِ او نجات دهند. اما در میان فرزندان «حضرت روح الله» کیست که نداند؛ «حاج قاسم سلیمانی» کارگرزاده ای که نان و خرما، خوراکش بود و «انقلاب اسلامی» سودایش، شمشیری است از شمشیرهای «اسلام ناب محمدی(ص)» و برنده ترین سلاحش، عشق به «شهادت» است. و این همان رمزی است که یانکی ها از درک آن عاجزند. کارشناسان موسسات ریز و درشت غربی، امروز برای تفهیم «شهادت طلبی» به جنگسالارانِ درماندهی خود، مشتی جاهل و بیمارِ وهابی را مصداق می نمایند که با انفجار خود، زنان و مردان غیرنظامی را به خاک و خون می کشند، غافل از این که، «شهادت طلبی» در «مکتب روح الله»، مصادیق حقیقی و پرشکوهی چون «قاسم سلیمانی» دارد. سرداری که لحظه لحظهی حیاتش، به معنای مرگ و نیستی چکمه پوشان صلیبی و قصابان صهیونیست است.
خداوندا ! حیات این سردارِ غرورآفرین را طولانی بگردان و دیدارِ محتومش را با یاران شهیدش، آن گونه مقدر ساز که آرزویش را دارد