۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۶ : ۱۳
عقیق:نماز ستون دین ما است و یک نماز حقیقی و با اخلاص است که میتواند انسان را از فحشا و منکرات باز دارد و نماز با حضور قلب، آدمی را به سعادت میرساند. داشتن حضور قلب در نماز، امر بسیار مهمی است که شخص باید با تلاش و زحمت به دنبال رسیدن به آن در نماز باشد کسی که بیشتر ساعات عمر خود را در بیهوده کارى و لهو و لعب میگذراند نمیتواند در نماز حضور قلب پیدا کند. «میرزا جواد آقا ملکی تبریزی» توصیههایی را برای داشتن حضور قلب در نماز بیان فرمودهاند که برای علاقهمندان ذکر میشود.
برای احضار قلب نزد نماز، راهی جز اینکه همتت را متوجه نماز سازی نیست، زیرا همواره همت انسان متوجه امری میشود که خیری در آن گمان داشته باشد و آن را مایه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب هنگام نماز، تابع ایمان انسان به حقیقت نماز و اینکه نماز از همه اعمال بهتر و برتر است بستگی دارد و آن کس که به این حقیقت اعتقاد داشته باشد که نماز معراج اوست، مسلما همّ و غمش جملگی نزد آن نماز خواهد بود و هیچ چیز دیگری نمیتواند او را از این عمل باز دارد و کسی که همتش در پی نماز باشد، قلبش هم نزد نماز خواهد بود و هر اندازه که همت انسان بیشتر در پی نماز باشد، غلفتش از غیر نماز بیشتر خواهد بود.
بنابراین، آن کس که ایمان به خدا داشته و معتقد باشد که آنکه بهتر و پایدارتر است خداست و نماز، معراج او به سوی حضرت ذوالجلال است و نیز قلباً به این حقایق ایمان داشته باشد، ناگزیر قلب و همتش در پی نماز خواهد بود و ممکن نیست که چنین کسی از نماز غافل باشد.
برای کسی که محبت دنیا در دلش ریشه کرده و قوت گرفته، اگر بخواهد در نماز حضور قلب داشته باشد و معانی اقوال و افعال نماز را دریابد، جز با برکندن محبت دنیا از دل و بریدن از آن میسر نمیشود. ولی در عین حال تجدید یاد آخرت و عظمت مناجات و ایستادن در پیشگاه خداوند و هول و هراسی که در پیش است و خالی کردن دل از غیر خدا، و نیز تقلیل موانع خارجی به اینکه چشم را به محل سجده بدوزد و از خواندن نماز در اماکنی که باعث اشتغال خاطر میشود، دوری کند همه این امور برای دستیابی به بعضی از مراتب حضور و فهم نفع بسیاری دارد.
حضور قلب انواع و اقسام مختلفی دارد:
1. گاهی قلب متوجه وجهی از وجوه نماز میشود، مثل اینکه نمازگزار توجه پیدا کند که در حضور خدا ایستاده است و همین احساس حضور در برابر ذات ذوالجلال، او را از حضور نزد هر فعل و قولی از افعال و اقوال نماز باز میدارد.
2. گاه میشود که انسان، مقید و مشغول به تصحیح ادای حروف از مخرج آن و یا ادای کلمات به لحن عربی است و تا آخر نماز در همین اندیشه است.
3. گاهی مواظب این است که صورت افعال و اعمال نماز را صحیح به جای آورد.
4. گاهی فکرش متوجه معنای یکی از اعمال و یا اذکار نماز میشود، مثل اینکه در معنای تکبیر یا قیام یا رکوع و یا غیر اینها به فکر فرو میرود و ممکن است اشتغال به این فکر، تا آخر نماز برایش باقی ماند.
5. اما بهترین و کاملترین نوع حضور قلب این است که قلب نمازگزار در تمام اعمال و گفتار و اذکار نماز متوجه همان عمل و قول باشد و مراعات حضور پروردگارش را بنماید. و متوجه باشد که این اعمال را در حضور او ادا میکند، و تأمل و تفکر درباره جزئی از نماز او را از توجه به آن جزء که مشغول انجام آن است باز ندارد و در هنگام انجام هر عملی یا ادای هر ذکری به فکر آن عمل و یا ذکر مشغول باشد و بداند که در آن لحظه، انجام آن جزء از نماز و ادای آن ذکر از او خواسته شده و از خدا بخواهد که او را کمک کند تا آن جزء را همانگونه که از او خواسته انجام دهد.
موانع حضور قلب بر دو قسم است: یک قسم موانعی است که با مسکّن و تقویت جنبه مقابل، دفع میشود و این برای کسی است که اندکی از محبت دنیا در دلش باشد، ولی نه به حدی که دنیا مالک نفس او شده و دل نتواند از آن غافل شود، چنین مؤمنی هرگاه راههای حواس ظاهری را سد کند، و موقع نماز مکان خلوت و تاریکی برای خود اختیار کند تا چیزی که او را از تفکر در نمازش باز بدارد، نشنود و نبیند. همین برای رفع مشغلههای دنیایی، و منع نفس از تفکر در آنچه که بر اثر ملکات به خاطرش میآید کافی است.
البته به شرطی که قبل از نماز آنچه را که میبایست، انجام داده باشد و عظمت نماز، موقعیت خطیر آن و ایستادن در پیشگاه خداوند و خطر قبول یا رد آن در نظرش باشد و نفس و قلب خود را از آنچه که ممکن است در اثنای نماز او را به خود مشغول دارد فارغ کند. مثلاً اگر تشنه است قبل از نماز آب بیاشامد، سپس به نماز بایستد تا نفس در حین نماز، به یاد آب نباشد و همچنین بقیه موارد، به طوری که قبل از گفتن تکبیرة الاحرام از هر جهت فراغت بال برایش حاصل شود و در نماز هر عملی را که انجام میدهد و هر ذکری که بر لب میآورد، در ابتدای معنای آن قول و عمل را اجمالا در نظر آورد و سپس با تدبر و تفهم شروع در آن عمل کند.
قسم دوم موانعی است که برای رفع آن، مسکّن فایدهای ندارد بلکه داروی قوی لازم دارد که ریشه شهوات و علایق دنیایی را از دل برکند که این علایق دنیایی بسیار است، و آیه شریفه همه آنها را در بر دارد:
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»؛ زینت داده شد برای مردمان، دوستی شهوتها از زنان و فرزندان و انبانهای پر از طلا و نقره و اسبهای نشاندار و چهارپایان و کشتزار، اینها کالاهای این جهان است و عاقبت نیکو و سرانجام نیک نزد خدا است.
آن کس که محبتش نسبت به دنیا افزون و علایقش بسیار شود، به گونهای که آن علایق مالک نفس او شوند و قلبش را در هنگام نماز به خود مشغول دارد، بداند که از لشکریان شیطان است، چون دنیا مذموم است و محبت دنیا، آن چنانکه در روایات آمده است، رأس و منشأ هر خطا و گناهی به شمار میرود.