۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۶ : ۱۲
آنها
گفتند ما به کتاب ایمان آورده ایم ولی دست از گناه و تجاوز بر نداشتند. چرا؟ چون
خود را قوم برتر می دانستند. این توهمشان هم ریشه در نعمت هایی داشت که خدا به
آنها داده بود. گمان کردند خدا به هرکس بیشتر نعمت بدهد او عزیزتر است و قطعاً در
اشتباه به سر می بردند. خداوند
به آنها فرمود: «آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مىآوريد و به برخى
ديگر كافر مىشويد؟ پس جزاى هر كس از شما كه اين عمل را انجام دهد، جز رسوايى در
اين جهان، چيزى نخواهد بود و روز قيامت به سختترين عذاب بازبرده شوند و خداوند از
آنچه انجام مىدهيد، غافل نيست.» سپس می گوید که این تجارت بدترین تجارت است. * در
آیه ۹۶ سوره بقره حکایت قوم یهود بیان می شود. حکایت قومی که حتی از مشرکان هم
حریص ترند و همین حرص باعث عذاب آنها می شود. «(اى
پيامبر) هر آينه يهود را حريصترين مردم، حتّى (حريصتر) از مشركان، بر زندگى (اين
دنيا و اندوختن ثروت) خواهى يافت، (تا آنجا كه) هر يك از آنها دوست دارد هزار سال
عمر كند، در حالى كه (اگر) اين عمر طولانى به آنان داده شود، آنان را از عذاب
خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بيناست.» این
قوم چرا به این سرنوشت دچار شدند؟ چون آنها هم خود را برتر از دیگران می دانستند. * پس
ریشه مشکل هر دو گروه که در آیات فوق دچار عقوبت عذاب الهی شدند عامل خود برتربینی
بود. البته خود برتر بینی ای که از اساس غلط و حاصل یک توهم بود. حال یک سوال پیش
می آید. آیا قرآن سرنوشت این اقوام را فقط برای اطلاع بیان نموده یا قرار است درسی
برای همگان از جمله مسلمانان باشد؟ * از
امام باقر (ع) روایتی نقل شده که بسیار امیدبخش است. یزید ین معاویه عجلی می گوید
نزد حضرت بودم که مردی از اهالی خراسان وارد شد. پاهایش را به امام نشان داد که به
دلیل راه طولانی چاک چاک شده بود. بعد گفت یابن رسول الله، مرا از خراسان به اینحا
نیاورده مگر محبت شما. حضرت بیان شیرینی دارند: وَ اللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ
حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ؟ به خدا قسم اگر سنگی
به ما محبت داشته باشد خداوند آن را با ما محشور می کند و آیا دین چیزی جز محبت
است؟ (بحار الانوار ج ۲۷ ص۹۵) * توجه
تک بُعدی به اینگونه روایات موجب شده که عده ای از مسلمانان در همان مسیری
قرار بگیرند که موجب نابودی امت های چیشین شده بود. اما آیا اگر مسلمانان هم همان
اشتباهات را تکرار کنند دچار سوء عاقبت نخواهند شد؟ امروز چقدر حرص و دنیاطلبی در
بین ما رواج پیدا کرده؟ آیا ما به همه دستورات کتاب الله عمل می کنیم؟ آیا همه
آنها که نماز می خوانند خمس هم می دهند!؟ یا آنهایی که در عزاداری و مناجات شرکت
می کنند از مال حرام و رشوه و ربا دوری می کنند؟ و... آیا این ها مصادیق
"تؤمنون ببعض و تکفرون ببعض" نیست!؟ * در
نقطه مقابل روایتی از امام صادق (ع) که در انسان خوف زیادی ایجاد می کند. به امام
عرض کردند: گروهی از دوستان شما مرتکب گناهان می شوند و می گویند ما امیدواریم.
فقال کذبوا لیسوا لنا بموال؛ حضرت فرمود: آنها دروغ گویند و دوست ما نیستند! بعد
هم امام ملاک محبت حقیقی را بیان نمودند: «آنها مردمی هستند که آرزوها ایشان را به
این سو و آن سو می برد، هر که به چیزی امیدوار باشد در راه رسیدن به آن کار
می کند و هر کس از چیزی بترسد، از آن می گریزد.» (الکافی،ج۲،ص۶۸) * برای
اینکه ما نیز دچار همان اشتباه استراتژیک یهود و بنی اسرائیل نشویم باید معیار
دقیق خوف و رجا را بشناسیم. امام صادق (ع) در ضمن روایتی این مسأله را بیان فرموده
اند: «اَرج
الله رَجاءَ لایجرّئک عَلی مَعصیتِه؛ به خداوند امیدوار باش، اما امیدی که تو را
بر انجام معصیتش جرات نبخشد.» یعنی امید بسیار مطلوب است ولی خط قرمزی دارد و آن
تجرّی (جرأت پیدا کردن بر محالفت امر خداوند) است. «و
خَف اللهَ خوفاً لا یؤیسُک مِن رَحمته؛ و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را
از رحمتش ناامید نگرداند.»
خوف هم امری لازم و ضروری است ولی آن هم خط قرمزی دارد که یأس و ناامیدی است.» (وسایل
الشیعه باب جهادالنفس ، ج۱۵ ، ص ۲۱۸» مقام
معظم رهبری در ذیل این روایت تمثیل زیبایی بیان فرمودند: یک کودک هیچ خوفی از
قدرتمندان ندارد چون نمی داند قدرت و زور چیست. نسبت به بزرگان و علما هم هیچ
احترامی قائل نیست! چون نمی فهمد مقامش چیست. ما هم در برابر پروردگار خوفمان کم
است چون معرفتمان اندک است، تعظیممان هم کم است چون معرفتمان کم است.