۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۲ : ۱۳
عقیق: پیش
آمدن حادثه شکستگی پا برای خانم گلنسا پاکدل و بستری شدن او در بیمارستان امام علی
(ع) بجنورد بهانه ای شد تا در روز تکریم از مادران شهدا پای صحبت های صمیمانه این
مادر شهید بنشینیم.
خانم
گل نسا پاکدل گفت:115 سال سن دارم حاکمان خراسان و دوران چند نفر از شاهانی را که
در کشور حکومت کردند را به خاطر دارم.
این
مادر 115ساله اظهارداشت: من سه فرزند داشتم که دو پسر و یک دختر هستند پسرم محراب باقریان که در زمان جنگ تحمیلی در جبهه به
شهادت رسیدند و و پسر دیگرم محمد و دخترم صدر جهان هم اکنون زنده هستند و من هم
همراه خانواده پسرم زندگی می کنم.
بانوی
کهنسال ادامه داد: تاکنون هیچ عمل جراحی را انجام نداده ام و هیچ مشکل فشار
خون،قند خون، بیماری قلبی ندارم و قبل از این که این اتفاق برایم بیفتاد تمام
کارهای خودم را خودم انجام می دادم و هنوز از عهده زندگی خودم به تنهایی برمی آییم.
خانم
پاکدل در حالیکه کاملا سالم و سرحال است، به خوبی صحبت می کند، کمرش خم نشده
است و دستش هم نمی لرزد ، گفت: خدا را شکرروزگارم به خوبی در کنارفرزندانم می
گذرد
وی افزود: ما عشایر هستیم و شغل ما دامداری است و تا چند سال قبل نیز برای سرگرمی دامداری می کردم الان هم گوسفند داریم اما رسیدگی به انها برعهده پسر و نوه هایم است.
خانم
پاکدل ادامه داد: سلامتیم را مدیون استفاده از لبنیات محلی، گوشت تازه
گوسفندی، مصرف ماهی و استفاده از میوه های تازه ، پیاده روی و کار هستم .
او
می گوید بارها در خواب و بیداری با اما رضا(ع) و امام حسین(ع) صحبت کرده ام و
فرزندم را در راه امام حسین و حضرت زهرا به جبهه فرستادم .
او
می گوید: نوید به دنیا آمدن پسرم محراب در خواب به من داده شد و زمان شهادتش هم او
را در خواب دیدم و وقتی بیدار شدم به همسرم گفتم که محراب شهید شده است و بعد از
مدتی خبر شهادتش را برایمان آوردند.
مادر
شهید محراب باقریان گفت: فرزندم را خداوند به من داد و خودش هم گرفت و
از اینکه فرزندم درراه خدا به شهادت رسیده است خدا را شکر می کنم..
او
برایمان از سفرهای زیارتی که به مشهد،قم ،سوریه و کربلا داشته است، می گوید و این را
هم متذکر می شود تاکنون به سفر خانه خدا نرفته و آرزو دارد که روزی زائر خانه خدا
هم باشد.
این
مادربزرگ مهربان که همه فرزندان و نوه هایش را به اسم می شناسد ،می گوید : از
ابتدا در روستا زندگی می کردم و این زندگی را ادامه می دهم و سعی می کنم از غذاهای
سنتی و تولید خودمان در روستا تغذیه کنم.