۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۱۵
عقیق: لباس
احرام عنوان خاطره يكي از دانشجويان برق اعزامي با كاروان گرمابي است كه با هم ميخوانيم؛
به نام آن كسي كه در تمام عمرم در تنهايي با من بوده و
انشاءالله خواهد بود؛ چرا كه من هميشه خودم را لايق نميديدم و فكر نميكردم به
اين زودي به مدينه و مكه بروم.
يك روز در سال ۸۷ زائران مكه در منزل ما
مهمان بودند، من براي آنان لباس احرام تهيه كرده و براي جلسات به مسجد ميبردم كه خداوند
حج را نصيبم گرداند.
هميشه فكر ميكردم كه شوهرم زودتر از من به مكه و مدينه
ميرود؛ ولي خودم نه! طولي نكشيد كه عمره دانشجويي ثبت نام ميكرد.
يكي از دوستانم در دانشگاه آزاد به من خبر داد و گفت كه
ثبت نام كنيم، اگر در آمديم با هم ميرويم. من در جواب گفتم كه ميخواهم با همسرم
بروم، ولي دوستم ثبت نام كرد و برگه ثبت نام را به من داد.
سه روز قبل از قرعه كشي در خواب ديدم كه در يك باغ
بزرگي، خانمي پشت ميز ايستاده بود و به من لباس احرام داد.
صبح كه از خواب پا شدم، گفتم: اسمم در ميآيد باز روز
قرعه كشي دوستم خبرم كرد و رفتم همين كه چشمم به ماكت كعبه افتاد، دلم پرواز كرد و
من به عنوان زائر خدا پذيرفته شدم.
خيلي خوشحالم كه در زندگي جدا از نعمت هايي كه به من
داده بود، باز به من بخشيد. خدايا! درست لحظه وداع با مدينه اين خاطره را نوشتم و
آرزو دارم بار ديگر هر چه زودتر من و خانواده ام با مادر شوهر و دوستم خانم مهري
براي سال تحويل بعدي در آنجا باشيم.
منبع:حج
211008