۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۵ : ۰۳
عقیق:با یک حساب سر انگشتی با پسانداز مختصری که داشت، تنها خرج سفره چند روزه و مختصری هم برای خانواده میماند. با این غم و گرفتاری که داشت، تنها راهی که به نظرش میرسید سفر به دیار روشنی بود؛ به پابوس علی بن موسی الرضا علیهالسلام. دیگه دیدن روی طلبکار را نداشت. برای همین هم خرج سفر را برداشت و خرجی مختصر خانواده را به مشرحیم داد و راهش را از کنار فروشگاه مرد طلبکار کج کرد و بدون صبحانه به سمت ترمینال رفت.
بلیط مشهد را که گرفت نگران خانوادهاش بود، اما چارهای نداشت، انگار تمام درهای عالم برویش بسته شده است. بغض غریبی داشت در اتوبوس به بغل دستیاش گفت: انگار غمی به اندازه کوه در دلم سنگینی میکند. مرد وقتی سرگذشتش را شنید، گوشی تلفن همراه را از جیب پالتوش در آورد و گفت: بگیر مرد به خانوادهات خبر بده، خوب نیست دل واپس بمانند.
خاصه که به دریا رفته بودی، امام رضا علیهالسلام امامالرحمه هستند. وارد حرم که شد اشک در چشمانش حلقه زد. خیلی خواسته داشت اما حالا فقط قرضی که داشت و جهیزیه تنها دخترش که معطل مانده، مردی که در اتوبوس همراهش بود، دستش را فشرد و خداحافظی کرد.
قدم که به آستان مهربانی گذاشت، دلش آرام گرفت. حال آهویی را داشت که به مکانی امن وارد شده. انگار در محضر آفتابی بود که تمام سرمای تنش را با تابش نور مهربانی و صفا بیرون کشید، گوشه رواق را انتخاب کرد و یک دل سیر با مولای خودش راز و نیاز کرد. کفشها شو که از کفشداری گرفت دستی روی شونهاش خورد: وای شما، اینجا، دلش ریخت. روی به حضرت یا ضامن آهو؟ مرد در آغوشش گرفت: حلالم کن، من خیلی به تو سخت گرفتم. سکوت کرد، میخواست بگه: دستم خالیه. مرد امر به سکوت داد. من از طلبم گذشتم التماس دعا، وقتی اینجا دیدمت میخواستم، همینو بگم خیالت راحت. برگشتی بیا مثل قبل پیش خودم کار کن. برگشت که عرض ادب کنه، مرد همراهیش توی اتوبوس برگشته بود گفت: اومدم قبل از زیارت ، چیزی بگم و به زیارت بروم.
مرد بیطاقت گفت: آقا خودشان حل کردند، این همان شخصی است که ذکر خیرش بود. مرد طلبکار معطل نشد به سمت ضریح حرکت کرد.
مرد همراه گفت: من اومدم اینجا که بگویم جهیزیه دخترت با من، این کارت فروشگاه را بگیر، از سفر که برگشتی به این نشونی بیا. مرد خداحافظی کرد و رفت.
صیاد
ایستاده رو به ضریح اشک شوق میریخت، آرام که شد کاغذی که مشرحیم داده بود را وا
کرد و این چنین خواند در عیون الاخبار الاخبار(ع) آمده «قبیصه بن جابر بن یزید
جعفر گفت : از وصی الاوصیاء و وارث علم الانبیاء ابی جعفر محمدبن علی بن الحسین بن
علی بن ابی طالب (ع) شنیدم که می فرمود : حدیث کرد مرا سیدالعابدین علیبنالحسین(ع)
از سیدالشهداء حسین بن علی(ع) از سیدالاوصیاء امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) که
فرمود : قال رسول الله (ع) ستدفن بضعه منی بارض خراسان مازارها مکروب الا نفس الله
کزبته و لا مذنب الا غفرالله ذنوبه.
پیامبر خدا (ع)فرمود : بزودی پارهای از تن من به سرزمین
خراسان دفن شود ، زیارت نکند او را هر دل شکسته و غمگینی مگر آنکه خدا غم و غصه او
را برطرف نماید و نه گنهکاری مگر آنکه خداوند گناهانش را بیامرزد».
برگشت
و با اشک عرض ادب کرد« السلام علیک یا علی بن موسی الرضاعلیهالسلام ».
منبع:قدس
211008
گوش ااین طایفه آواز گدا نشنیدست