۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۲۰
عقیق: قرآن حکیم در آیه 104 سوره انعام از زبان پیامبر مکرم اسلام می فرماید: قَدْ جَاءَکُم بَصَائرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصرََ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِىَ فَعَلَیْهَا وَ مَا أَنَا عَلَیْکُم بحَِفِیظٍ/ از سوى پروردگارتان براى شما نشانه هاى روشن آمد. هر که از روى بصیرت مىنگرد به سود اوست و هر که چشم بصیرت برهم نهد به زیان اوست و من نگهدارنده شما نیستم.
پرهیزگاران و مومنان به قدرت ایمان و پرهیز به این حقیقت
مسلم دست یافته اند که خداوند، حکیم و علیم است و از حکیم و علیم جز حکمت و علم صادر
نمی شود بنابراین آفریدگار هستی، عالم را از نشانه های هدایت تهی نگذاشته است.
هستی به گونه ای آفریده شده که بیرون از دایره آیات و نشانه های روشن هدایت نیست
به شرط آن که آدمی همچنان که چشم سَرش باز است چشم سِرش هم مفتوح باشد. یعنی که در
علایم و نشانه ها که به مثابه فانوس دریایی در شب توفانی عالم است دقت کند و به
این وسیله راه خود را بیابد.
در مجمع البیان آمده است: کلمه" بصیرة" به
معناى بینه و دلالتى است که به وسیله آن هر چیز آن طور که هست دیده شود، و
کلمه" بصائر" جمع آن است. بعضى از مفسرین دیگر گفته اند که کلمه"
بصیرة" نسبت به قلب به منزله بینایى نسبت به چشم سر است، و به هر معنایى که
باشد در این باب به معناى ادراک حس بینایى است که براى رسیدن به خارج و ظاهر هر
چیزى از قوىترین ادراکات شمرده مىشود، و این دیدن و ندیدن که در آیه شریفه است
مجازا به معناى علم و جهل و یا ایمان و کفر است.
علامه طباطبایی در این باره در تفسیر المیزان می گویند:
گویا خداى تعالى با این جمله خواسته است به احتجاجاتى که در آیات قبلى بر وحدانیت
خود و شریک نداشتنش کرده بود اشاره کند. بنا بر این، معناى آن چنین خواهد بود که:
این برهان و احتجاج هاى روشنى که اقامه کردیم مایه بصیرتى بود که از جانب خداوند
براى شما به سوى من وحى شد. این خطابى است که پیغمبر(ص) به مردم کرده و سپس
فرموده: شما اى مشرکین در کار خود مختارید اگر خواستید با این احتجاجات بصیرت
بیابید، و اگر نخواستید نسبت به فهم آن به همان کورى خود باقى بمانید. و اینکه
درباره بصیرت و بینایى فرمود: "فلنفسه" و درباره جهالت و کورى
فرمود: " فعلیها" بدان سبب بوده که بصیرت یافتن آنان به نفعشان و جهالت و
کوریشان به ضررشان است.
پس معلوم شد منظور از اینکه فرمود:" وَ ما أَنَا
عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ- من صاحب اختیار شما و دلهاى شما نیستم" حفظ تکوینى
آنان را از خود نفى مىکند، چون رسول خدا(ص) ناصح مردم است نه مالک دلهاى آنان.
آیه اى که در پیرامون آن بحث شد نسبت به آیات قبلیش مثل
جمله معترضه است که بین آن آیات و آیه بعدى فاصله شده است، چون خطاب در آن آیات از
زبان پیغمبر گرامى است که مانند یک رسول و پیغام آور پیامى را به سوى قوم آورده و
در خلال رساندن آن پیغام بطور جمله معترضه راجع به خود حرفهایى مىزند و خود را خیرخواه
و مبرا از هر غرض فاسدى معرفى مىکند تا بدین وسیله آنان را در شنیدن و اطاعت و
انقیاد تحریک کند.
در تفسیر نمونه هم درباره پایان این آیه که از زبان
پیغمبر(ص) مىگوید: وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ - من نگاهبان و حافظ شما
نیستم – آمده است: مفسران دو احتمال داده اند، نخست اینکه من حافظ اعمال و مراقب و
مسئول کارهاى شما نیستم، بلکه خداوند همه را نگاهدارى مىکند و پاداش و کیفر هر کس
را خواهد داد، وظیفه من تنها ابلاغ رسالت و تلاش و کوشش هر چه بیشتر در راه هدایت
مردم است. دیگر اینکه: من مامور و نگاهبان شما نیستیم، که با جبر و زور شما را به
ایمان دعوت کنم، بلکه تنها وظیفه من بیان منطقى حقایق است و تصمیم نهایى با خود
شما است.
منبع:شبستان