عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۹۶۶
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۳۹۱ - ۱۶:۰۰
قدم به قدم تا عاشورا/
ابوبکر و عمر به مقام رهبری تکیه زدند، در حالی که همه اش از آن ما بود. آنان در خلاف سهمی مانند سهم جده ( به اندازه اندک فرزندان به جده می دهند) برای ما قرار دادند...

عقیق: ارباب من حسین جان! حالا که چهل قدم مانده! تا عزادار شدنم، تا سینه چاکی ام، پس بگذار به استقبالت بیایم اربابم و ورودی شهر کرب و بلا سجده به قدمگاهت بزنم که اربابم حالا که داری برای بندگی خدا آماده میشوی این من نا چیز، این من کمترین می آیم و چله نشینی را آغاز میکنم تا بگویم هر روز روایتی از سرشت آسمانیت را...


امام حسین (ع) و مبارزه با ظالمان

اعتراض به حکومت ابوبکر

یکی از موارد شرکت حسن و حسین(ع) در اعتراض به حکومت ابوبکر این بود که حضرت علی(ع) سه شب پیاپی فاطمه(س) را بر مرکب سوار می کرد و دست حسن و حسین(ع) را می گرفت و به خانه مهاجرین و انصار می برد و حق خود را برای آنها بیان می کرد و از آنها می خواست تا آن حضرت را برای گرفتن حقش( یعنی مقام رهبری) یاری کنند. ولی جز افراد اندکی، کسی جواب مثبت نمی داد.

امام حسین(ع) طی سخنان گهرباری می فرماید: «  ابوبکر و عمر به مقام رهبری تکیه زدند، در حالی که همه اش از آن ما بود. آنان در خلاف سهمی مانند سهم جده ( به اندازه اندک فرزندان به جده می دهند) برای ما قرار دادند. آگاه باشید در روز قیامت که مردم خواهان شفاعت ما هستند، این دو نفر به خاطر محروم بودن از شفاعت ما خود را سرزنش می کنند.»

اعتراض به عمر بن خطاب

در زمان خلافت عمربن خطاب روزی مسجد مملو از جمعیت بود و حسین(ع) که ده سال بیشتر نداشت نیز در مسجد نشسته بود. عمر بالای منبر رفت و در ضمن گفتار خود را « اولی از جان مؤمنان » خواند. در این وقت حسین(ع) برخاست و در میان انبوه جمعیت فریاد زد :« ای دروغگو! از منبر پدرم رسول خدا(ص) پایین بیا . این منبر پدر تو نیست.» ( این جایگاه ، جایگاه تو نیست.) عمر پاسخ داد: «سوگند به جانم این منبر، منبر پدر تو است. پدر من منبر نداشت.»

حسن و حسین(ع) در عصر خلفاء همان موضع گیری پدرشان را داشتند و بر همین اساس در جنگ های عصر خلفاء شرکت نکردند. زیرا چگونگی آن فتوحات را هماهنگ با آیین اسلام نمی دانستند.

اعتراض به حکومت عثمان

خلافت عثمان در اوائل محرم سال چهاردهم هجری آغاز شد و حدود دوازده سال به طول انجامید. در این دوران امام حسین(ع) که سنین جوانی رامی گذراند، همراه با پدر وبرادر، هرگز خلافت عثمان را نپذیرفت و در فرصت های مناسب به آن اعتراض می کرد. از جمله، هنگامی که عثمان، ابوذر را به سرزمین ربذه تبعید کرد، با اینکه دستور اکید داده بود کسی به بدرقه ابوذر نرود، علی(ع) همراه جمعی از یاران و از جمله حسن و حسین(ع) به بدرقه ابوذر شتافتند و هر یک خطاب به ابوذر سخنانی گفتند که گفتار حسین(ع) چنین بود:« ای عموی من! پروردگار قادر و تواناست. او می تواند هر چه بر تو وارد شده است را تغییر دهد و خداوند هر روز مقام و شأن خاصی دارد. این مردم دنیا و زندگی را از تو بازداشتند آسایش را از تو گرفتند، ولی تو دینت را از آنان گرفتی(و نگذاشتی ملعبه هوس های آنان گردد .) به راستی که تو از دنیا و دنیا پرستان بی نیازی و دنیای مردم پیش چشمت ناچیز است. ولی این مردم به روش تو بسیار نیازمند هستند. من از درگاه خدا می خواهم که تو را در تمام کارها یاری فرماید.»   

به این ترتیب،حسین(ع) این چنین به دستگاه خلافت عثمان می تازد و از تبعید شده (ابوذر) تقدیر می کند و آشکارا مخالفت خود را با روش عثمان اعلام می دارد.



منبع:چشمه های معرفت        
کدخبرنگار: 211001

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین