کد خبر : ۱۲۵۴۰۲
تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۱۱

«روزنه‌هایی از عالم غیب» به چاپ بیستم رسید

کتاب «روزنه‌هایی از عالم غیب» نوشته آیت اللّه حاج سید محسن خرازی فردی که خود شاهد کراماتی بوده است یا با بسیاری از شاهدان و تجربه‌گران در ارتباط مستقیم بوده به همت نشر جمکران به چاپ بیستم رسید.

عقیق: تاریخ شفاهی از شیوه‌های پژوهش در تاریخ است که بر اساس دیدگاه‌ها، شنیده‌ها و عملکرد شاهدان و ناظران حادثه‌ای به شرح و شناسایی وقایع، رویدادهای آن حادثه می‌پردازد و زنجیره ارتباطی نسل‌ها را برقرار و حفظ می‌کند.

بخشی از این تاریخ شفاهی مربوط است به حفظ راه ارتباطی که از دل تاریخ گذشته و انسان‌ها را به اهل‌بیت (ع) و ائمه متصل می‌کند. در زمانه‌ای که افراد از حضور مادی معصومان محروم مانده‌اند اما راه ارتباط معنوی با آن بزرگواران از طریق مشاهده کراماتی از ایشان و حتی از اولیائشان همچنان پایدار و پابرجاست.

همچنین داستان‌های واقعی و کرامات ائمه اطهار علیهم السلام و عالمان و زاهدان پیرو اهل بیت علیهم‌السلام در محکم کردن ارکان اعتقادی و نیز امیدوار شدن عموم مردم به توسل، مؤثر و هدایتگر نیز هست.

«آیت اللَّه حاج سید محسن خرازی» که در دوران عالمان بزرگی زیسته از آنجایی که خود شاهد کراماتی بوده است یا با بسیاری از شاهدان و تجربه‌گران در ارتباط مستقیم بوده و از زبان علما خاطراتشان را شنیده است به مکتوب کردن این خاطرات پرداخته و کتاب «روزنه‌هایی از عالم غیب» را تدوین کرده است و در آن تلاش کرده از راویانی نقل خاطره کند که در گفتار صادق و قابل اعتماد بوده‌اند و در میان آنان کسانی هستند که در آسمان فضیلت و بزرگواری مانند ستارگان می‌درخشند و عظمت آنان بر کسی پوشیده نیست.

ضمن اینکه نویسنده کوشیده در نقل داستان‌ها، مطالب به طوری که واسطه‌های موثق نقل کرده‌اند، ذکر شود و از کم و زیادکردن آن‌ها خودداری کرده است. در نتیجه کتابی قابل اعتماد و موثق در اختیار خوانندگان و علاقه‌مندان ارائه کرده است.

کتاب «روزنه هایی از عالم غیب» به قلم «آیت الله سید محسن خرازی» به تازگی توسط انتشارات کتاب جمکران به بیستمین چاپ خود رسیده و قیمت این کتاب ۱۸۰ هزار تومان است

برشی از کتاب:

حجّت الاسلام آقای افتخاری جهرمی نقل کردند: برادرم در جبهه ترکش خورده بودند و او را به تصور اینکه به شهادت رسیده است، جزء شهدا قرار داده تا در سردخانه بگذارند. شخصی، کمی احساس گرمی در بدن ایشان می‌کند، او را از میان شهدا بیرون کشیده و به او آمپول مخصوصی تزریق می‌کند. پس از اطمینان از زنده بودن، او را به اتاق عمل می‌برند و عمل می‌کنند در حالی که امیدی به ادامه حیات او نداشتند. بعد از آن به خواست خدا ایشان خوب می‌شوند.

او بعد نقل کرد که: من در حال بیهوشی، افرادی را دیدم که به عالم بالا برده می‌شوند، نوبت من که رسید، آقایی فرمود: ایشان امانت است و نگذاشت مرا ببرند. برادرم پس از خوب شدن وقتی به خانه برگشت، از مادرم پرسید: شما چه کرده بودی؟ مادرم گفت: وقتی تو به جبهه رفتی، به امام حسین علیه السلام متوسل شدم و شما را به حسین بن علی علیهما السلام سپرده و امانت دادم...


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین