۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۱۶
عقیق:خطبه فدکیه نام سخنرانی حضرت فاطمه (س) در مسجدالنبی که در اعتراض به غصب فدک ایراد شد. خلیفه اول پس از جریانات بعد از رحلت پیامبر (ص) با منسوب کردن روایتی به پیامبر مبنی بر اینکه پیامبران از خود ارث برجای نمیگذارند، زمینهای فدک را که پیامبر (ص) به حضرت فاطمه (س) بخشیده بود، به نفع خلافت مصادره کرد. فاطمه (س) پس از بیثمر بودن دادخواهیاش به مسجد پیامبر رفت و خطبهای ایراد کرد که به خطبه فدکیه مشهور شد. ایشان در این خطبه بر مالکیتش درباره فدک تصریح کرد. همچنین به دفاع از حق حضرت علی (ع) درباره خلافت پرداخت و مسلمانان را بهخاطر سکوت در مقابل ستم به اهل بیت (ع) سرزنش کرد.
خطبه فدکیه مجموعهای از معارف ناب در زمینههای خداشناسی، معاد شناسی، نبوت و بعثت پیامبر اسلام (ص)، عظمت قرآن، فلسفه احکام و ولایت را در بردارد.
آنچه پیش رو دارید قسمت چهل و دوم از سخنان مرحوم آیتالله مصباح یزدی است که در خصوص شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ایراد کردهاند:
یکی از روشهای تربیتی قرآن کریم این است که مردم را به داستان گذشتگان توجه میدهد و در هر داستانی، توجه مردم را به نکات خاصی جلب میکند. یکی از اهداف پرداختن به این خطبه حضرت زهرا سلاماللهعلیها، تأسی به این روش قرآنی است. علاوه بر این میتوانیم با توجه به تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری حفظهالله درباره کسب بصیرت، از حکمتهای این خطبه هم بهره بگیریم.
بصیرت؛ ژرفاندیشی و عاقبتاندیشی
درباره حقیقت بصیرت و راههای کسب آن، هنوز هم ابهامهایی برای بعضیها وجود دارد. به عنوان مقدمه عرض میکنم که منظور از داشتن بصیرت این است که اولاً: انسان با پدیدههای تاریخی و اجتماعی به نظر سطحی نگاه نکند؛ بلکه فکر کند ببیند عمق این پدیده و پشت صحنه آن چیست؛ ثانیاً: به نتایج محدود و زودگذرش اکتفا نکند؛ بلکه تأمل کند ببیند اگر این جریان ادامه پیدا کند به کجا میانجامد. اینها دو ویژگیِ انسانِ با بصیرت است.
البته توصیه به ژرفاندیشی و عاقبتاندیشی دستورالعملی کلی است و باز جای این سوال باقی میماند که: چه کنیم تا ژرفاندیش و عاقبتاندیش شویم. یکی از بهترین راههای کسب بصیرت این است که انسان حوادث گذشته تاریخی را مطالعه کند و رفتارها و برخوردهای افراد مختلف را در این حوادث مورد دقت قرار دهد؛ ببیند چه کسانی سطحینگری کردند و نتیجه این نگرششان چه شد و چه کسانی ژرفاندیشی کردند و از این نگاه عمیق چه به دست آوردند.
یکی از عنایات ویژه الهی به مردم ما که در عالم هیچ قومی این اندازه از آن بهرهمند نبوده و نیست و نخواهد بود توفیق استفاده از داستان عاشوراست. اینکه امام فرمود: «ما هر چه داریم از محرم و صفر است» یک شعار خشک و بیحساب نبود؛ بلکه کاملاً واقعبینانه و محققانه این سخن را فرمودند. ما از داستان عاشورا بهرهمند شدیم چراکه در طول هزار و چهارصد سال مدام این حادثه را مرور کردیم و مدام درباره آن فکر کردیم. این داستان را زنده نگه داشتیم و افراد مختلفِ این داستان، رفتار آنها و نتیجه کارشان را به دقت مورد بررسی قرار دادیم.
پیروزی انقلاب اسلامی یکی از بزرگترین دستاوردهای این ژرفاندیشی بود. اما آنهایی که سطحی نگاه کردند و گفتند: «امام حسین برای شفاعت ما کشته شد!» آلت دست دشمنان شدند و دشمن از آنها سوءاستفاده کرد.
حادثهای غریب
یکی از حوادثی که متأسفانه ما درباره آن کمکاری کردهایم داستان حضرت زهرا سلامالله علیهاست.
ایشان بعد از رحلت پدرشان حدود سه ماه زنده بودند و در طول این مدت کوتاه حوادث عظیمی رخ داده است. برخوردهای حضرت زهرا سلاماللهعلیها در این حوادث، برخوردهای خاصی است که با همه اشخاص دیگر متفاوت بوده است. اما ما به دقت بررسی نکردیم که ببینیم چرا حضرت چنین برخوردهایی کردند و چرا موضع حضرت زهرا سلاماللهعلیها در مقابل این حوادث با دیگران تفاوت داشت.
برخی هم خیلی کوته نظرانه به مسأله نگاه کردند و با سادهانگاری تمام گفتند: «این مسأله، مسأله چندان مهمی نبود و تنها مشکل بر سر مزرعهای بود که دولت اسلامی میخواست منافع آن را صرف کشور اسلامی کند اما خاندان پیغمبر میگفتند: نه، این مزرعه را پیغمبر به ما بخشیده و خودمان میخواهیم استفاده کنیم!» به نظر بنده، تفسیر کردن این داستان به این شکل، یکی از بزرگترین ظلمها به حضرت زهرا سلاماللهعلیهاست؛ چراکه وانمود میکند حضرت برای مال دنیا، بین مسلمانان اختلاف و کشمکش ایجاد کرد! یکی از وظایف ما طلبهها این است که در این مسائل ژرفاندیشی کنیم و با سادهانگاری از کنار آن نگذریم. به این مناسبت ما خطبه فدکیه حضرت زهرا سلاماللهعلیها را مطرح کردیم تا کمی درباره آن بحث و مطالعه کنیم و ببینیم واقعاً عامل اصلی این واقعه چیست.
بینش متفاوت فاطمه (س)
حضرت با لحنی شدید حاضرین در مسجد را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: «هنوز جنازه پدرم دفن نشده بود که شما مبتلا به غفلت شدید. شیطان سرش را از لاک خود بیرون آورد تا شرایط را بررسی کند و ببیند آیا زمینه گمراه کردن شما فراهم شده است یا نه؟ دید زمینه خیلی آماده است و شما خیلی راحت به سمتی که او میخواهد حرکت میکنید. لذا تصمیم گرفت نقشهاش را به وسیله شما اجرا کند.
شما در اثر وسوسه شیطان گمان کردید که برای جلوگیری از اختلاف بین مسلمانان تا هنوز پیغمبر دفن نشده باید جانشینی برای او تعیین کنید! اما متوجه نبودید که این کار شما خود ایجاد فتنه بود؛ أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِین.»
از این تعبیرات مشخص میشود که نگرش حضرت زهرا سلاماللهعلیها با نگرش سایر مسلمانان صدر اسلام و بسیاری از مسلمانان امروز فرق میکند. قضیهای که اتفاق افتاد این بود که مسلمانان صدر اسلام به بهانه جلوگیری از آشفتگی و اختلاف در جامعه اسلامی جمع شدند و خلیفهای تعیین کردند. آنان به خلافت پیغمبر فقط به عنوان یک ریاست و یک حکومت مینگریستند و تلقیشان این بود که «ما رئیسی داشتیم که از دنیا رفت. حالا باید سعی کنیم از گروه و قبیله خودمان رئیس تعیین شود!» این یک نگرش سطحی بود.
اما نگرش حضرت زهرا سلاماللهعلیها بسیار متفاوت با این نگاه ساده بود. ظاهراً این نگرش که حاکم و رئیس باید از ما باشد، مسأله کفرآوری نیست. بلاتشبیه اگر رئیسجمهوری از دنیا برود و حزب و گروهی بگوید: «ما باید رئیس جمهور تعیین کنیم» کسی نمیگوید: «اینها کافر شدهاند!» نهایت حرفی که میزنند این است که: «اینها طالب دنیا هستند» و این اشکالی اخلاقی است. اما حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند: «این روشی که شما در پیش گرفتهاید شما را به کفر میکشاند، بلکه همین الان جهنم بر شما احاطه دارد!» این نگرش بسیار متفاوت با نگرشهای سطحی سایر مسلمانان بود.
حضرت با لحنی تندتر خطبه را ادامه میدهند و میفرمایند: «فَهَیْهَاتَ مِنْکُمْ وَ کَیْفَ بِکُمْ وَ أَنَّی تُؤْفَکُونَ؛ گویا فریاد میزنند: آهای! شما را به کجا میبرند؟! انتهای این مسیر جهنم است!» دختر پیغمبر بعد از چند روز که از وفات پیغمبر گذشته آمدهاند برای مردم سخنرانی میکنند. خانمی که اهل سخنرانی در میان مردها نبوده اکنون اینگونه فریاد میزند: «أَنَّی تُؤْفَکُونَ وَ کِتَابُ اللَّهِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ؛ میفهمید شما را در چه راهی میبرند؟! در حالی که قرآن در دست شماست دارند شما را از حق جدا میکنند!» آنها فکر نمیکردند برای این کارشان باید به کلام خدا استناد کنند.
آیا در زمان ما برای تعیین رئیس جمهور کسی به این میاندیشد که برویم ببینیم برای این موضوع، قرآن چه گفته است؟ در صدر اسلام با قضیه خلافت یک چنین برخوردی کردند. در آن مقطع زمانی چند گروه بودند که هر یک میخواست رئیس جامعه از گروه آنها باشد. یک گروه چند نفری هم بودند که در مقابل این حرکت ایستادند و آن را نپذیرفتند. مقصود ما از این سخن بررسی کیفیت برخورد افراد است.
قرآن، منبع قانونگذاری اسلام
حضرت زهرا سلاماللهعلیها فریاد میزند: «باید سراغ قرآن بروید ببینید قرآن چه میگوید.» بینش حضرت زهرا سلاماللهعلیها این بود که هفتاد روز قبل از وفات پیغمبر برای بعد از وفات پیغمبر فکر شده است؛ نه مردم بلکه خدا تکلیف این مسأله را مشخص کرده است: یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ گویا فراموش کرده بودند که هفتاد روز قبل پیغمبر وسط ظهر در هوای گرم مردم را در بیابان نگه داشتند و از آنها برای علی علیهالسلام بیعت گرفتند. عجیب این است که نقل نشده که حتی یک نفر سخن رسول خدا را یادآور شده باشد.
وقتی زمینه برای شیطان فراهم باشد اینگونه مردم را از اصل قضیه غافل میکند. در داستان فتنه ۸۸ هم چنین چیزی اتفاق افتاد. کسانی فکر میکردند این داستان، اختلافی بین کاندیداهاست. اما پشت صحنه را نمیدیدند که چه دستی این ماجرا را کارگردانی میکند و چه قصدی دارد. این افراد سطحینگر دقت نمیکردند که چرا در شعارها به اسلام حمله میشود؟ چرا به عزاداران سیدالشهدا حمله میشود؟ چرا به جای جمهوری اسلامی شعار جمهوری ایرانی سرمیدهند؟ چرا آمریکا با ولع از اینها حمایت میکند؟ چرا اینقدر اسرائیل دوستانه با اینها برخورد میکند؟ این سادهاندیشان در جواب این پرسشها میگفتند: «انتخابات است دیگر؛ از این حرفها هم در آن هست!» در صدر اسلام عیناً همین دیدگاه حاکم بود.
عدهای میگفتند: «جانشین پیامبر باید از گروه ما باشد!» و عدهای دیگر میگفتند: «ما شایستهتریم و باید جانشین از گروه ما باشد!» مهاجرین هم گفتند: «ما چون از خویشان پیغمبریم از دیگران اولی هستیم!» البته همان روز که آمدند علی را برای بیعت گرفتن به زور ببرند، حضرت پرده از این انحراف برداشت و فرمود: «مگر به انصار نگفتید که چون ما نزدیکان پیغمبر هستیم از شما اولی به خلافتیم؟! آیا در بین نزدیکان پیغمبر کسی نزدیکتر از من هست؟ به همان منطقی که شما بر انصار غالب شدید به همان دلیل من میگویم: من باید جانشین باشم.» اما کسی به حرف علی علیهالسلام اهمیت نمیداد. یکی از همان چند نفر با تعبیر زشتی جواب داد: «یا علی تو جوانی؛ حالا بگذار پیرمردها خلافت کنند اگر زنده بودی نوبت به تو هم میرسد!»
وقتی فاطمه سلاماللهعلیها فریاد میزند: «به کجا میروید؟! چرا قرآن را پشت سر انداختید؟!» معنای این سخن این نیست که اوس بر خزرج غالب شود یا خزرج بر اوس! اینکه مخالفتی با قرآن ندارد. مخالفت آنجاست که قرآن چیزی گفته باشد و اینها برخلافش عمل کنند. نگرانی حضرت زهرا سلاماللهعلیها از این است که قرآن کنار گذاشته شود. فریاد زهرا برای این است که اگر این روش ادامه پیدا کند و آنچه قرآن گفته تدریجاً فراموش شود و مبناهای دیگری برای رفتار انسانها تعیین شود و ارزشها را چیزی غیر از قرآن تعیین کند، دیگر چیزی از اسلام باقی نخواهد ماند. حضرت میدید زاویهای در حال شکلگیری است که روح آن کفر است؛ باطن آن انکار «ما انزل الله» است. البته در جلسه قبل عرض کردم که این کفر، کفر فقهی و در مقابل اسلام نیست؛ بلکه کفر ایمانی و در مقابل ایمان است. چنین شخصی بعضی از فرمانهای الهی را از ته دل باور ندارد. این کفر موجب بدبختی آخرت میشود نه موجب کفر دنیایی یعنی نجاست و ارتداد فقهی و امثال آن.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند: کتاب الله بین أظهرکم؛ قرآن در دست شماست.
أموره ظاهرة و أحکامه زاهرة و أعلامه باهرة و زواجره لائحة و أوامره واضحة؛ قرآن دستوراتش را خیلی روشن بیان کرده است.
قد خلفتموه وراء ظهورکم؛ شما قرآن را پشتسرتان انداختید.
أرغبة عنه تریدون؛ آیا میخواهید از قرآن اعراض کنید؟! یعنی رفتار یک جامعه یا بر اساس دستورات قرآن است یا مبنای دیگری دارد. اما اسلام، قرآن را منبع و مبنای عمل ما میداند و باید هر چه قرآن میگوید، عمل کنیم. قرار دادن چیز دیگری در کنار قرآن، شرک است. اگر آرای مردم، منشور سازمان ملل و … را به عنوان منبع در کنار قرآن مطرح کنیم مرتکب شرک در تشریع شدهایم. آن روز گفتند: «ما خودمان سعی میکنیم هر کس که برایمان نافعتر است انتخاب کنیم» و به قرآن بیتوجی کردند. از همان روز این زاویه و انحراف از قرآن پیدا شد.
أ رغبة عنه تریدون؛ آیا واقعاً میخواهید از قرآن اعراض کنید؟!
أم بغیره تحکمون؛ آیا میخواهید داوری غیر از قرآن را بپذیرید؟!
بئس للظالمین بدلا؛ اگر چنین کاری کنید ظلم کردهاید و به ناحق روشی را انتخاب کردهاید و کسانی که از روی ظلم چیزی را جابهجا کنند بد جانشینی انتخاب کردهاند.
ولایت؛ معیار ایمان
شاید تعبیرِ أم بغیره تحکمون اشاره به این آیه شریف باشد که میفرماید: فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّیَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا.
این آیه از آیات عجیب قرآن است. خداوند برای پیامبر قسم میخورد و میفرماید: «قسم به پروردگار تو! هیچ حقیقتی غیر از این نیست که مسلمانان ایمان واقعی نخواهند داشت مگر اینکه در اختلافاتشان به تو مراجعه کنند و تو را داور قرار دهند و هرچه تو گفتی از جان و دل بپذیرند، و حتی در دلشان هم احساس ناراحتی نکنند.» بسیار نادر است که دادگاه علیه کسی حکمی صادر کند و وی ناراحت نشود و بگوید: «الحمدالله که حقّ معلوم شد!» قرآن بعد از قسم میگوید: «تنها کسانی ایمان دارند که در اختلافاتشان به تو مراجعه کنند و هر چه تو داوری کردی بپذیرند و در دلشان هم احساس ناراحتی نکنند.» ایمان واقعی این است که آدم در مقابل خدا و پیغمبر تسلیم محض شود (وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا). امروز کسانی که ولایتفقیه را اینگونه قبول داشته باشند بسیار نادرند.
مدعی زیاد است اما در عمل کماند کسانی که هر آنچه را که ولی فقیه میگوید بپذیرند. وقتی ولی فقیه حکمی میکند برخی افراد میگویند: «برویم با ایشان صحبت کنیم بلکه نظرشان عوض شود!» اگر ولایت او را قبول داری او هر چه گفت باید روی چشم بگذاری. ولایتفقیه یعنی فقیه جای پیغمبر و امام است و هر چه او حکم کرد باید بگویم: «چشم!» و باور داشته باشم که گویا امام معصوم این دستور را داده است. از اینرو در حدیث میفرماید: فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمٍ وَ لَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا بِحُکْمِ اللَّهِ اسْتَخَفَّ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا کَالرَّادِّ عَلَی اللَّهِ وَ هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّه. البته حوزه ولایتمطلقهفقیه مسائل حکومتی است و مسائل شخصی جای ولایت نیست.
وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِین؛ و هر کس دینی غیر از اسلام را برگزیند از او قبول نمیشود. ارتباط این آیه با قسمتهای قبل خطبه در این است که اگر انسان مبنای کارش را غیر از کلام خدا و پیغمبر قرار بدهد از راه ایمان خارج شده و حتماً به کفر میانجامد. شیطان گاهی با قیافهای به ظاهر مؤمن سراغ انسان میآید. باید حواسمان جمع باشد. باید معیار حق و باطل را بشناسیم و فریب این ظاهرسازیها را نخوریم.
منبع:مهر