۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۱ : ۱۷
عقیق:چندی پیش تعدادی از کاربران عرب زبان در چند شبکه اجتماعی مثل فیسبوک و توئیتر و گروهی به نام فدک، روایتی از دیدار جمعی از جوانان رزمنده لبنانی در سال ۲۰۰۱ را با مرحوم علامه حسن زاده آملی را منتشر نمودند که این مطلب صرفا نقل می شود.
در این روایت به نقل از یکی از حاضران در دیدار آمده است:
ما سال ۲۰۰۱ جمعی از جوانان در منطقه ای از مناطق آمل بودیم. یکی از برادران ایرانی به ما خبر داد که بایستی هر چه زودتر برای دیدار شیخ حسن زاده آملی در خانه ساده ایشان آماده شوید.
ما درباره شیخ از ایشان پرسیدیم چرا که آن زمان از مقام علامه آگاه نبودیم و این عالم را نمی شناختیم.
برادر ایرانی به ما خبر داد که او علامه است؛ یعنی جامع تمام علوم و فنون و از عرفایی است که از باطن امور و امور غیبی آگاه است.
پس از شنیدن آن سخنان، به سرعت وضو گرفتم و در طول آن دیدار نیز ذکر "یا ستار" را سپر خودم کردم از ترس اینکه مبادا باطن من آشکار شود و مشکلات و گناهان من را علامه ببیند و آگاه شود.
زمانی که به در منزل ایشان رسیدیم یکی از برادران که به زبان فارسی مسلط بود، جلوتر از ما رفت، شیخ (رضوان الله تعالی علیه) از او دلیل آمدن ما را به خانه اش پرسید. آن برادر گفت: ما برای دیدار شما آمدیم. شیخ از این حرف خوشش نیامد و گفت: من کی هستم که به دیدار من آمدید؟ بروید به زیارت مشهد یا نجف و کربلا.
سپس ما وارد خانه ایشان شدیم. ابتدا ایشان به نحو احسن از ما پذیرایی و مهمان نوازی کرد و به ما شیرینی ومقداری پول تبرکی داد. پس از آن او ما را به باغی در کنار خانه اش برد و شروع کرد، از انواع میوه های باغ به ما داد و با دستش میوه را به برخی از افراد می داد.
در این قصه از دو موضوع تعجب کردیم: اول اینکه علاوه بر استقبال کامل و مهمان نوازی سخاوتمندانه و چشمگیر ایشان از ما، شیخ (به شوخی و آهسته) به پشت برخی از برادران می زد به طوری که برادران ایرانی همراه ما از این رفتارها متجب بودند و می گفتند برای بار اول است که این حالت عجیب و چنین رفتارهایی را مشاهده می کنند.
دوم؛ یکی از افراد مرتبط با ایشان از او پرسید که در این برادران چه می بیند و ایشان گفت: من آنها را از اولیای الهی و دوستان خدای متعال می بینم.
اما آنچه از همه اینها شگفت انگیزتر است این است که گروهی از این جوانان امروز شهید شده اند.
تعدادی از شهدایی که در این دیدار حضور داشتند به همراه اسامی جهادی و محل شهادتشان که چند سال بعد از این دیدار به شهادت رسیدند:
حسن مصطفی غریّب (أبو حسن/طیر)
حمزة إبراهیم حیدر (أبو عباس/ کفردان)
محمد یوسف عسیلی (ذو الفقار/ الطیری)
بلال نظیر خیر الدین (أبو جعفر/ بعلبک)
خضر أحمد حسن (عمار/ دبین)
محمد باقر إبراهیم الموسوی (السید عماد/النبی شیت)
عباس حسین حمود (الحاج أحمد/ کفرکلا)
موسی یوسف خنافر (ربیع/ عیناثا)
بعد از مدتی به هنگام یادآوری این خاطره در جمع برخی از برادرانی که در آن جلسه حاضر بودند، برخی از آنها تاکید کردند که شیخ گفته بود من اکثر این جوان ها را شهید می بینم.