عقیق: رسول ترک یکهبزن محله بود؛ از آن آدمهایی که خدا نکند دست به تیزی شوند و به سیم آخر بزنند. اما رسول قصه ما سرنوشتی عجیب در انتظارش بود. او با تمام رذایل اخلاقی، یک ویژگی مهم داشت؛ از کودکی با محبت امام حسین (ع) بزرگ شده بود و برای هیئت و عزای حضرت سیدالشهدا علیهالسلام حرمت قائل بود و همین ارادت دستش را گرفت؛ آنقدر که او را تبدیل کرد به یکی از اولیاء الهی؛ کسی که روزگاری نفسش بوی شراب و نجاست میداد با عشق به اهلبیت (علیهمالسلام) طلا شد و مدتی بعد مردم نفسش را مقدس میدانستند. معروف شده رسول ترک «آزادشده سیدالشهدا» ست و حتماً حکمتهایی زیادی در زندگی او وجود دارد؛ مردی که سبک زندگیاش را با عشق مولا تغییر داد و رستگار شد.
سال 79 کتابی به نام «رسول ترک، آزادشده امام حسین علیهالسلام» به قلم محمدحسین سیفاللهی منتشر شد. نویسنده این کتاب تحقیقات بسیاری روی زندگی رسول ترک انجام داده و اطلاعات بسیار مستندی از او دارد. به همین دلیل سراغش رفتیم تا خلاصهای از داستان رسول ترک، توبه و تغییر سبک زندگیاش برای ما بگوید.
توبه ماندگار
درباره زندگی رسول ترک مطالب متنوعی گفته شده که گاهی با هم تناقضاتی دارند. ماجرای آن توبهای که به ثبت رسید، چه بود؟
در یکی از محلههای قدیمی قم که خانه پدریام در آن واقع شده بود، یک هیئت مذهبی بهصورت هفتگی در منزل مرحوم زهراپور برگزار میشد.به مناسبتهای مختلف واعظان و سخنرانان زیادی در این جلسه حاضر میشدند.
مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین کبیر یکی از واعظان این جلسه بود که از نوجوانی جزو پهلوانان زورخانه بود و به برکت نفس مرحوم شیخ حسین زاهد، جذب حوزه و لباس طلبگی شده بود. برای اولین بار قصه توبه رسول ترک را از زبان حاج شیخ حسین کبیر شنیدم. او حاج رسول را از نزدیک دیده بود.
شیخ حسین کبیر همیشه ماجرای توبه رسول ترک را با آنکه از زبان مرحوم حاج اکبر ناظم نقل میکرد، آنقدر زیبا و دلنشین میگفت که گویا تازه این ماجرا پیش آمده. بیان دلنشین او هر شنوندهای را تحت تأثیر قرار میداد.
آشنای پیرغلامان امام حسین علیه السلام
با این توضیحات رسول ترک را مداحان قدیمی و پیرغلامان امام حسین علیهالسلام میشناختند!
همینطور است. شیخ حسین کبیر همیشه میگفت انسانهای بیتفاوت و اهل غفلتی را میشناسم که با شنیدن ماجرای توبه رسول ترک، سبک و شیوه زندگی و مرامشان تغییر پیدا کرده. به یاد دارم شیخ حسین در یکی از سخنرانیهایش میگفت یکی از ایرانیان مقیم کشورهای خارج با شنیدن داستان توبه رسول ترک، زندگیاش دگرگون شده است.
البته ماجرای رسول ترک را بعدها از زبان شخصیتهایی همچون مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدحسن معزی تهرانی و حاجآقا قائمی که از شاگردان آیتالله بهجت بودند نیز شنیدم. ضمن اینکه حاج منصور ارضی بهواسطه حاج شیخ رضا سراج، رسول را میشناسد و در روضههایش از او یاد میکند.
ماجرای تألیف زندگینامه رسول ترک
چه شد که شما تصمیم گرفتید زندگینامه او را تألیف کنید؟
تعریفها و نقلقولهای فراوان از توبه حاج رسول انگیزهای شد تا این ماجرای جذاب و اثرگذار را در سال 1379 یعنی 40 سال پس از فوت حاج رسول به قلم درآورم.
اگرچه در آن زمان تعدادی از دوستان و نزدیکان او از دنیا رفته بودند اما تنها خواهر پیر او که در تهران زندگی میکرد و برادرزادهاش حسن دادخواه که اکنون در تبریز ساکن است، برای به قلم درآوردن داستان توبه حاج رسول و چگونگی زندگی او کمک شایانی به من کردند.
ریشههای یک تحول بزرگ
دلیل لاابالیگری رسول ترک در دوران جوانیاش چه بود؟ درواقع میخواهیم فضای خانوادگی و جامعه آن روز را بهتر بدانیم تا ریشههای این تحول بزرگ را درک کنیم.
در یکی از محلههای مذهبی تبریز و در یک خانواده معمولی به دنیا آمد؛ محلهای که به جهت تعدد مسجد و هیئتهای مذهبی، فرهنگ حسینی در آن موج میزد؛ محلهای که در تاسوعا و عاشورای حسینی پر از دسته و تکیه میشد و بوی کربلا میگرفت.
رسول هم مثل همه بچهمحلهایش از همان کودکی وارد هیئت و دستههای عزاداری شد و سالهای جوانی خود را در بازار تبریز نزد یک تاجر پارچه گذراند. حقوق حلال و خوبی داشت اما کمکم دوستان نابابی پیدا کرد و درنهایت کارش به لاابالیگری و خلاف کشیده شد.
مدتی بعد رسول برای ادامه بزهکاریهایش به تهران رفت. میگویند وقتی به تهران رفت، خلافکاریهایش بیشتر شد؛ بهگونهای که برخی از دوستانش میگفتند رسول ترک که زور و بازوی مادرزادی داشت، در تهران شروع به قلدر بازی و زورگیری کرد.
خاطرات کاسبان قدیمی تهران از رسول ترک
از کسبه قدیمی تهران هم کسی خاطرهای از او نقل کرده است؟
بله. یکی از کاسبهای قدیمی بازار تهران در رابطه با زور بازوی حاج رسول میگفت:«یک لات و گردنکلفتی در تهران بود که بسیار شرور و نامرد بود. او بنیه قوی و دل و جرئت زیادی داشت اما بدذات، بیرحم و بیمروت بود. یکبار برای اینکه دخلش را بیاورند، تعدادی شرور همچون خودش او را به یک زیرزمین کشاندند و پس از قفل کردن همه در و پنجرهها به جان او افتادند. این مرد گردنکلفت بهقدری چالاک و جسور بود که از دست آنها جان سالم به در برد؛ طوری که دو یا سه نفر از آنها را بهشدت زخمی و ناکار کرده بود.»
کسبه قدیمی و پیر بازار که رسول را میشناختند و او را دیده بودند،خاطرات زیادی از قلدربازیهای او در زمان جاهلیت و غفلتش داشتند. البته رسول بعد از توبه هیچگاه اهل دعوا و زد و خوردهای نفسانی نبود اما اگر جایی که دیگران قصد داشتند حقش را پایمال کنند کوتاه نمیآمد، ولی بدون آنکه بخواهد شرع را زیر پا بگذارد حقش را میگرفت.
حاج رسول خودش روضه مجسم بود
گویا رسول ترک با روضه امام حسین علیهالسلام گره خورده بود. درست است؟
همینطور است. وقتی میخواستم کتاب زندگینامه رسول را بنویسم، برای اولین بار سری به مسجد بزرگ آذربایجانیها در بازار تهران زدم. وقتی نام رسول ترک را در مقابل یکی از ریشسفیدان این مسجد به زبان آوردم، خیرهخیره نگاهم کرد و بدون اینکه حرفی بین ما رد و بدل شود چشمانش پر از اشک شد.
گریهکن کمنظیر حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
حاج رسول در میان آذریزبانها کمتر بهعنوان یک توبهکننده مطرح بود. دلیل این اتفاق چیست؟
بله. آذریزبانها او را به عنوان یکی از گریهکنان نمونه و کمنظیر حضرت سیدالشهدا علیهالسلام میشناختند. آذریزبانها او را نماد و اسوه یکی از سبکهای روضهخوانی و گریه کردن قبول داشتند.
بسیاری از پیرمردان مسجد آذربایجانیها میگفتند حاج رسول خودش روضه بود. به گفته آنها او با اینکه چهرهای خشن و مقتدری داشت، اما برای اربابش امام حسین علیهالسلام مثل مادران جوانمرده گریه میکرد. گریههای او هر آدمی را منقلب میکرد و با گریههای او اشکها نیز سرازیر میشد.
یکی از چشمگیرترین جلوههای گریه حاج رسول در میان دستههای و هیئتهای عزاداری بود که با صدای جانسوز ولی حجیم و بلندش نکتهها و تکیهکلامهایی را بر زبان جاری میکرد که آتش به جان هر دردمندی میانداخت.
اما رسول ترک قبل از اینکه توفیق توبه را پیدا کند، همیشه برای مجالس عزای امام حسین علیهالسلام احترام قائل بود و برای حضور در این مجالس تلاش میکرد. به گفته حاج سید حسن قدسی، مرحوم حاج رسول قبل از توبه نسبت به همه سادات و افراد منسوب به پیامبر صلیالله علیه و آله بسیار مؤدب بود و اگر متوجه میشد شخصی سید است، بههیچوجه آزارش به او نمیرسید.
ادامه دارد...
منبع:تسنیم