۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۸ : ۰۳
عقیق:به مناسبت ایام نوروز سال ۱۴۰۰ در سلسله مطالبی تا پایان تعطیلات شوخ طبعیها و لطایف اهالی هیأت مداحان و منبریها را مرور خواهیم کرد.
رجب را از کجا آوردید؟!
مرشد اسماعیل، یکی از پیرغلامان روشندل در هیأت «طیب»، لوطی طهران قدیم منبر میرفته است. رسم هیأت طیب این بوده که اعوان و انصار این مرد، با بدنهای برهنه سینهزنی میکرده و از تکیه بیرون میآمدهاند. سپس به هیأتهای دیگر میرفته و به دید و بازدید با آنها میپرداختهاند.
شبی از شبهای محرم، طیب به مرشد اسماعیل میگوید که دمی بگیرد تا سینهزنها خودشان را با آن گرم کنند و به سمت خیابانهای اطراف راه بیفتند. مرحوم مرشد نیز این دم را انتخاب میکند: «قاسم به رجز گفت یل صفشکنم من، یتیم حسنام من، یتیم حسنام من»
دسته سینهزنی هیأت طیب این دم را بارها و بارها تکرار میکند. مرشد اسماعیل به میاندارها میگوید که آهسته آهسته دم را تند کنند و سینهزنان از تکیه بیایند بیرون تا نوحهخوان هیأت نوحه بگیرد و راهی شوند.
مرشد، این دم را یاد میانداران و سینهزنها میدهد و خودش از جمعیت جدا میشود. وقتی نزد طیب (که در حجرهای با دوستانش نشسته بوده) میرود، صدای جمعیت را میشنود که نوحه را تند کردهاند:
قاسم به رجب گفت یل یخشکنام من ...!
طیب به مرشد میگوید: «تو چی یاد این جماعت دادی؟ این دیگر چه نوحهای است؟»
اما دیگر برای اصلاح دم نوحه دیر شده است. کارگرها که حالا با لباس برهنه تند و تند به سینه میکوبند، همانطور که میگویند: «قاسم به رجب گفت یل یخشکنام من ...» از در تکیه خارج میشوند.
مرشد اسماعیل به طیب میگوید که زشت است سینهزنها با این دم از تکیه بیرون بروند، اما طیب میگوید که حالا دیگر دیر شده و سینهزنها با این دم گرم شدهاند. در واقع او نمیخواهد مجلس سیدالشهدا علیهالسلام به هم بریزد. حتی بعضیها میگویند همین کارهای طیب سبب نجات او شد و راه درست را انتخاب کرد و عاقبتبخیر شد.
روح راوی این خاطره، مرحوم مرشداسماعیل و طیب حاج رضایی، لوطی طهران قدیم هم شاد!
منبع:فارس