عقیق:کتاب «آن مرد آسمانی» با موضوع «خاطره هایی از زندگی فیلسوف بزرگ قرن، آیت الله علامه طباطبائی (ره)» به قلم مرتضی نظری به رشته تحریر درآمده که بخش هایی از این کتاب را در شماره های گوناگون برای آشنایی بهتر و بیشتر با صاحب تفسیر المیزان تقدیم نگاه شما خوبان خواهیم کرد.
چرا دعای شخصی!
آیت الله علامه حسن زاده ی آملی می نویسد(۸۶):
«وقتی نوشتن رساله ی امامت را به اتمام رساندم، آن را به حضور شریف استاد علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان (رضوان الله تعالی علیه)، ارائه دادم و اظهار داشتم گاه گاهی که از درس و بحث خسته شدید به عنوان یک جلسه ی استراحت و به تعبیر عامه ی مردم «زنگ تفریح» این رساله ی ما را هم ملاحظه بفرمایید، ایشان لطف فرمودند و رساله را از اول تا آخر، کلمه به کلمه خواندند.»
«تا آن که پس از مدتی فرمودند» :
«از بطن تا خط آن را نگاه کردم و رساله حاضر است!»
«مدت دو ماه به درازا کشید تا ایشان رساله را مطالعه و بررسی کردند، وقتی به حضورشان رسیدم تا آن را تحویل بگیرم، به من اعتراض کردند که در فلان جای رساله دعای شخصی در حق خودتان کرده اید، زیرا من در جایی از آن گفته بودم، بار خدایا مرا به فهم خطاب محمدی (ص) اعتلا ده و این دعا را پس از بیان حدیثی و شرح آن آوردم.»
«علت انتقاد علامه این بود که چرا در کنار سفره ی الهی، دیگران را شرکت نداده ام و افزود تا آن جایی که خود را شناخته ام در حق خودم، دعای شخصی نکرده ام و البته در اصول کافی از ائمه اطهار علیهم السلام نقل شده که دعای شخصی نکنید و بندگان خدا را هم در کنار سفره ی الهی شرکت دهید، این تأدیب اخلاقی در من اثر گذاشت.»
در اوج فروتنی و قدردانی
سید محمد حسینی تهرانی، حسن قدرشناسی او نسبت به استادش را به تصویر می کشد(۸۷):
«مرحوم قاضی (۸۸) از بنی اعمام ایشان بوده اند و در نجف اشرف به تربیت شاگردان الهی و وارستگان و شوریدگان جمال الهی و مشتاقان لقا و زیارت حضرت احدیت، مشغول و در آن خطه، عالم وحید و یگانه در این فن بوده اند؛ به طوری که ایشان نام استاد را فقط بر او می بردند و هر وقت استاد به طور اطلاق می گفتند مراد مرحوم قاضی است؛ و گویا در مقابل مرحوم قاضی، تمام اساتید دیگر با وجود آن مقام و عظمت علمی، کوچک جلوه می کردند؛ لیکن در مجالس عمومی اگر مثلا سخن از اساتید ایشان به میان می آمد، از فرط احترام نام قاضی را نمی بردند و او را همردیف سایر اساتید نمی شمردند؛ همچنان که در مقاله ی مختصر و کوتاهی که به قلم خود ایشان درباره ی زندگانی ایشان آمده و در مقدمه ی مجموعه مقالات و رسایل ایشان به نام بررسی های اسلامی منتشر شده است نامی از مرحوم قاضی در ردیف اساتید به چشم نمی خورد. کما آن که از شب زنده داری های ایشان و عبادت ها و بیتوته ها در مسجد سهله و کوفه چیزی به چشم نمی خورد و در آن جا مرقوم داشته اند که» :
«بسیار می شد (و به ویژه در بهار و تابستان) که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذراندم.»
یک دستور العمل
آنان که اهل حالند، می دانند که برای سلوک باید مراقبه داشت، اما مراقبه آن گاه در مسیر صحت می افتد که طهارت دل حاصل آید و این ممکن نیست، مگر از طریق محاسبه ی نفس تا اخلاق سامان گیرد و فطرت مجال بروز یابد.
آیت الله سید محمد حسن لنگرودی، از اشارات عمیق علامه به این معنا می گوید(۸۹):
«علامه اهل مراقبه بود، یک وقت خدمت آن بزرگوار رسیدیم که دستورالعملی به ما بدهد، فرمود» :
«مراقبه و محاسبه، این دو حالت را شخص سالک باید از ابتدای سیر و سلوک تا انتها ملتزم باشد»
«در ادامه فرمود» :
«آخر شب قبل از خواب اعمالی را که در روز انجام داده اید بررسی کنید، هر یک از اعمالتان که خوب بود، خدا را برای آن حمد و سپاس گویید و توفیق انجام بهتر آن را در روز بعد از خداوند مسألت کنید.
اگر خدای نکرده تقصیر و یا خطایی مرتکب شده بودید، فورا توبه کنید و تصمیم بگیرید که دیگر آن را انجام ندهید، اگر دیدید خلاف های شما متعدد است، تصمیم بگیرید، فردا آن را کم کنید.»
«باز فرمود» :
«مراقبه و محاسبه باید همیشه باشد!»
«حتی در این اواخر که نمی توانست درست حرف بزند، یکی از رفقا از ایشان خواسته بود که توصیه هایی بفرمایید، دوباره فرموده بود» :
«مراقبه، محاسبه!»
عواطف سرشار
آیت الله ابراهیم امینی، از مهرتابان استادی نمونه یاد می کند(۹۰):
«استاد علامه بسیار با عاطفه و مهربان بود؛ دوستانش را از یاد نمی برد و همواره با آنان در ارتباط بود؛ با شاگردان مخصوصش با مهربانی و عطوفت برخورد می کرد و انس و الفت می گرفت و از احوال آنها که به شهرستان ها منتقل شده بودند، جویا می شد.»
ادب علامه
اخلاق چیزی تقلیدی نیست. اهل فضل واقفند که اخلاق برای «بودن» باید ریشه ای باشد، از نهاد فرد سرچشمه بگیرد و بدون تظاهر از وجدان برآید؛ اما یاد افراد نیک و گوش سپردن به حکایت خوبان خوب است، چون ما را آشنا می سازد با شخصیت الهی انسان و ما را مواجهه می دهد با فطرت طهارت خواه خود!
آیت الله ابراهیم امینی خاطره ی حسن خلق علامه را این چنین حکایت می کند(۹۱):
«استاد بزرگوار بسیار مؤدب بود، به سخنان دیگران خوب گوش می داد، سخن کسی را قطع نمی کرد و اگر سخن حقی را می شنید تصدیق می کرد، از مباحثات جدلی گریزان بود، ولی به سؤال ها بدون خودنمایی پاسخ می داد.»
شیوه ی استادی
علامه سید محمد حسینی تهرانی، در این باره می گوید(۹۲):
«عشق و علاقه ی ما به ایشان زیاد شد؛ و چون مردی ساده و بزرگوار و خلیق و با حیا و بی آلایش بودند؛ عینا مانند یک برادر مهربان و رفیق شفیق با ما رفتار می کردند؛ عصرها در حجره می آمدند؛ و هر روز یکی دو ساعت را علاوه بر درس رسمی، برای ما گفت وگوهایی از قرآن مجید و معارف الهیه داشتند. علاوه بر درس فلسفه یک دوره از هیأت قدیم را برای ما درس دادند؛ و درس تفسیر را نیز برای ما شروع کردند.»
«باری عظمت و ابهت و سکینه و وقار در وجود ایشان استقرار یافته؛ و دریای علم و دانش چون چشمه ی جوشان فوران می کرد؛ و پاسخ سؤ ال ها را آرام، آرام می دادند؛ و اگر چه بحث و گستاخی ما در بعضی از احیان به حد اعلای می رسید؛ ابدا، ابدا، ایشان از آن خط مشی خود خارج نمی شدند؛ و حتی برای یک دفعه تن صدا از همان صدای معمولی بلندتر نمی شد؛ و آن ادب و متانت و وقار و عظمت پیوسته به جای خود بود و جام صبر و تحمل لبریز نمی گشت.»
«و گه گاهی از حالات بزرگان و اولیای خدا و مکتب های عرفانی برای ما بیاناتی داشتند؛ بالاخص از استاد نجف خود در معارف الهیه و اخلاق : مرحوم سیدالعارفین و سندالمتألهین آیت الله الوحید آقای حاج میرزا علی آقا قاضی (رضوان الله علیه)، برای ما بیان مفصلی داشتند، که بسیار برای ما دلنشین و دلپسند بود؛ و مجالس ما با ایشان علاوه بر اوقات دروس رسمی در شبانه روز گاهی به دو و سه ساعت می رسید.»
«شیفتگی و عشق و علاقه ما به حضرت ایشان به حدی رسید که برای انس و ملاقات بیشتر و استفاده و استفاضه ی افزون تر، حجره ی مدرسه را ترک نموده و در قرب منزل ایشان اتاقی اجاره کردیم و بدانجا منتقل شدیم؛ و به طور مدام و مستمر یکی دو ساعت به غروب مانده و بعضی از اوقات تا پاسی از شب گذشته، ایشان برای ما از مواعظ اخلاقی و عرفانی بیاناتی داشتند؛ و در فصل بهار در باغ قلعه که در قرب منزل بود، می آمدند و برای ما و یکی دو نفر از رفقای دیگر از سیره و روش فلاسفه ی الهیه ی اسلامیه و از مسلک علمای اخلاق و سیر و سلوک عرفانی عالیقدر، بالاخص از احوال مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی و شاگردان مبرزش چون آقا سید احمد کربلایی تهرانی، و آقای حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی؛ و آقا حاج شیخ محمد بهاری؛ و آقا سید محمد سعید حبوبی و از سیره و روش مرحوم سید بن طاوس و بحرالعلوم و استاد خود مرحوم قاضی (رضوان الله علیهم اجمعین)، به طور مشروح بیاناتی داشتند که راه گشای ما در معارف الهیه بود.»
زلال چون آب
استاد ابراهیم امینی، درس و مبحث علامه را یک الگوی آموزشی و بسیار مفید برای حق جویان می داند(۹۳):
«علامه خیلی آرام و آهسته تدریس می نمود، از پراکنده گویی اجتناب داشت، در عوض، کم گوی و گزیده گو بود و بحث ها را با عباراتی کوتاه، اما متین و محکم بیان می کرد، وقتی می خواست درسی را آغاز کند، نخست موضوع آن را روشن می کرد و ابعادش را تشریح می کرد و بعد به استدلال در خصوص آن می پرداخت و عقیده داشت بسیاری از خطاها و اشتباهات برخی از علما این بوده که موضوع بحث را به درستی روشن نکرده اند. حریم مباحث را حفظ کرده و آن ها را با هم ممزوج نمی کرد و عادت نداشت در درسی های فلسفی و عرفانی از مثل و شعر و عبارات کشکول گونه برای خوش آمد شاگرد استفاده کند و معتقد بود مطالب برهانی باید به وسیله ی دلیل تفهیم شوند و از این طریق باید زمینه ی اذهان را برای پذیرش مطلب مهیا کرد.»
«اگر حتی می خواست نظر فردی را رد کند و یا مورد انتقاد قرار دهد، از عبارات ملامت گونه و سرزنش کننده استفاده نمی کرد و در نقل مطالب کاملا دقیق بود و می کوشید تمامی مضامین بحث مورد نقد را بیان کرده و در پایان موارد اشکال دار آن را ارزیابی می کرد و احیانا با استدلال محکم و براهین اصولی آن ها را مردود اعلام می کرد و اگر عبارت نارسا بود و نیاز به تکمیل داشت، به رفع اشکال مبادرت می کرد.»
«جلسه ی درسی ایشان به نحوی بود که شاگردی به درس ایشان انتقادی داشت، با مهربانی و ملاطفت سخن او را گوش می داد و با کمال احترام او را متقاعد می کرد.»
«علامه، از این که با صراحت بگوید، نمی دانم! ابایی نداشت. کرارا اتفاق می افتاد که می گفت باید این موضوع را ببینم و یا این که لازم است در خصوصی آن فکر کنم، بعد جواب دهم.»
ادب میهمانداری
حجت الاسلام محمد علی شرعی اظهار می کند(۹۴):
«علامه طباطبایی ابعاد مختلف اخلاق و آداب اسلامی را کاملا رعایت می کرد، بارها اتفاق افتاد که وقتی به محضرش رسیدم، ایشان شخصا برایم چای آوردند و این برای من خیلی سنگین بود و هر چه اصرار کردم که این کار را انجام ندهند، نمی پذیرفتند و چون اکثر اوقات کسی در منزل نبود و اگر هم بود، یک نفر بود که برای انجام کارها بیرون می رفت، لذا ایشان تنها می ماند و شخصا اقدام به پذیرایی از میهمان می کرد، در هر حدی که با شأن و منزلت میهمان تناسب داشت.»
الگوی حیا
علی اکبر حسنی به خاطر می آورد(۹۵):
«علامه طباطبایی الگوی حجب و حیا بود و هرگز به صورت افراد و شاگردان، چشم نمی دوخت، نگاهش پایین بود و مشغول درس می شد، ولی در عین حال آن چنان با ابهت و عظمت بود که همگی شاگردانش با اخلاص و سکوت محض به درس گوش می دادند. درس تفسیر استاد چنان شلوغ و پر جمعیت بود که صدایش شنیده نمی شد، اصرار زیاد کردند که مثل همه ی اساتید به منبر تشریف ببرند، ولی او حاضر نمی شد و فقط در حلقه ی درس می نشست.»
مهمترین کار!
انسان ابدی است، می آید، آزمایش می شود و به تقدیری که خداوند برایش رقم زده، بازگشت می کند.
آیت الله حسن زاده آملی از تعالیم استاد می گوید (۹۶):
«یکی از کلمات قصار علامه طباطبایی که مدام بر زبان می آورد این جمله بسیار پر معنا و بلند و عمیق است» :
«ما کاری مهمتر از خودسازی نداریم!»
«لفظ ابدیت را بسیار بر زبان می آورد و در مجالس و جلسات درس خویش چه بسا این عبارت کوتاه، سنگین و وزین را به شاگردانش القا می فرمود. تأکید علامه بر این بود که» :
«هستیم که هستیم؛ انما تنتقلون من دار الی دار، انسان از بین رفتنی نیست، باقی و برقرار است، منتها به یک معنا لباس عوض می کند!»
تربیت اعتماد به نفس (۹۷)
«علامه برای آن که ذهن شاگرد را به تحرک و پویایی وا دارد، در جلسات خود می فرمود:
به من استاد نگویید، ما یک عده ای هستیم که اینجا جمع شده ایم و می خواهیم حقایق اسلام را بررسی کنیم و با هم کار می کنیم؛ من از آقایان خیلی استفاده می کنم!
تحمیل عقیده و تحکم فکر در برخورد با شاگردان نداشت و در مسایل مطروحه نظر خود را می گفت و بعد خطاب به حاضرین می فرمود این موضوعی است که به ذهن ما رسیده است، خودتان بررسی کنید تا ببینید تا چه اندازه صحت دارد و مورد قبول است از مسایلی که امکان داشت مطرح کردن آنها تفرقه ایجاد کند و یا احیانا انحراف فکری را پدید آورد، اجتناب می کرد و تنها با خواص، برخی مباحث حساس را در میان می گذاشت، با وجود آن که از حقانیت عقل دفاع می کرد، نسبت به حقایق دینی بی مهری نمی کرد.»
پی نوشت ها:
۸۶- هزار و یک نکته، نکته ی ۷۷۷، ص ۶۲۱ - ۶۲۲ همچنین؛ آیینه ی عرفان، ص ۵۶- ۵۷.
۸۷- مهرتابان، ص ۱۴.
۸۸- مرحوم حاج میرزا علی قاضی طباطبایی تبریزی، متولد سال ۱۲۸۵ ه. ق و متوفای ۱۳۶۶ ه. ق دانشمند بی نظیری در معارف الهی، فقه و حدیث و اخلاق بوده است
مرحوم قاضی از مجتهدین عظام بود و در لغت عرب بی نظیر، گویند چهل هزار لغت از حفظ داشت؛ وی در تفسیر قرآن کریم و معانی تبحر زیادی داشته است، و مرحوم علامه طباطبایی فرمودند: ((این سبک تفسیر آیه به آیه را مرحوم قاضی به ما تعلیم دادند. و ما در تفسیر از مسیر ایشان پیروی می کنیم و ما طریقه ی فهم احادیث را که فقه الحدیث گویند، از ایشان آموخته ایم.)) مرحوم آقای قاضی در تذهیب نفس و سیر و سلوک، سر آمد روزگار بوده است. (مهرتابان، ص ۱۶ - ۲۱).
۸۹- حوزه، شماره ی ۵۵ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲)، ص ۵۱.
۹۰- یادنامه ی مفسر کبیر، ص ۱۲۸ - ۱۲۹.
۹۱- همان، ص ۱۲۸.
۹۲- مهرتابان، ص ۱۰ - ۱۲.
۹۳- نور علم، دوره ی سوم، شماره ی ۹، ص ۵۲.
۹۴- همان، ص ۷۲.
۹۵- مکتب اسلام، سال ۲۱، شماره ی ۱۰، ص ۶۴.
۹۶- کیهان اندیشه، شماره ی ۲۶، ص ۳.
۹۷- آیینه ی عرفان، ص ۶۰. همچنین یادنامه ی علامه طباطبایی، مؤ سسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ج ۱، ص ۱۷۲-۱۷۶.
منبع:حوزه