۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۵ : ۰۶
تاریخ دقیق تولد حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (س) مشخص نیست. سال 86، در شورای فرهنگ عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب کنند.
لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند.
اما
پس از بررسی های به عمل آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد
حضرت شاهچراغ(س) بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد.
از این رو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت یعنی حدفاصل تولد حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی "شاهچراغ"(س) تعیین شود.
در
زمانی که حضرت امام علی بن موسی(ع) با ولایتعهدی تحمیلی در "طوس خراسان"
بودند، حضرت احمد بن موسی(س) به اتفاق جناب «سید محمد عابد» و جناب «سید
علاءالدین حسین» برادران خود و جمعی دیگر از برادرزادگان و اقارب و دوستان،
به قصد زیارت آن حضرت از حجاز به سمت خراسان حرکت نمود.
در بین راه نیز جمع کثیری از شیعیان و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات معظم ملحق و به اتفاق حرکت نمودند تا جایی که می نویسند: به نزدیک شیراز که رسیدند، تقریباً یک قافله پانزده هزار نفری از زنان و مردان تشکیل شده بود.
خبر
حرکت این کاروان را به خلیفه وقت «مأمون» دادند. وی ترسید که اگر چنین
جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان آن ها به طوس برسند، اسباب تزلزل
مقام خلافت گردد.
لذا امریّه ای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آن ها را به سمت مدینه برگردانید. به هرکجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز.
حاکم
شیراز مردی به نام «قتلغ خان» بود. وی با چهل هزار لشکر جرّار، در "خان
زنیان" در هشت فرسخی شیراز اردو زد و همین که قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام
داد که حسب الامر خلیفه، آقایان از همین جا باید برگردید.
حضرت سید احمد(س) فرمود: «ما قصدی از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان». اما لشکر قتلغ خان راه را بستند و جنگ شدید خونینی شروع شد اما لشکر در اثر فشار و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند.
لشکر
شکست خورده، تدبیری اندیشیدند. بالای بلندی ها فریاد زدند: «الان خبر رسید
که ولیعهد [امام هشتم علیه السلام ] وفات کرد»! این خبر مانند برق، ارکان
وجود مردمان سست عنصر
را تکان داده، از اطراف امام زادگان متفرق شدند.
جناب سید احمد(س) شبانه
با برادران و اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدندو با لباس مبدّل
پراکنده شدند.
بهرحال حضرت احمد بن موسی(س) برای امان از گزند حکومت، به همراه برادر خود مخفیانه به شیراز رهسپار شد. سید احمد در شهر شیراز در منزل یکی از شیعیان در منطقه "سردزک" که مرقد ایشان در این منطقه واقع است، سکنی گزید و در خانه این شخص مخفی گشت و شب و روز را به عبادت می گذرانید.
«قتلغ خان» که جاسوسانی را برای شناسایی و دستگیر نمودن سادات که از مناطق خود فرار نموده بودند قرار داده بود ، مکان ایشان را بعد از یک سال یافت و او و همراهانش را محاصره نمودند و نبردی بین آنها و مأموران حکومت در گرفت و سید احمد با شهامت و شجاعت هاشمی خود به دفاع از خود و همراهان خود پرداخت.
هنگامی که قتلغ دانست که از طریق ستیز مسلحانه از میان بردن آنان را ندارد از طریق خانه همسایه او شدند و از طریق شکافی که در خانه همسایه درست کردند وارد خانه ای که سید أحمد در آن پناه برده بود، شدند و زمانی که او برای استراحت و تجدید قوا پس از نبردی طولانی به خانه رفته بود هنگام خروج، با شمشیری بر سر او ضربه ای وارد کردند.
سپس به دستور « قتلغ خان » خانه را بر روی آن بدن شریف خراب کردند و زیر آوار باقی گذاردند.
با توجه به تبلیغ گسترده حکومت و مأموران بر علیه تشیع و اهل بیت(ع) تعداد زیادی از مردم که از مخالفین تشیع بودند ،حرمت بدن شریف نوه پیامبر را نگاه نداشتند و آن را در زیر آوار نگاه داشته و به خاک نسپردند.
در
اوایل قرن هفتم ،شیراز تحت سلطه «أبوبکر بن سعد مظفر الدین» قرار گرفت. وی
انسانی مؤمن بود که به نشر دین اسلام علاقه داشت و به علما و مومنان
احترام می گذاشت و سادات را دوست می داشت.
وزراء و مأموران دولتی او نیز اینجنین بودند که از جمله آنان می توان «امیر مسعود بن بدرالدین» را نام برد که انسان بخشنده ای بود، آبادانی سرزمین ها و بهبود وضع مردم از اهداف او بود، به زیبایی و تنظیف شهر شیراز که پایتخت حکومت به شمار می رفت، همت گمارد و بنایا ویران و خرابه های آن را آباد نمود.
او
علاوه بر دستور آبادانی شهر شیراز ، دستور داد محلی که سید احمد در آن به
شهادت رسیده بود را آباد کنند.
در هنگام إعمار بنا و خالی نمودند آوارها ،
کارگران به بدن تازه جوانی بلند قامت با سیمایی زیبا روبرو شدند که به علت ضربه شمشیری در سرش کشته شده بود.
کارگران او را از خاک خارج نموند و امیر مسعود را مطلع ساختند که او به همراه برخی از مسئولین تحقیق به آن محل آمد که پس از تحقیقاتی بسیار، وجود دلائلی نظیر انگشتری که روی آن نوشته شده بود « العزة لله ، أحمد بن موسی» با توجه به وقایع تاریخی که نقل شده بود ، ثابت شد که این بدن أحمد بن موسی است.
و هنگامی که مردم شیراز بدن شریف را دیدند که پس از چهل سال از شهادت ایشان ، از زیر آوار خارج شد در حالی که هنوز تازه و دست نخورده بود، دانستند که صاحب این بدن که أحمد بن موسی فرزند امام موسی کاظم از اولیاء الله است و به حقانیت تشیع تقین آوردند و بسیاری از مردم شیراز به تشیع روی آوردند.
سپس مسعود بن بدر الدین دستور داد در همان جا که بدن ایشان را انجا یافته بودند بر بدن شریف نماز بخوانند و همان جابا احترام و تجلیل در حضور علماء و بزرگان شیراز به خاک بسپارند و بر روی آن بنایی وسیع و زیبا بسازند تا زائران و عابران آن مزار را زیارت نمایند .این بنا تا سال 658 ه ق فوت ملک مظفر الدین پا بر جا ماند.
درباره پیدا شدن مدفن حضرت احمد بن موسی (س) حکایت دیگری نیز نقل شده است که توجه به آن دلیل نامیده شدن آن حضرت به "شاهچراغ" را نیز روشن می کند:
تا
زمان «امیر عضدالدوله دیلمی» کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی (ع) اطلاعی
نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی رسید که در
اطراف آن، خانه های متعدد ساخته شده بود.
از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب می بود، روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان،مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد، بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم.
هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید.امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند.
درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند. اما امیر که مردی روشن ضمیر بود گفت: «اولین شب جمعه شخصاً به خانه پیرزن می روم تا از موضوع آگاه شوم».
چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن .
چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شب های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ».
امیر بیدار شد و ناگهانی از خواب پریده و چشمش را متوجه سمتی نمود که پیرزن چراغ را به او نشان می داد و چون علنا و آشکارا چشمش نور چراغ را دید در شگفتی عجیب بماند و چون رو به سمت چراغ بر بالای تل برآمد اثری از چراغ ندید و چون به پایین آمد باز نور چراغ با روشنایی زیاد خود نمایی می کرد.
خلاصه اینکه امیر شخصی را جهت کاوش در آن منطقه مامور می کند و..... مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر(ع) حضرت شاهچراغ پیدا می گردد و به دستور امیر بر بالای آن جایگاهی ساخته می شود که تا امروز زیارتگاه عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت است.
در سال 745 هجری قمری، زمانی که شیراز به دست ملک اسحاق بن محمود رسید و وارد آن شد، مادر او «تاشی خاتون» که زنی صالح و پاک دامن بود، پس از تشرف به مرقد شریف دستور داد مرقد سید أحمد را ترمیم نمایند و گنبدی بزرگ و زیبا بر روی مرقد ایشان بنا نمایند.
این بانوی نیکوکار، اقدام به بهسازی بارگاه کرد و در عرض ۵ سال از سال ۷۴۵ تا ۷۵۰ (ه.ق) آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه، مدرسه ای وسیع بنا کرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازه های بازار نزدیک حرم و ملک "میمند فارس" را وقف بر این آستان مقدس کرد.
ابن
بطوطه جهانگرد مراکشی که در سال ۷۴۸ (ه.ق) برای بار دوم به شیراز سفر
کرده، در سفرنامه خود درباره اقدامات ملکه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه،
چنین نوشته است: "این آرامگاه در نظر شیرازی ها احترام تمام دارد و مردم
برای تبرک و توسل به زیارتش می روند.
تاشی خاتون، مادر شاه ابواسحاق، در
جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و زاویه ای ساخته است که در آن به اطعام مسافران
می پردازند و عده ای از قاریان پیوسته بر سر تربت امام زاده، قرآن می
خوانند شب های دوشنبه، خاتون به زیارت آرامگاه می آید و در آن شب قضات و
فقها و سادات شیراز نیز حاضر می شوند.
این جمعیت در بقعه جمه می شوند و با آهنگ خوش به قرائت قرآن مشغول می شوند. خوراک و میوه به مردم داده می شود و پس از صرف طعام، واعظ، بالای منبر می رود و تمام این کارها در بین نماز عصر و شام انجام می گیرد".
از نخستین سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، اقدامات زیادی در توسعه این بارگاه قدسی صورت گرفته است؛ از جمله:
- توسعه مجموعه فرهنگی مذهبی حرم در زمینی به مساحت ۱۰۰ هزار متر مربع.
- ایجاد ۱۶۲ حجره در دور تا دور حیاط در دو طبقه که پیشانی و تاق نمای این حجره ها تماماً کاشی کاری شده است.
- نصب سنگ مرمر در کف حرم و دیوارهای اطراف.
- سنگ فرش کردن حیاط وسیع آرامگاه.
-
ساخت سر در جنوبی که اسکلت این در، بتون آرمه است و قسمتی از وصیتنامه
امام(ره) بر روی کاشی معرق به خط نستعلیق زینت بخش فضای درونی آن است.
دو لنگه در وروردی آن از چوب ساج تهیه شده و به وسیله ورق و قبه های هشت پر برنزی آراسته شده است.
-
در غرب حرم، سالنی زیبا ساخته شده که کف آن و دیوارهای اطراف تا ارتفاع
۱.۵ متر سنگ مرمر شده و اسامی الهی با خط زیبا و به رنگ طلایی بر سطح آن
نوشته شده اتس.
پنجره های مشبک چوبی و شیشه های رنگی در شکل مختلف، زیبایی آن را دوچندان کرده است. آینه کاری و گچ بری آن به سبک سنتی انجام گرفته است.
-
ساخت گلدسته جنوبی، این گلدسته شبیه و قرینه گلدسته شمالی است. کاشی کاری
آن دارای رنگ طبیعی است.
اگر چه بدنه آن و نوشته هایش شبیه گلدسته شمالی است اما سطح گلدسته شمالی به نام های خداوند مزین شده و حال آن که بر بدنه این گلدسته، نام های امامان و لقب های آنها با هنرمندی خاصی نوشته شده است.
- در سقف ایوان، چوب ساج به کار رفته و اسامی الهی و ائمه اطهار با چوب نارج و افرا بر آن نوشته شده است.
- حوض بزرگی در میان حیاط با الهام از سبک مذهبی ساخته شده است. سنگ های بزرگ این حوض از جنس چینی است و از معادن نی ریز فارس تهیه شده است./211002
منبع: حوزه