۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۹ : ۰۶
عقیق:آقای بهاءالدینی( داماد آیت الله مدنی) در خاطراتش می گوید:
ما حالات نورانی و با صفای ایشان(آیت
الله مدنی) را در مناجات های نیمه شب شان نظاره گر بودیم. در نیمه شب یک روز
تابستانی در محلی نزدیک همدان، دیدم از میان درختان باغ صدای ناله می آید، از جا
بلند شدم و دیدم آقای مدنی نیست و رفته میان درختان گریه می کند و می گوید: «
خدایا من آمدم،اگر تو به من جواب ندهی و رهایم سازی کیست که مرا در یابد؟!»(1)
آقای بروجردی، داماد دیگر آیت الله
مدنی(ره) در ضمن خاطراتش می گوید:
در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان یکی از
سالها، شب قدر و احیاء در مسجد شیخ انصاری در نجف اشرف، مجلس بسیار عظیم و باشکوهی
ترتیب داده شده بود. معظم له منبر رفته و همه را چنین موعظه فرمود:
«رفقا! اگر شماها امشب آمده اید از
گناهان تان در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی توبه کنید،من خدا را شاهد می گیرم که
آمده ام از اعمال و عبادتهایم توبه کنم. زیرا فکر می کردم این اعمالی که انجام
داده ام عبادت خداوند بوده است، حالا فهمیدم که آن ها توهین به ذات مقدس حق تعالی
بوده است. لذا امشب می خواهم از آنها توبه کنم.»(2)
پی نوشت ها:
1_(وصال عارفانه،ص 90، ویژه نامه ی آیت
الله مدنی سال 61)
2_(همان، ص 92، دیداربا ابرار، شهید مدنی
جلوه ی اخلاص، ص38)
211008