کد خبر : ۱۰۶۱۹۸
تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۲۸

روزه‌داری؛ عامل نجات از وَهم

پیامبر می فرماید هر چیزی را دری است و دریچه عبادت روزه است. پس تا کسی وارد روزه‌داری نشود، به حال و حالت عبادت وارد نشده‌است.

عقیق:متن زیر برشی از کتاب «روزه دریچه‌ای به عالم معنا» اثر اصغر طاهر زاده است که در ادامه می‌خوانید؛

از پیامبر (ص) روایت داریم: «لِکُلِّ شَیْءٍ بَابٌ وَ بَابُ العِبَادَةِ الصَّوم» یعنی هر چیزی را دری است و دریچه عبادت روزه است. پس تا کسی وارد روزه‌داری نشود، به حال و حالت عبادت وارد نشده‌است. چون عالَم عبادت، عالَم خاصی است که با فکر و مطالعه به‌دست نمی‌آید. این روایت می‌خواهد بفرماید: تو را با شکم سیر به باغ عبادت راه نمی‌دهند. وقتی حالت عبادت در انسان به‌وجود آمد، احساس می‌کند در مرکز هستی جای دارد، تمام حرص‌ها و اضطراب‌ها از قلب او زدوده می‌شود، به اصل خود که بندگی خدا است برمی‌گردد. پس باید متوجه شد روزه وسیلة ورود به عالم عبادت است و به تبعِ روزه است که سایر عباداتِ ما حالت و روح عبادت به خود می‌گیرد.

ملاحظه کرده‌اید اگر در هنگام سحر، زیاد غذا بخورید، درست نتیجه عکس می‌گیرید، خوابتان زیاد می‌شود، ذهنتان آن تیزی را که حاصل روزه است به‌دست نمی‌آورد و خلاصه از نتایج روزه محروم می‌شوید! به ما گفتند روزه بگیرید تا به شما ثابت شود با گرسنگی می‌توانید توانا و محکم شوید، البته شرطش این است که به خود القا نکنید که چون روزه گرفته‌ام ضعیف شده‌ام، بلکه اگر دقت کنید متوجه می‌شوید بیش از گرسنگی، پرخوری علت ضعف و سستی است.

آزادی از وَهم

قدیمی‌ها قصه‌ای عبرت‌آموز دارند، می‌گویند:

بین یک مار و یک زنبور مکالمه‌ای صورت گرفت، زنبور ادعا کرد زهرِ من کشنده‌تر از زهرِ تو است ولی چون هیکلم کوچک‌تر است آدم‌ها باورشان نمی‌آید که زهر من می‌میراند و چون مُردن را به خودشان القا نمی‌کنند، زهر من تأثیر واقعی‌اش را نمی‌کند و این ترس مردم از هیکل توست که مردم را می‌کشد و نه زهر تو. بالاخره بنا شد برای اثبات ادعای زنبور برنامه‌ای ترتیب دهند. قرار بر این شد هر دو بروند در کلونِ -قفل قدیمی- درِ باغی کمین کنند تا وقتی‌که باغبان آمد و انگشت خود را داخل کلون کرد که در را باز کند، روز اول مار انگشت باغبان را نیش بزند و زنبور بیرون بپرد و روز دوم کار را برعکس کنند، همین کار را کردند. در روز اول، باغبان یک مرتبه احساس کرد چیزی دستش را گزید، دستش را بیرون آورد و دید زنبوری پر زد و رفت، یک کمی مقاومت کرده ودستش را مکید و رفت دنبال کارش، پیش خود گفت زنبور بود و چیزی نبود. روز بعد، زنبور نیش زد و مار خودش را از سوراخ نشان داد، باغبان فریاد زد وای! مار دستم را گزید، و بیهوش شد. البته این یک قصه است ولی نکته روانی دقیقی در آن نهفته است.

با بیان این داستان می‌خواهیم عرض کنیم بعضی‌ها از ترس گرسنگی می‌میرند، نه این‌که گرسنگی آزارشان دهد، بلکه سیری آزارشان می‌دهد، ولی متوجه نیستند. ماه رمضان فرصت خوبی است تا اگر انسان خودش خودش را با القائات ذهنی از پا در نیاورد، به انسان ثابت شود چقدر با گرسنگی می‌توان روح را متعالی کرد. بیایید خوتان را به حداقل غذا عادت دهید، حتی شما جوانان، عصرهای ماه رمضان ورزش کنید، کوه‌نوردی کنید، تا به شما ثابت شود در اوج گرسنگی بسیار قدرتمندید. به قول مولوی:

قدرت جبریل از مَطبخ نبود

بود از الطاف خَلاّقِ وَدُود

همچنین هم قدرت اَبدال حق

هم زحق‌دان، نی زاطعام وطَبَق

یعنی پدیده هر چه مجرّدتر باشد قدرتش بیشتر است، و نفس انسان موجودی است مجرد و متعالی، و لذا قدرتی بی‌کران دارد ولی چون اسیر بدن است برای ما آن قدرت ظهور ندارد. نمونه این قدرت بی‌کران را شما در حضرت امیرالمؤمنینu می‌بینید، همة مردم هم‌عصر آن حضرت متعجب بودند که ایشان با این غذای کم این‌همه نیرو را از کجا دارد؟ متوجه نبودند که روح انسان از مقام «روح» که نزدیک‌ترین مخلوق به خدا است تنزّل کرده تا به مرحلة «مِن روحی» رسیده ولی از اصل خود که حقیقتی است فوق ملائکه منقطع نشده، و روزه می‌تواند همین را به شما ثابت کند که می‌توانید به غیبِ قدرتمند خود وصل شوید.

روزه؛ عامل نجات از وَهم

اصل روزه یعنی منصرف‌شدن از دنیا، و متصل شدن به غیب، الاّ اینکه شیطان نگذارد. شیطان ما را تحریک می‌کند تا از اصل مسئله محروم شویم، در کجا؟ در «وَهْم». «وَهْم» چیست؟ دروغِ راست‌نما! دیده‌اید بعضی آدم‌ها از مرده می‌ترسند. حالا چرا می‌ترسند؟ می‌گویند چون مرده است! وقتی زنده بود از او نمی‌ترسیدند، حالا که مرده است آیا خطرناک‌تر شده یا ازنظر بدنی هیچ شده است؟ قبلاً که زنده بود یک آدم بود، دست و پا داشت، می‌توانست با ما دعوا کند، حالا که مرده است، هیچ‌کاری نمی‌تواند بکند پس چرا از او می‌ترسی؟ چون هیچی است. از چی می‌ترسی؟ از هیچی! ملاحظه می‌کنید که ما در خیال خود یک بُعدی داریم که «هیچی» را برای ما «چیز» می‌کند و ما را از آن فراری می‌دهد و از واقعیت دور می‌کند. حالا اگر بگویند آیا حاضری با این مرده نصف شب توی غسالخانه تا صبح بمانی؟ می‌گوید نه! چرا؟ چون مرده است. می‌پرسی؛ آیا مرده است یا زنده؟ می‌گوید مرده است، می‌گوئیم آیا حاضری تنهایی بدون این مرده در این غسالخانه تا صبح بخوابی؟ می‌گوید: باز هم می‌ترسم اما بهتر از قبل است، حالا اگر بگویید حاضری با یک نفر آدم زنده، دونفری باهم در غسالخانه تا صبح بمانید؟ می‌گوید این بد نیست. باز تکرار می‌کنیم، حاضری با یک مرده بخوابی؟ می‌گوید نه! این خطرناک است، می‌گوئیم حاضری با این مرده بخوابی و نصف شب هم مرده زنده شود و تا صبح با هم صحبت کنید؟ می‌گوید نه، به هیچ‌وجه، وگرنه من می‌میرم.

ملاحظه کنید این چه بُعدی از انسان است که دارد سر انسان کلاه می‌گذارد؟ آن وَهْم است. شما یک «عقل» دارید و یک «وهم». «عقل»، واقع‌بین است، ولی «وَهْم»، واقع‌بین نیست و هیچی را چیز می‌گیرد. شیطان همیشه روی «وَهْم» شما کار می‌کند، «هیچی» را «چیز» می‌کند، «چیز» را «هیچی» می‌کند. می‌گوید: اگر با یک آدم زنده دونفری در غسالخانه تا نصف‌شب بنشینیم صحبت کنیم قابل تحمل است، ولی اگر نصف‌شب مُرده کنار من در غسالخانه زنده شود، من می‌میرم، در حالی‌که اگر مرده زنده شود، تازه می‌شود مثل حالت اول که برائت قابل تحمل بود که با یک آدم دیگر در غسالخانه بنشینی و صحبت کنی. ولی «وَهْم» گوشش به این حرف‌های منطقی بدهکار نیست. «وَهْم» اگر در روح ما میدان گرفت کار ما را عملاً به‌جایی می‌رساند که خواهیم گفت: از خدا کاری نمی‌آید، اما از حقوق آخر ماه کار می‌آید. می‌گوید: اگر حقوقم را ندهند بدبخت می‌شوم. یعنی‌چه بدون حقوق بدبخت می‌شوی؟ یعنی آدم «هیچی» را «چیز» می‌گیرد، «چیز» را «هیچی» می‌گیرد. می‌خواهند روزه بگیرید تا شما این بُعد دروغ ساز را، خلع قدرت کنید، و شیطان نتواند دیگر از طریق «وَهْم» شما را به بیراهه بکشاند. در روایت از رسول‌خدا (ص) داریم:

«اِنَّ الشَّیْطانَ لَیَجْرِی مِنْ بَنِی‌آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ فَضَیِّقُوا مَجارِیَهُ باِلْجُوعِ .»[۱]

یعنی شیطان مثل خونِ در بدن شما، در روح شما جاری می‌شود، از طریق گرسنگی جای او را تنگ کنید. همچنان‌که حضرت می‌فرمایند: «اَلصَّومُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ »[۲] یعنی روزه موجب سیاه رویی شیطان است و دیگر نمی‌تواند انسان را تحت تأثیر قرار دهد.

روزه می‌خواهد به تو بگوید که «وَهم» را بکُش، این بهترین نتیجة روزه است. آدم می‌گوید اگر غذا نخورم می‌میرم. آقا! این گوی و این میدان، آرام‌آرام شروع کن، شاید ابتدا، باورت نیاید، وسط ماه‌رمضان به خودت ثابت کن که این‌طور نیست که غذا و شکمِ پر، موجب سلامت و قدرت ما باشد.

در شرح حال پیغمبر(ص) داریم که: آن‌قدر گرسنگی می‌کشیدند که روی شکمشان سنگ می‌گذاشتند و شال روی آن می‌بستند که به معده‌شان فشار نیاید. چون اگر معده خالی باشد گرسنگی به معده مقداری فشار می‌آورد، اگر جدار معده به همدیگر نزدیک بشود، و به‌هم بچسبد فشار گرسنگی کم می‌شود. آن وقت حضرت امیرالمؤمنینu می‌فرمایند: وقتی عرصة جنگ سخت می‌شد به پیامبر(ص) پناه می‌بردیم. یعنی این هم قدرت آن پیامبری که خود را بیشتر وقت‌ها گرسنه نگه می‌داشت. در همین نهج‌البلاغه هست که پیامبر(ص) وقتی در جنگ می‌خروشیدند، هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد در چشم‌های حضرت نگاه کند، از شدت عظمت و خشونت و ابّهت. حتماً شنیده‌اید؛ در جنگ حُنین، تک و تنها ایستادند در حالی‌که همه فرار کردند. باز داریم که امام‌حسنu و امام‌حسینu با آن عظمت، وقتی بچه بودند دلشان برای پدرشان یعنی حضرت امیرالمؤمنینu سوخت، نکند پدرشان مریض بشود که این‌قدر کم غذا می‌خورد، درِ کیسة آرد پدرشان را باز کردند و مقداری روغن را با آردها قاطی کردند که آردها روغنی بشود تا بعداً که نان برای پدرشان می‌پزند یک کمی هم حضرت روغن خورده باشند، حضرت اعتراض کردند که این چه کاری بود کردید؟

 

پی نوشت:

[۱] - مهجة‌البیضاء، ج ۲، کتاب اسرارالصّیام، ص ۱۲۵( اکثر روایات موجود در بحث، از کتاب اسرارالصیام مهجة‌البیضاء و احیاء‌العلوم باب‌های آداب اَکل و صوم و جوع آورده شده است.)

[۲] - کافی، ج ۱، ص ۶۳.


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین