کد خبر : ۱۰۲۳۹۷
تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۳۹۷ - ۱۲:۲۷
آیت الله مظاهری تبیین کردند:

تجسّم عصبانیت در عالم برزخ / گناهان جدید بلاهای جدید به همراه دارد

حضرت آیت الله مظاهری گفتند: گناهان تازه تازه، بلاهای تازه تازه، به همراه دارد. مثلاً رباخواری یک گناه قدیمی است، تازه نیست، امّا استفاده از حیلۀ شرعی در رباخواری، گناهی تازه است که بلای جدید در پی دارد.
عقیق:حضرت آیت الله مظاهری، در ادامه سلسله مباحث اخلاقی به تبیین و شرح روایتی از امام هشتم حضرت امام رضا«سلام‌الله‌عليه» پرداخته اند.

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري‏ وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

 

روایتی از امام هشتم، حضرت رضا«سلام‌الله‌علیه» در برخی کتب روایی، از جمله در کافی شریف نقل شده که می‌فرمایند:

«كُلَّمَا أَحْدَثَ الْعِبَادُ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ مَا لَمْ‏ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ‏ أَحْدَثَ‏ اللَّهُ‏ لَهُمْ‏ مِنَ‏ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ»[1]

هرگاه مردم به گناهانی تازه، که قبلاً به انجام آن نمی پرداختند، آلوده شوند، خداوند متعال آنان را به بلاهایی جدید که تاکنون نمی‌شناخته‌اند، مبتلا می‌سازد. یعنی گناهان تازه تازه، بلاهای تازه تازه می‌آورد. بعضی گناهان قبلاً نبوده و تازه پیدا شده است؛ بعضی بلاها هم نبوده و تازه پیدا شده است.

روایت دو معنا دارد؛ یک معنای ظاهری و یک معنای دقّی، فلسفی و عرفانی.

معنای ظاهری روایت، که به تجربه نیز اثبات شده، همان است که بیان شد؛ گناهان تازه تازه، بلاهای تازه تازه، به همراه دارد. مثلاً رباخواری یک گناه قدیمی است، تازه نیست، قرآن می‌فرماید: «يَمْحَقُ‏ اللَّهُ‏ الرِّبا وَ يُرْبِي‏ الصَّدَقاتِ‏»[2]؛ امّا استفاده از حیلۀ شرعی در رباخواری، گناهی تازه است که بلای جدید در پی دارد. قبلاً رشوه‌خواری بوده است، اموال اهل رشوه هم بی‌برکت بوده است، ولی دریافت رشوه با کلاه شرعی و به‌عنوان حق و حساب، گناه جدیدی است که به آن اضافه شده است. اعمال منافی عفّت، زنا و فحشاء در بین امت‌های گذشته سابقه دارد، بلای مربوط به آن نیز طبق روایات، شیوع مرگ‌های ناگهانی یا «موت فجأه» است.[3] امّا گناه تازه‌ای که در زمان حاضر در جامعه رخنه کرده، رفیق‌بازی و ارتباط و دوستی با نامحرم است. عشق‌های کاذب و  خانمان‌سوز بین دخترها و پسرها و زن‌ها و مردها، بلاهای جدید و بی‌سابقه در پی دارد.

از این دست مثال‌ها برای گناهان تازه و بلاهای ناشی از آن، فراوان است.

اما قطع نظر از معنای ظاهری که نباید دست از آن برداریم، این روایت یک معنای باطني هم دارد که همان قانون تجسّم عمل است. از قرآن استفاده می‌شود که اعمال ما هر چه باشد، گفتار ما کردار ما، حتی افکار ما، نابود نمی‌شود، به حسب ظاهر ممکن است نابود ‌شود، امّا آن اعمال و افکار، تجسّم دارد و نوعی صورت متناسب برای آن پدید می‌آید. تنها در یک صورت عمل نابود می‌شود و آن هم وقتی است که انسان از گناه خویش توبه کند. قرآن کریم می‌فرماید: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ‏ اللَّهُ‏ سَيِّئاتِهِمْ‏ حَسَنات‏»[4].

بعضی از بزرگان معتقدند که اعمال انسان، با توبه هم نابود نمی‌شود، بلکه لعان اتفاق می‌افتد، یعنی بین انسان و اعمالش فاصله می‌افتد. آنها می‌گویند: وقتی کسی مرتکب گناه شود، تجسّم عمل او پیدا می‌شود و نابود شدنی نیست، امّا اگر توبه کند، گناهش آمرزیده می‌شود و تجسّم آن اعمال بایگانی می‌شود و دیگر به او ضرر نمی‌زند و در برزخ و قیامت، آن اعمال را نديده و رسوا نخواهد شد.

استاد بزرگوار ما حضرت امام«قدّس‌سرّه» می‌فرمودند: این خلاف ظاهر آیه است. آیۀ شریفه می‌فرماید: «يُبَدِّلُ‏ اللَّهُ‏ سَيِّئاتِهِمْ‏ حَسَنات‏»، یعنی پروندۀ سیاه و پر از گناه نابود می‌شود و پروندۀ درخشانی که صفحۀ اولش ثواب توبه است، برای او مفتوح می‌گردد.[5]

آنچه تردیدی در آن راه ندارد و همۀ بزرگان بدان معتقدند، این است که هر عملی، تجسّمی دارد و در خصوص گناهان تا وقتی انسان توبه نکرده، تجسّم عملش باقی است. بزرگانی نظیر صدر المتألهین«رحمت‌الله‌علیه» بحث‌های مفصّلی راجع به تجسّم عمل دارند، آیات و روایات نیز در این زمینه فراوان است.

از مجموع آیات، روایات و اقوال بزرگان چنین استفاده می‌شود که اعمال انسان، صورت‌بندی می‌شود. مثلاً غیبت، چون که نیش است، به صورت مار و عقرب در می‌آید.

این سخن‌های چو مار و کژدمت        مار و کژدم می‌شود گیرد دمت

مار و عقرب حاصل از غیبت و گناهان نظیر آن، در همین دنیا هست، ولی چون صورت برزخی دارد، پس از مرگ قابل مشاهده است. اعمال افراد حقه باز و متظاهر، به‌صورت روباه در می‌آید. خود انسان هم اگر دچار تکرار گناه شود، هویتش تغییر ‌يافته، به صورت سگ یا گرگ یا میمون درمی‌آید. کسانی که چشم بصیرت دارند، در همین دنیا صورت حیوانی افراد را می‌بینند. قرآن کریم می‌فرماید:

«يَوْمَ‏ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ‏ مِنْ‏ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعيداً »[6]

دنیا و آخرت، یک سکۀ دو رو است؛ اینجا ظاهرش است و باطنش در قیامت عیان می‌گردد. هرچه اینجا هست و هر عملی اینجا انجام شد، آنجا حاضر است.

قرآن در ادامۀ آیه می‌فرماید: «وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»[7]؛ ای انسان! خدا رأفت دارد، خدا مهربان است که زنگ خطر می‌زند و می‌گوید: هرچه در این دنیا انجام دادی، در قیامت حاضر شده است؛ اگر خوب است، خوب و اگر بد است، همان بد برای او حاضر می‌شود. به اندازه‌ای رسوا می‌شود که می‌گوید: خدایا! ‌ای کاش بین من و این اعمال، خیلی فاصله بود. ای کاش! اعمالم را نمی‌دیدم و مردم هم نمی‌دیدند.

گاهی «تجسّم عمل» با «تناسخ» اشتباه گرفته می‌شود. «تناسخ» شبهۀ غلط و نامربوطی است که بر اساس آن می‌گویند: روح انسان، بعد از مرگ وارد بدن دیگری می‌شود؛ اگر آدم خوبی باشد در بدن انسان صالح و خوبی می‌رود و چنانچه بد باشد، داخل بدن یک انسان بد خواهد شد. تناسخ به این معنا غلط است. به قول صدرالمتألهین: برگشت فعل به قوه محال است. امّا نوعی تناسخ داریم که مورد امضای قرآن است. آن تناسخ چیست؟ آن است که انسان به جای اینکه کامل بشود و در قیامت بگوید: «هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ‏»[8]، اعمال بد او بر هویتش اثر مي‌گذارد و هویت انسانی وی را به هویت حیوانی مبدّل مي‌سازد.[9]

از ديدگاه قرآن و روايات، سه گونه «تجسّم عمل» داريم. يک «تجسّم عمل» در دنيا و يک «تجسّم عمل» در آخرت و نوع سوّم آن، هم در دنيا و هم در آخرت است.

نوع اوّل تجسّم عمّل كه مربوط به دنياست، آن است كه تمام اعمال آدمي -خوب يا بد- در زندگي دنيايي او تأثير دارد. کارهاي نيک او موجب پيدايش حيات طيّب و زندگي سالم و با ارزش مي‌شود و کارهاي بد و ناشايست هر شخصي، زندگي ناسالم و بي‌ارزش برايش خواهد ساخت: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُون»[10].

نوع دوّم «تجسّم عمل» مربوط به آخرت است؛ به اين معني که اعمال هر انساني، داراي یک صورت ملکوتي است و همه‌جا او را همراهي مي‌کند. اعمال خوب به صورت مونس خوب و اعمال بد به شکل همراه بد، ظاهر و مجسّم خواهد شد. قرآن کریم می‌فرماید: «فَمَنْ‏ يَعْمَلْ‏ مِثْقالَ‏ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»[11]؛ نمی‌فرماید که جزایش را می‌بیند، بلکه خود عمل را می‌بیند. یعنی در برزخ، شب اول قبر و در قیامت، عمل خویش را می‌بیند. از قرآن فهمیده می‌شود بهشت الان موجود است: «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ»[12]؛ امّا نعمت‌هاي بهشتي را خود بندگان با اعمال صالح به بهشت مي‌فرستند. قرآن مي‌فرمايد که به اهل بهشت خطاب مي‌شود: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ‏ فِي‏ الْأَيَّامِ‏ الْخالِيَةِ»[13]؛ بخورید و بیاشامید، نوش جانتان، اینها را خودتان فرستاده‌اید.

 آتش جهنّمش هم همین است، خدا جهنّم دارد، الان مخلوق است، امّا تبعات جهنّم و عذاب‌های آن، مال خدا نیست، مربوط به اعمال بندگان است. از این‌رو به آنها خطاب می‌شود: «ذلِكَ‏ بِما قَدَّمَتْ‏ أَيْديكُم‏»[14]. در آیۀ دیگر می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ»[15]؛ خودت این آتش را فراهم کرده‌ای! آتش درون تو جهنّم می‌شود. این آتش در دنیا در درون انسان است و کار نمی‌کند، ولی در قیامت کارساز می‌شود.

تجسّم عمل یک نیروی کنترل‌کننده براي انسان است و اگر کسي بي تفاوت نباشد، توجه داشته باشد که اعمالش چه تجسّمي دارد، حتماً متنبّه مي‌شود. مرحوم آيت‌الله حاج میرزا علی آقا شیرازی«رحمت‌الله‌علیه» یکی از علمای بزرگ اصفهان و مورد تأیید و احترام همۀ علما و مراجع تقليد بود. خصوصاً استاد بزرگوار ما آيت‌آلله بروجردی«رحمت‌الله‌علیه» احترام ويژه‌اي براي او قائل بودند. ايشان از نظر تقوا زبانزد خاص و عام بود. شهيد مطهری«رحمت‌الله‌علیه» که مدتي در درس آقاي شيرازي حاضر مي‌شد، از قول ایشان چنين نقل می‌کند: شبي خواب دیدم که از دنيا رفته‌ام و مرا تشييع جنازه کردند و در قبر گذاشتند و پس از خاکسپاري همه رفتند. من در قبر تنها بودم که ناگهان ديدم یک سگ سفید به درون قبر آمد. دريافتم که اين سگ، تندخويي من است و به اين صورت تجسّم يافته است. همان موقع، امام حسين«سلام‌الله‌عليه» تشريف آوردند و فرمودند: مضطرب نباش، من آن را از تو جدا مي‌کنم.

حاج میرزا علی آقا شيرازي قدري در درس يا غير آن عصباني مي‌شده است. البته ايشان در اثر تقواي شديدي که داشت، از اهانت و تحقير و اين قبيل گناهان به دور بود، امّا همين مقدار عصبانيّت به‌صورت يک سگ مجسّم شده است. از آنجا که آن عالم رباني، بسيار اهل توسّل به اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» بود، امام حسين«سلام‌الله‌عليه» به دادش رسيده بودند.

«تجسّم عمل» شکل سوّمي نيز دارد که مربوط به هويّت انسان مي‌شود. به گونه‌اي که اعمال نيک و بد هر انساني، هويّت او را مي‌سازد و در دنيا و آخرت، يک شخصيّت نيکو و شايسته يا يک شخصيّت حيواني و پست، براي او پدید می‌آورد. قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ في‏ عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً ، اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى‏ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً»[16]

در آياتي از قرآن کريم نظير «قالَ اخْسَؤُا فيها وَ لا تُكَلِّمُونِ»[17] يا «لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَ شَهيق»‏[18]، آدميان به حيوانات تشبيه شده‌اند. خاوند متعال قصد اهانت به بندگان خويش را ندارد، بلکه برخي از آنها خودشان هويّت انساني را مبدّل به هويّت حيواني کرده‌اند و اين آيات، به بيان واقعيّت وجود آنان مي‌پردازد.

ابا بصير می‌گوید به امام باقر«سلام‌الله‌علیه» گفتم: چقدر امسال حاجی به حج آمده است! فرمودند: «مَا أَكْثَرَ الضَّجِيجَ‏ وَ أَقَلَّ الْحَجِيج‏»[19]؛ سر و صدا خیلی است، امّا حاجی کم است. می‌گوید: نفهمیدم منظور امام باقر«سلام‌الله‌علیه» چیست؟ ایشان فرمودند: از درز انگشت‌هایم نگاه کن. نگاه کردم دیدم که تعداد زيادي حیوان در حال طوافند و در بين آنها تعداد بسيار کمي انسان هم هستند.

موش ‌و بقر و پلنگ و خرگوش شمار                                 زین چهار چو بگذری نهنگ آید و مار

مباحث مربوط به تجسّم عمل، مفصّل است، امّا بحث کنوني ما، راجع به تجسّم عمل در دنياست که به آن «مکافات عمل»[20] نيز گفته مي‌شود. قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ‏»[21]؛ به پيامبر گرامي«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» خطاب مي‌کند که براي آنها بگو: جامعه‌اي در رفاه بود، علاوه بر این، افراد آن جامعه از زندگی منهای غم، غصه، دلهره، اضطراب خاطر و نگراني برخوردار بودند، امّا آنها کفران نعمت کردند، يعني مرتکب گناه شدند. گناه آنان موجب شد نعمت‌ها به نقمت و بدبختي مبدّل گردد. امنیت آن جامعه، به ناامنی و  شادی افراد آن به غم و غصه مبدّل شد. برکت از بينشان رفت و دچار کمبود و نارسايي و گراني و قحطي شدند.  

قرآن کريم در آيات ديگري، مکافات عمل را با عباراتي نظير: «بِما كانُوا يَصْنَعُونَ‏»و «بِما كانُوا يَكْسِبُونَ‏» و «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»  به بندگان گوشزد مي‌کند.[22] به قول شاعر:

از مکافات عمل غافل مشو                             گندم از گندم بروید جو ز جو

 این شعر عوامانه، يک حقيقت مسلّم و قطعي در قرآن شریف است. چنان‌که در آيۀ ديگري مي‌فرمايد: «وَ لَو أَنَّ اَهْلَ الْقُري امَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْاَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»[23] ؛ ايمان، تقوا و عمل صالح، برکات آسمان‌ها و زمين را به سوي انسان سرازير مي‌کند و اگر غير آن باشد، کيفر و مکافات دارد که البته خود انسان پديد آورده است.

بنابراين هر عمل خير و صالح انسان، نتيجۀ خير براي او دارد و هر عمل ناشايست، در همين دنيا مجازات و کيفر خواهد داشت تا به کيفر آخرت برسد. حتي اعمال مخفيانه و پنهاني انسان، بازتاب آشکار و علني خواهد داشت. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» مي‌فرمايند: امکان ندارد بنده‌اي در نهان کار خيري به‌جا آورد و با گذشت روزگار خداوند برايش خيرى ظاهر نسازد؛ نيز ممکن نيست کسي مخفيانه مرتکب عمل شرّي شود و خداي تعالي، با گذشت زمان، شرّى برايش آشكار نکند: «مَا مِنْ عَبْدٍ أَسَرَّ خَيْراً فَذَهَبَتِ الْأَيَّامُ أَبَداً حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ خَيْراً وَ مَا مِنْ عَبْدٍ يُسِرُّ شَرّاً فَذَهَبَتِ الْأَيَّامُ أَبَداً حَتَّى يُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ شَرّاً»[24]

از اين گذشته، قرآن می‌فرماید: اعمال خوب تو موجب عاقبت به‌خیری برای فرزندان تو و تأمین آتیه برای آنهاست؛ چنان‌که اعمال بد تو، براي آنان خسران و ذلّت به همراه خواهد داشت: «وَ لْيَخْشَ‏ الَّذينَ‏ لَوْ تَرَكُوا مِنْ‏ خَلْفِهِمْ‏ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ‏ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ‏ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَديداً»[25].

در اين خصوص برخي اشکال وارد مي‌کنند که گناهکار مرتکب گناه شده، چرا فرزندانش بايد مکافات عمل او را ببينند؟ پاسخ اين است که این مکافات از طرف خدا نیست، بلکه نتیجۀ عمل آن شخص است و دامن فرزندانش را می‌گیرد. نظیر وقتي که يک نادان آتشي در يک اتاق روشن می‌کند و هرکه در آن اتاق است را می‌سوزاند، حتي طفل بي‌گناه درون گهواره خواهد سوخت. خدا که آنها را نسوزانده، بلکه آن شخص نادان آتش را برافروخته است. گناهِ گناهکار نيز همين حالت را دارد و مثل آتش، دامن همه را مي‌گيرد؛ ‌امّا پروردگار عالم از سر لطف و رحمت خود، به افراد بدون تقصير و به فرزندان شخص گناهکار پاداش می‌دهد و براي آنها جبران می‌کند.

راجع به بلاهای اجتماعی نيز شبيه اين اشکال را وارد مي‌کنند. مي‌گويند: عده‌ای در اجتماع مرتکب گناه می‌شوند، چرا بلا و مصیبت براي همه مي‌آيد؟ جوابش را امام باقر«سلام‌الله‌علیه» داده‌اند. ايشان مي‌فرمايند: به شعیب نبي«سلام‌الله‌علیه» خطاب شد: صد هزار نفر از قوم تو دچار عذاب مي‌شوند؛ چهل هزار نفر آنها افراد شرور و گناهکار و شصت هزار نفر، خوبان امت هستند. گفت: خدایا بدها به آتش گناهشان مي‌سوزند. خوب‌ها چرا عذاب مي‌شوند؟ خطاب شد: برای اینکه بدها گناه مي‌کردند و خوب‌ها بی‌تفاوت بودند و امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر نکردند.[26]

بنابراين همه بايد توجه داشته باشند که مکافات عمل، تقصير خداوند نيست و آن ذات بي‌همتا براي کسي بد نخواسته و نمی‌خواهد، بلکه گناهان فردي و اجتماعي، خودبخود موجب مکافات عمل مي‌شود. به‌خصوص طبق فرمايش امام رضا«سلام‌الله‌علیه» گناهان تازه تازه، بلاهای تازه تازه نيز به دنبال دارد.

قرآن کريم بسیاری از بلاها و مصيبت‌ها را تقصير خود انسان، يا جامعه مي‌داند: «وَ ما أَصابَكُمْ‏ مِنْ‏ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»[27]؛ پروردگار متعال، از سر مرحمت به بندگان، بيشتر گناهان آنان را نديده مي گيرد، وگرنه مکافات عملشان بيش از اين بود.

در آيۀ ديگري مي‌فرمايد: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا»[28]؛ بیشتر اوقات، مصيبت‌هايي مانند سيل، زلزله، خشکسالي و قطع نزولات آسماني، شيوع بيماري‌هاي ناعلاج، مکافات اعمال بندگان است که بايد در اين دنيا بچشند. البته بیان شد که گاهی افراد بدون تقصیر نیز دچار مصیبت می‌شوند و در واقع، به گناه دیگران می‌سوزند و خداوند متعال برای آنها جبران می‌فرماید.

ظلم، حقّ‌النّاس، تبعیض، حقّه‌بازي، غصب، دروغ، نيرنگ، بي‌عفّتي، بي‌غيرتي، بي‌حجابي، احتکار، تورّم، گران‌فروشی، کم‌فروشی، یا غيبت، تهمت، اهانت و گناهاني از اين قبيل، در دنيا مکافات دارد و بيشتر بلاها، ناشي از شيوع اين گناهان است.

امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: ظلم در قضاوت، شهادت دروغ، کتمان حق، خودداری از ادای زکات، کوتاهی در قرض دادن، یاری نکردن محرومان و سنگدلى نسبت به فقرا و نیازمندان و نیز ظلم به یتیمان و نیازمندان و رد كردن سائلان و محرومان، گناهانى هستند كه باران نافع آسمان را حبس مى‏كنند: «الذُّنُوبُ الَّتِي تَحْبِسُ غَيْثَ السَّمَاءِ جَوْرُ الْحُكَّامِ فِي الْقَضَاءِ وَ شَهَادَةُ الزُّورِ وَ كِتْمَانُ الشَّهَادَةِ وَ مَنْعُ الزَّكَاةِ وَ الْقَرْضِ وَ الْمَاعُونِ وَ قَسَاوَةُ الْقُلُوبِ عَلَى أَهْلِ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَةِ وَ ظُلْمُ الْيَتِيمِ وَ الْأَرْمَلَةِ وَ انْتِهَارُ السَّائِلِ وَ رَدُّهُ بِاللَّيْل»‏[29].

 


پی نوشت:
[1] . الكافي، ج‏2، ص 275     .

[2]. بقره، 276: «خدا از [بركتِ‏] ربا مى‏كاهد، و بر صدقات مى‏افزايد.»

[3]. الکافی، ج 2، ص 374.

[4]. فرقان، 70: «مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند. پس خداوند بدي‌هايشان را به نيكي‌ها تبديل مى‏كند،»

[5]. ر.ک: سیروسلوک؛ منزل دوّم: توبه.

[6]. آل‌عمران، 30: «روزى كه هر كسى آنچه كار نيك به جاى آورده و آنچه بدى مرتكب شده، حاضر شده مى‏يابد؛ و آرزو مى‏كند: كاش ميان او و آن [كارهاى بد] فاصله‏اى دور بود.»

[7]. آل‌عمران، 30: «. و خداوند، شما را از [كيفر] خود مى‏ترساند، و [در عين حال‏] خدا به بندگان [خود] مهربان است.»

[8]. حاقه، 19: «بياييد و كتابم را بخوانيد.»

[9]. ر.ک: الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه، ج 9، ص 2تا6 و 13تا22.

[10]. نحل، 97: «هركس از مرد يا زن، عمل نيك انجام دهد در حالى كه ايمان داشته باشد، پس او را بى‏ترديد (در دنيا) به زندگى پاكيزه‏اى زنده خواهيم داشت و (در آخرت) پاداششان را در برابر عمل‏هاى بسيار خوبشان خواهيم داد.»

[11]. زلزله، 7: «پس هر كه هموزن ذرّه‏اى نيكى كند [نتيجه‏] آن را خواهد ديد.»

[12]. آل‌عمران، 133: «[و] براى پرهيزگاران آماده شده است‏.»

[13]. حاقه، 24: «بخوريد و بنوشيد، گواراتان باد، به [پاداش‏] آنچه در روزهاى گذشته انجام داديد.»

[14]. آل‌عمران، 182: «اين [عقوبت‏] به خاطر كار و كردار پيشين شماست‏.»

[15]. تحریم، 6: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ كنيد.»

[16]. اسراء، 14-13: «و كارنامه هر انسانى را به گردن او بسته‏ايم، و روز قيامت براى او نامه‏اى كه آن را گشاده مى‏بيند بيرون مى‏آوريم. نامه‏ات را بخوان؛ كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى.»

[17]. مؤمنون، 108: «[برويد] در آن گم شويد و با من سخن مگوييد.»

[18]. هود، 106: «و امّا كسانى كه تيره‏بخت شده‏اند، در آتش، فرياد و ناله‏اي دارند.»

[19]. مناقب آل ابی‌طالب، ج 4، ص 184.

[20]. ر.ک: معرفت نفس، ج 6، ص 31 تا 48.

[21]. نحل، 112: «و خدا شهرى را مثل زده است كه امن و امان بود [و] روزيش از هر سو فراوان مى‏رسيد، پس [ساكنانش‏] نعمت‌هاى خدا را ناسپاسى كردند، و خدا هم به سزاى آنچه انجام مى‏دادند، طعم گرسنگى و هراس را به [مردم‏] آن چشانيد.»

[22] . مائده، 14و63؛ نحل، 112؛ انعام،129؛ واقعه، 24و ...

[23]. اعراف، 96: «اگر اهل شهرها ايمان مى‏آوردند و تقوا پيشه مى‏كردند بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‏گشوديم ولى (آنها حقّ را) تكذيب كردند، ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم».

[24] . الكافي، ج‏2، ص294.

[25]. نساء، 9: «و آنان كه اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند بر [آينده‏] آنان بيم دارند، بايد [از ستم بر يتيمان مردم نيز] بترسند. پس بايد از خدا پروا دارند و سخنى [بجا و] درست گويند.»

[26]. الکافی، ج 5، ص 56.

[27]. شوری، 30: «و هر [گونه‏] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست، و [خدا] از بسيارى درمى‏گذرد.»

[28]. روم، 41: «به سبب آنچه دست‌هاى مردم فراهم آورده، فساد در خشكى و دريا نمودار شده است، تا [سزاىِ‏] بعضى از آنچه را كه كرده‏اند به آنان بچشاند.»

[29]. معانی الأخبار، ص 271.
منبع:حوزه

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین