۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۰۶
بحث در باره لزوم اجتناب از اختلاف و تنازع در نهج البلاغه بود. گفته شد که برای حل اختلاف و جلوگیری از پیدایش تنازع، گام های سه گانه ای باید برداشته شود: دعوت به گفت و گو برای تفاهم و کاهش تفاوت ها، مدارا و تحمل نظر مخالف و بالاخره رجوع به کارشناسان و مراجع معتبر دینی.
اما اگر باز هم این اقدام ها موثر واقع نشد و یکی از طرف های اختلاف با بغی و زیاده خواهی در پی ایجاد تنازع بود، چه باید کرد؟
در این صورت باید میان حقوق فردی و اجتماعی تفاوت قائل شد. تکلیف افراد آن است که وقتی نتوانستند اختلاف ها را حل کنند، با گذشت از حق فردیِ خویش زمینه تبدیل اختلاف به تنازع را از بین ببرند. تکلیف حاکمان نیز نسبت به حقوق فردی خویش همین است، اما نسبت به حقوق جامعه دیگر جای تسامح و سهل انگاری نیست و باید قاطعانه با عوامل ایجاد تفرقه و درگیری داخلی برخورد کنند.
عامل اصلی پیدایش اختلاف و جدایی ها بغی و زیاده خواهی است. پس اگر حداقل یک طرفِ اختلاف از حق خویش بگذرد، زمینه درگیری و دشمنی از بین می رود. گذشت از حقوق خویش به سود دیگران، اگر داوطلبانه و پیش از زیاده خواهی طرفِ مقابل باشد، ایثار نامیده می شود، و اگر بعد از تعدی و تجاوز باشد عفو گفته می شود.
ایثارْ افشاندن بذر محبت میان افراد جامعه و موجب از بین رفتن کدورت ها است. در کوچک ترین واحد جامعه یعنی خانواده نیز چنین است. اگر هر یک از زوجین بخواهند بر سر حرف خود بایستند و از حق خویش کوتاه نیایند، تنازع و جدایی آنان قطعی است. برای همین است که در قرآن کریم از سویی به مردان سفارش شده است که از حق زنان کم نگذارند و بلکه ایثار نمایند، و از سوی دیگر به زنان توصیه شده است که اگر مردی نامردی کرد و در حق وی جفا نمود، از حق خویش بگذرد تا راه آشتی و حفظ بنیان خانواده باز بماند.
اما صلح و آشتی بدون گذشت از حقوق خود حاصل نمی شود و البته این، کاری است دشوار و سنگین. طبیعت انسان، چه مرد و چه زن، چنین است که می خواهد از تمام حقوق خود استفاده کند و نسبت به گذشت از آن بخیل است، ولذا می افزاید:« وَأُحْضِرَتِ الْأَنفُسُ الشُّحَّ»؛ بخل، نزد نفوس آدمیان حاضر است و به همین خاطر هر یک از دو زوج در عفو و گذشت از حقوق خویش بخل می ورزند.
عفو نیز مانع از شکل گیری کینه و عداوت و در نتیجه جدایی و درگیری می شود. از این رو پیامبر خدا(ص) فرمود: «از یکدیگر گذشت کنید تا کینه های میان شما از بین برود.»
البته ایثار و عفو اختصاص به حقوق فردی و مواردی دارد که این گذشت آثار و نتایج منفی از قبیل تجرّی فتنه گران و ایجاد اخلال در دین و نظام دینی نشود. علی (ع) نیز فرموده اند:«بدی یا خوبی را به نیکی پاداش ده و از بدی درگذر، به شرط آن که به دین لطمه ای نزند یا در قدرت اسلام ضعفی پدید نیاورد.»
همان امام بزرگواری که دستور بالا را به ما داده اند، در عمل نیز چنین رفتاری را به نمایش گذاشته اند؛ یعنی تا سخن از ستم به حقوق شخص او است، تحمل و مدارا می کنند، اما وقتی فتنه انگیزان اساس نظام سیاسی و حقوق اساسی مردم را به مخاطره می افکنند، دست به شمشیر می برد.
اصولاً یکی از دلایل اصلی یا تنها دلیل آن حضرت برای چشم پوشی از حق خلافت، نگرانی از تفرقه و به هم خوردن اتحاد و انسجام مردم بود و به صراحت می فرمود: تا آنجا که فقط در حق خود وی جفا شود، تحمل می کند؛ ولی اگر حقوق مردم و امنیت جامعه اسلامی مخدوش گردد مدارا و سکوت را جایز نخواهد شمرد. امام می گفت: «وَاللهِ لاََُسْلِمَنَّ مَاسَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِینَ، وَ لَمْ یَکُنْ فِیهِا جَوْرٌ إِلاَّ عَلَیَّ خَاصَّهً»؛ به خدا سوگند تا هنگامیکه اوضاع مسلمانان روبراه باشد و در هم نریزد،و به غیر از من به دیگری ستم نشود، همچنانخاموش خواهم بود.
وقتی به آن حضرت خبر داده شد که اصحاب جمل در حال جمع شدن در بصره و آماده شدن برای مقابله با ایشان هستند، فرمود:«اینان به دلیل دشمنی با حکومت من دست اتحاد به یکدیگر داده اند و من صبر می کنم، تا آنگاه که بترسم که صبر من اختلاف و افتراق شما را در پی داشته باشد. اگر این اندیشه را که در سر دارند، به انجام رسانند، نظام کار مسلمانان از هم گسیخته گردد.»
رفتار امام با مارقین هم نمونه روشن بعدی است. یکی از مهم ترین نصیحت های آن حضرت به خوارج همین بود که ازجامعه و مردم متدین فاصله نگیرند و جدا نشوند؛ بعد هم قاطعانه فرمود:« أَلاَ مَنْ دَعَا إِلَی هذَا الشِّعَارِفَاقْتُلُوهُ، وَلَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هذِهِ»؛ آگاه باشید هر کس که به این شعار، یعنی تفرقه و درگیری داخلیدعوت کند باید او را بکشید؛ حتی اگر زیر این عمامه من باشد!