22 دی 1400 9 جمادی الثانی 1443 - 35 : 10
کد خبر : ۱۶۰۱۶
تاریخ انتشار : ۰۲ آذر ۱۳۹۲ - ۱۶:۵۸
اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را واداشتم که حسین را بکشند گفتند:چطور؟ مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ، راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟
عقیق: پدر آیت الله سید محمدتقی مدرسی نقل می کند: عصر عاشورای سال ۶۱ هجری ، شیطانک ها دیدند که ابلیس سرکرده ی آنان ، به سر و صورت می زند و می گرید گفتند: امروز که تو باید خوشحال باشی از چه رو پریشانی و گریان؟

گفت: اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را واداشتم که حسین را بکشند گفتند:چطور؟ مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ، راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟

گفت:چرا چنین شد ولی از این نکته غفلت کرده بودم که با این کار ، باب رحمت الهی به روی مردم باز می شود هرکس به نحوی خود را در دستگاه امام حسین(ع) جای می دهد و از شفاعت او بهره مند می گردد.



پی نوشت:
( برگرفته از داستانهای روح فزا)
منبع:بی باک
211008

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر:
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
صادق
|
|
۰۰:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۳
یا الله از این حکمت های پشت پرده که ما از آن غافلیم