عقیق: امیرحسین کسائی: پدیده «سرود مداحی» در سالهای اخیر با انتشار سرودهای «عزیزم حسین۱» و «سلام فرمانده» جان دوبارهای گرفته است و با موفقیتهای این دو اثر به خصوص «سلام فرمانده» و در پی آن تحسین و تقدیرهای مقام معظم رهبری، عرصه سرود مداحی شاهد تولیدات بسیاری است. مناسبتی نیست که شاهد تولید چند اثر در این عرصه نباشیم. خلق آثار ضعیف موجب شد که دلسوزان این عرصه ابراز نگرانی کنند و دستاندرکاران هم به دفاع از آثار خود بپردازند. آنچه مشهود است، عرصه سرود مداحی نیازمند وضع چهارچوبی است که مانع از انحراف آن شود. در این موضوعات با مهدی زنگنه شاعر و نغمهپرداز گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
نوحهخوانی زمانی محقق میشود که مخاطبان حاضر باشند
آیا سرود مداحی را میتوان یک ژانر در عرصه مداحی کشور دانست یا باید نگاه جداگانهای به آن داشت؟
مداحی یا همان ستایشگری اهل بیت(ع) در طول تاریخ شیعه، به ویژه در ایران در هر دوره تاریخی آداب و رسوم و شکل و شمایل ویژهای داشته است. گاهی با هنرهای نمایشی تلفیق شده و در هنر شبیهخوانی و تعزیهخوانی جلوه کرده است و گاهی در هنر پردهخوانی و نقالی نمایان شده است. گاهی به گود زورخانه رفته و گاهی در مسجد و تکیه و روی منبری که عالمان دینی به نشر معارف دینی میپرداختند، با ابزار هنر و از طریق درگیر کردن احساسات مخاطب، مفاهیم دینی را عرضه کرده است. در تمام این گونهها، مداحان با ارتباط چهره به چهره و به قول فرنگیها به شیوه اینتراکتیو، این وظیفه را به انجام میرساندند و همچنان هم میرسد.
وقتی یک جوان مداح به اسم نوآوری و کار برای کودک، شأن و جایگاه حرم علیابنموسیالرضا را در حد گوشهای از پارک ارم پایین میآورد، باید دوستانه و مهربانانه با او برخورد کرد. معرفت و معلومات آن شاعر و مداح به خاطر سن پایین در این حد است
با ظهور پدیدههای تکنولوژیک و رسانههای نوین، تمام هنرهای سنتی با چالشهای گوناگونی مواجه شدند. به عنوان مثال با ظهور سینما، تئاتر که از قدیمیترین هنرهای بشر است، با چالشهای فراوانی مواجه شد. رسانههای نوین آنچنان ذهن و روح جامعه بشری را درگیر کردند که حتی پدیدهای اصیل به نام کتاب که در طول تاریخ فرهنگسازترین دستاورد انسان بود، اکنون با چالش مواجه شدهاست.
هنر مداحی نیز از این قاعده مستثنی نیست. اصلیترین و مبناییترین ستون مداحی، مخاطب است. مداح وقتی میتواند بگوید «من دارم مداحی میکنم» که رودرروی مخاطب قرار گرفته باشد. نوحهخوانی زمانی محقق میشود که مخاطبان حاضر باشند؛ سینه یا زنجیر بزنند و بخشهایی از نوحه را همآوایی کنند. در غیراین صورت نوحهخوانی یا نوحهگری اتفاق نیفتاده است.
نحوه رسانهای شدن مداحیها در دهه ۶۰
شکل سنتی عزاداری برای اهل بیت(ع)
براین اساس مداحی در هیأت معنا پیدا میکند و بدون هیأت و حضور مخاطب که مثلاً گوشواره نوحه را دم بگیرد و ریتم نوحه را با سینهزنیاش نمایان کند، مداحی معنی ندارد؟
دقیقاً همینطور است. وقتی بزرگان ما میگویند «هیأت هیأت بماند» یعنی همین! یعنی به سنت هیأتهایی که در طول سالهای سال، فرهنگ شیعه را شکل دادهاند، عدهای در مسجد، حسینیه، تکیه یا خانه بانی روضه، دور هم جمع شوند؛ ابتدا قرآن یا دعا یا زیارتنامهای خوانده شود، سپس سخنران برای مردم وعظ کند، و بعد از آن مداح اهلبیت(ع) ابتدا اشعار کلاسیک مثل قصیده و مثنوی و غزل با محتواهایی مانند پندیات و مدح و منقبت به شیوه آوازی بخواند. وارد مرثیه شود، و ذکر مصیبت کند؛ در نهایت هم به فراخور حال جلسه و سن و سال مخاطب نوحه بخواند. البته همین نوحهخوانی شاخههای متعددی دارد. زمینهخوانی، واحدخوانی، شور و ...
این ساختار سنتی هیأت است. حالا ممکن است براساس نبوغ شعرا و نوحهسرایان و مداحان، نوآوریهایی در فرم و محتوا ایجاد شود. عیبی ندارد! اما ابداع و بدعت با هم فرق دارد. من یک مثال میزنم: تا ۵۰ـ۶۰ سال پیش به جز در مناطق جنوبی ایران، در هیچ هیأتی در استانهای مرکزی سینهزنی شور نداشتیم! اصلاً مرسوم نبود. مردم فیالمثل ده دقیقه پشت سر هم به سینه بکوبند و «حسین حسین» بگویند! این ابداع هیأت «حسین جان» با مداحی مرحوم چمنی و حاج منصور ارضی بود! تا قبل از انقلاب هیچ کس اباعبدالله را «حسین جان» صدا نمیزد! اما این شکل عزاداری که از یک هیأت در خیابان دماوند آغاز شده بود، آن قدر فراگیر شد که امروز شورخوانی یکی از پرطرفدارترین انواع نوحهخوانی در میان جوانان است.
دهان منتقد را با برچسب زماننشناس نبندید
این تغییر روند عزاداری در همان دوران با مخالفت مواجه نشد؟
بله مخالف داشت! هر ابداعی، هر نبوغی، هر کار خلاقانهای با مخالفتها و دستاندازهایی مواجه میشود. اصولاً تشخیص ابداع و بدعت و تمیز دادن اینها از هم کار سادهای نیست. مرز باریکی میان حق و باطل بوده و هست. تخصص لازم دارد. زمانشناسی لازم دارد. باید اقتضائات زمانه را در نظر گرفت! مضاف بر اینکه در خیلی از موارد با تنگنظریها و تحجر متحجرین هم مواجه میشویم. اتفاقاً سختی کار همینجاست! اما این نباید باعث شود که عنان فرهنگ تشیع را رها کنیم تا هرکسی، هر کاری دلش خواست انجام دهد! نباید به محض این که آسیبشناسی و نقدی ارائه میشود، دهان منتقد را با برچسب زماننشناس و تنگنظر و غیرخودی ببندیم!
متاسفانه برخی از دوستان هیأتی و مداح و شاعر به محض اینکه نقدی وارد میشود یا میگویند: «فلانی هیأتی نیست! پس حق ندارد اظهار نظر کند!» یا میگویند:«فلانی حسود است و چشم دیدن پیشرفتها را ندارد» یا میگویند: «پیرمرد شده و نیاز جوان امروز را درک نمیکند» اینها که نشد جواب! حرف کارشناسی و علمی میزنیم. پاسخ علمی بدهیم!
وقتی یک جوان مداح به اسم نوآوری و کار برای کودک، شأن و جایگاه حرم علیابنموسیالرضا را در حد گوشهای از پارک ارم پایین میآورد، باید دوستانه و مهربانانه با او برخورد کرد. معرفت و معلومات آن شاعر و مداح به خاطر سن پایین در این حد است. فکر میکند از زبان کودک خطاب به امام رضا(ع) باید بگوید:
شاید اینجوری تو رو راضی کردم
با مُهر حرم خونه سازی کردم
افتادم و دستم و گرفتی وقتی
رو سنگ حرم سرسره بازی کردم
شاعری که سطح توقعش از شعر مذهبی برای کودک در این حد است، اصلاً اجازه ندارد درباره نوآوری حرف بزند! کسی میتواند بگوید نوآوری میکنم که خودش را در سنتها اثبات کرده باشد. حالا به هر دلیلی میخواهد خلاقیت به خرج بدهد، احسنت! خیلی هم خوب است، اما وقتی من بدیهیات شعر و معارف اهل بیت(ع) را نمیدانم، چطور میخواهم دم از ابداع بزنم؟ مهدی اخوان ثالث وقتی قصیده میگوید به بزرگان ادب پارسی پهلو میزند! حالا میآید شعر نیمایی هم میگوید! فروغ فرخزاد وقتی غزل میگوید با هوشنگ ابتهاج هماوردی میکند! حالا تصمیم میگیرد شعر سپید بگوید!
حاج منصور ارضی سالها در محضر بزرگانی همچون حاج حسن ارضی و شیخ محمود تحریری و سیدعلی میرهادی را کردهاست؛ حالا در دوره خودش دست به نوآوری میزند! همین حالا هم دوستانی هستند که نوآوری میکنند؛ موفق هم هستند.
چرا برای تولید قطعات آئینی سراغ مداحان آمدند؟
با این توضیحات پدیده سرودمداحی نوآوری محسوب میشود؟ ابداع است یا بدعت؟
هر چیزی از رسانه مدام پخش شود، بین مردم جا باز میکند. مگر خیلی از آثار مبتذل و سخیف آنور آب بین بچهها جا باز نکرد؟ آیا همین یک دلیل برای خوب بودن آن آثار کافی است؟
اصلاً این نامگذاریها غلط است! مثل مداحی استودیویی! مداحی، مداحی است! و باید مداحی بماند. همانطور که هیأت باید هیأت بماند! زیرا اینها کارکردهایی دارند که مختص خودشان است. کارکرد هیأت یک چیز است، کارکرد کنسرت یک چیز دیگر! هر دو هم باید باشند. جامعه هم به کنسرت نیاز دارد هم به هیأت. هیچ کدام هم جای یکدیگر را تنگ نمیکنند. خیلی از مخاطبان هیأتی ما در طول سال به کنسرت خوانندگان پاپ و سنتی میروند. در ایام محرم و فاطمیه و ماه رمضان و اعیاد مذهبی هم در هیأتها حاضر میشوند. این خیلی طبیعی است. مشکل از جای دیگری شروع میشود. عدهای از مسئولین فرهنگی ما، به چهل و چند سال رخوت و کمکاری خودشان و مدیران قبلی نگاه کردهاند؛ دیدهاند در عرصه موسیقی مذهبی و انقلابی بعد از دهه شصت، تقریباً هیچ کاری انجام نشده! حالا آمدهاند به خیال خودشان کار فرهنگی بکنند.
ابتدا رفتند سراغ چهرهسازی و سلبریتیپروری با برچسب انقلابی! تمام بودجههایشان را خرج یک خواننده به اسم حامد زمانی کردند؛ به هر دلیلی که اینجا محل بحث نیست، آن پروژه در طول زمان شکست خورد. اما این احساس نیاز وجود داشت! گفتند چه کار کنیم؟ چه کار نکنیم؟ به جای اینکه خطای راهبردی قبل را تصحیح کنند، از اساس مسیر را عوض کردند. خطای راهبردیشان این بود که همه سرمایهگذاریشان متمرکز روی یک نفر بود! حالا باید میآمدند مثلاً 10 چهره جوان را انتخاب میکردند و پله پله با آنها جلو میرفتند. اما آقایان فقط تا نوک بینیشان را میبینند! نمیفهمند که کار فرهنگی نیازمند زمان است. چهرهسازی زمان میبرد! گفتند سراغ چه کسی برویم که زود بازده باشد؟ اولین گزینه روی میز مداحان بودند. مداحانی که به خاطر خاستگاه اجتماعی و بستر مذهبی، خود به خود مخاطب داشتند. بنابراین بودجهها به سمت آنها روانه شد.
کرونا هم بی تاثیر نبود! با شیوع کرونا و تعطیلی هیأتها، برخی از مداحان برای اینکه فضای مذهبی و تولید آثار هیأتی متوقف نشود، به استودیو رفتند و قطعاتی با تنظیمهای موسیقایی تولید و پخش کردند. همان موقع هم این ترس وجود داشت که خدای ناکرده سلیقه شنیداری جامعه مذهبی با شنیدن مکرر قطعاتی از این دست تغییر کند.
آهنگران و کویتیپور اشعار فاخر برای کارهای استودیویی انتخاب میکردند
کار استودیویی با کار در هیأت یک تفاوت دارد، مخاطب هیأت ما را برای شنیدن انتخاب کرده است اما مخاطب پای رادیو و تلویزیون یا فضای مجازی خیر بنابراین نباید در مواجهه با این مخاطبها تفاوتهایی قائل شد؟
بعد از انقلاب چهرههایی مثل حاج صادق آهنگران به عرصه آمدند که مداحیاش در جبهه به تیتراژ اخبار تبدیل شد. حتی شهید آوینی یکی از اجراهای آهنگران را با مطلع «سبکباران خرامیدند و رفتند» گذاشت روی تیتراژ روایت فتح. شعر از کیست؟ از قادر طهماسبی. یا اشعاری از علیرضا قزوه و مرحوم سبزواری. اینها شاعران بزرگ روزگار ما هستند. چه کسی کارهای آقای آهنگران را تنظیم میکرد؟ آقای میرزمانی.
آثار آقای کویتی پور هم همینطور بود. چه شاعر چه آهنگساز استاد فن خودشان بودند. «چنگ دل آهنگ دلکش میزند» شعر استاد مجاهدی است. یا «خیز و جامه نیلی کن روزگار ماتم شد» شعر استاد میرشکاک است. این یعنی گزینش! یعنی تولید اثر فاخر مذهبی! اما در ایام کرونا و آثاری که به اسم مداحی استودیویی تولید شد، اثری از ذوق و سلیقه دیده نمیشد! رفقای مداح همان نوحهای که شب قبل در هیأت خوانده بودند در استودیو میخواندند، یک عزیزی هم تنظیم میکرد و منتشر میشد!
تاریخچه مداحی استودیویی و رویکردهای پیرامون آن
استقبال مخاطب ملاک ارزشگذاری نیست
بسیاری از همین آثار پُرمخاطب بود و بسیار شنیده شد، این شنیده شدن حمل بر موفقیت نیست؟
استقبال مخاطب به هیچ وجه ملاک درستی برای ارزشگذاری نیست! به دو دلیل. اولاً در ایام کرونا هیأتیها نیاز داشتند به شنیدن آثار اینچنینی. پس هر اثری به گوششان میرسید احتمالاً با استقبال مواجه میشد. ثانیاً تمام رسانههای رسمی و غیررسمی همینها را پخش میکردند. هر چیزی که از رسانه مدام پخش شود، بین مردم جا باز میکند. مگر خیلی از آثار مبتذل و سخیف آنور آب بین بچهها جا باز نکرد؟ آیا همین یک دلیل برای خوب بودن آن آثار کافی است؟
مشابه همین اتفاق در سرودمداحیها هم در حال وقوع است. عدهای میگویند چون بچهها و کودکان و نوجوانان استقبال میکنند، پس این سرودها ارزشمند است! اصلاً این طور نیست! لطمهای که امروز توسط این کارها دارد به فرهنگ تشیع وارد میشود در طول تاریخ سابقه نداشته! یک عده از جوانان جویای نام با مسئولین کمسواد در این حوزه که بودجههای دولتی در اختیار دارند، دور هم جمع شدهاند و دارند آسیبی به نسل نوجوان و کودک میزنند که به این سادگی جبران نمیشود. نه موسیقیشان مذهبی و اصیل است! نه اشعار و محتوایشان دینی است! همین که یک کاری اسم خدا و اهلبیت(ع) دارد که مذهبی نمیشود. تمام تصور و معرفت کودک امروز ما نسبت به امام رضا(ع) با این سرودها شکل میگیرد؛ آن وقت کل معرفتی که در اثر منتقل میشود، این است که حرم تو جای نازی برای بازی است!
چند وقت پیش یکی از نهادها به یکی از دوستان شاعر سفارش سرودی برای امام حسن داده بود. دوست شاعر ما گفته بود: «همیشه تو اول سلام کردی/ تویی که با صلحت قیام کردی» سفارش دهنده گفته بود «واژه صلح و قیام را حذف کن! بچهها نمیفهمند!» اصولاً دوستانی که دارند کار کودک و نوجوان میکنند چقدر مطالعه درباره شعر و موسیقی کودک داشتهاند؟
در حوزه تولید نماهنگها هم همین مشکل وجود دارد. در تمام دنیا ساخت ویدئو برای بچهها پروتکل خودش را دارد. در غربیترین کشورها هم اگر در یک موزیکویدئوی کودک، دو خواننده همجنس دست یکدیگر را بگیرند و به هم ابراز محبت کنند، این ویدئو مجوز پخش رسمی نمیگیرد. من الان نمیخواهم بگویم دوستان مداح و کارگردان و تهیه کننده، قصد و نیتی داشتهاند! اشتباه برداشت نشود! حرف من این است: آیا اصلا این چیزها را میدانید؟
مسأله این است که امروز مدیران جوان فرهنگی که از این کارها حمایت میکنند خودشان با رانت و ارتباط و آقازادگی به این صندلیها رسیدهاند! شاید دغدغههای ارزشمندی داشته باشند اما دارند همه بنیانهای ما را تخریب میکنند. اصلا چرا سراغ مداحها آمدهاند؟ مگر قبلاً روی خوانندگانی مثل حسین حقیقی و علیاکبر قلیچ و دیگران سرمایهگذاری نکردید؟ چرا همان دست فرمان را ادامه نمیدهید؟ چرا دارید مداحان جوان ما را خراب میکنید؟ برای هر کدام از این مداحان جوان میلیاردها بودجه مردمی در هیأتها هزینه شده تا به این نقطه برسند. یک مداح ۲۵ ساله از ۱۵ سالگی در جلسات محلی خوانده، قدم به قدم رشد کرده، مردم برای هر جلسهاش پول چای و قند و کتیبه و غذا و سیستم صوت و... دادهاند تا او به امروز رسیده است. حالا شما میآیید یک شبه او را میبرید روی استیج؟ این ماجرا همان قدر مضحک است که فردا در میادین شهر بنر تبلیغاتی بزنند و بنویسند هیأت محرم با سخنرانی حاج داریوش ارجمند و مداحی حاج محسن چاووشی و کربلایی احسان خواجهامیری!
بودجه فرهنگی ـ مذهبی مختص چند چهره خاص شده است!
شما ایرادات و اشکالات را گفتید. پیشنهاد شما برای بهبود اوضاع چیست؟
حل این مسأله دو راه اصلی دارد. اولین راه حمایت نهادها و سازمانهای فرهنگی از تولید آثار فاخر و البته نوآورانه در شعر و ملودی است. این همه شاعر آیینی جوان و باسواد داریم که خلاق هم هستند. الحمدلله تعدادشان کم نیست. اما مسئولین فرهنگی و رسانهای اصلاً اینها را نمیبینند! رسانههای امروز ما به جای اینکه استعدادها را کشف کنند و به آنها بال و پر بدهند، نشستهاند ببینند چه کسانی در فضای مجازی فالوور بیشتری دارند! به همانها امکانات میدهند! اصلاً تمام بودجه فرهنگیـمذهبی مختص دو سه جریان محدود و چند چهره خاص شده است! که از قضا دوستان و برادران عزیز ما هستند؛ اما اصلاً در این سطح نیستند که قرار باشد گوش موسیقایی بچههای این مملکت را به آنها بسپاریم! این دوستان در اشعارشان اهل بیت(ع) را در حد پسرخالهشان تنزل میدهند!
جای سیدحمید برقعی به عنوان یک جوان نوآور استاددیده در بازیهای مضحک این یکی دو سال اخیر کجاست؟ چرا یک قطعه فاخر با شعر حمید برقعی نشنیدهایم؟ این همه شاعر خوب در حوزه شعر هیأت داریم! چرا هیچکس به اینها سفارش کار نمیدهد؟ جای هادی جانفدا و محمد رسولی کجاست؟ نه فقط در عرصه شعر! در عرصه آهنگسازی استعدادهایی داریم که اگر وارد موسیقی پاپ میشدند خیلی از آهنگسازان به گرد پای اینها نمیرسیدند! مهدی سهرابیکیا، جواد فلاح، امین سمیعی و خیلیهای دیگر!
راه حل دوم تشکیل شورای نظارت و تصویب و ارائه مجوز پخش برای آثار موزیکال مذهبی است. تا چند سال پیش که فقط چند مداح شاخص و خاص از تلویزیون پخش میشدند تکلیف روشن بود. خود آن آقایان حواسشان به اقتضائات پخش بود که قبلاً اشاره کردم. اما حالا که رفقای جوان به این مسائل عنایت ندارند حتماً باید یک شورای نظارتی با حضور نمایندگان سازمان تبلیغات، صداوسیما، شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت ارشاد و خانه مداحان تشکیل شود تا این آثار را تایید کنند. مضاف بر این که این سرود ـ مداحیها یا مداحیهای استودیویی اصلاً مداحی نیستند! قطعات پاپ هستند! باید مثل دیگر آثار موسیقی مجوز بگیرند. برخی از دوستان از این امکان مداحی استفاده میکنند و بدون هیچ نظارتی اثر تولید میکنند. اگر نظارت نشود ضربه جبران ناپذیر خواهد داشت. نباید اجازه دهیم، بلایی که سر موسیقی و سینما کشور آمد، سر مداحی هم بیاید. آن بلا هم این است که به اسم فرزند زمان خویش باشیم، جذب کردن و کار فرهنگی، دوغ و دوش آب را قاطی کنیم و به مخاطب تحویل دادیم. مخاطب هم تصور میکند چون این اثر از تلویزیون پخش میشود، مجوز دارد و اثرگذار است و برای فرزندش حتی موقع خواب پخش کند. در صورتی که شعر، ملودی و تصویر این کارها، اثر سویی روی کودکان دارد.
آقایان مسئولین اصلاً نمیفهمند دارد چه اتفاقی میافتد؟ همین که فلان میدان شهر چند هزار نفر جمع شود و تصاویر آن اجتماع از صداوسیما پخش شود، قند توی دلشان آب میکنند که کار فرهنگی کردهایم!
اگر این اتفاق رقم بخورد آن وقت هر گوشه سازمان تبلیغات یک ساز نمیزند! این همه بودجه خرج مهرواره هوای نو میکنند. چهرههای برتر سال را در هیأتها انتخاب میکنند. بعد یک نهاد دیگر که زیر مجموعه همین سازمان تبلیغات است، وقتی میخواهد نماهنگ و سرود تولید کند، میرود سراغ یک طیف دیگر! صداوسیما هم همینطور! یک مداح بیست و چهار ساعته روی آنتن فلان شبکه است؛ همین مداح در یک شبکه دیگر ممنوعالتصویر است!
ماجرای سیاستهای دوگانه نهادهای فرهنگی
منبع:فارس