20 مهر 1400 6 (ربیع الاول 1443 - 05 : 12
کد خبر : ۱۱۹۹۰۲
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۴
عقیق به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت علیهم السلام منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن هفتم صفر سالروز شهادت امام حسن مجتبی (ع) عقیق تعدادی از اشعار آیینی را به منظور استفاده ذاکرین اهل بیت علیهم السلام منتشر می کند

 

 

حسین عباس پور:

نمی‌شد خالی از عَمّارها دور و برت، ای کاش
یلی همتای اشتر داشتی در لشکرت، ای کاش

سکوت محض اگر شد پاسخ هل من معین تو
ملامت‌ها نمی‌شد پاسخ چشم ترت، ای کاش

تو را باور نخواهد کرد این شهر فریب‌آلود
مدینه بی‌پناهت خواست اما همسرت، ای کاش...

برادر کوه بود و شانه‌اش از اشک تو لرزید
خدا تسکین شود بر قلب خون خواهرت، ای کاش

چگونه جسم تو تشییع شد سربسته می‌گویم
شبیه فاطمه شب دفن می‌شد پیکرت، ای کاش

 


اعظم سعادتمند:

از شهر من تا شهر تو راهی دراز است
اما تو را می‌بیند آن چشمی که باز است

در عکس‌ها دیدم مزارت را و عمری‌ست
شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است

از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو
گفتند بیش از هر کسی مهمان‌نواز است

مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش
می‌لرزد آن وقتی که هنگام نماز است

در باد، بیرق‌های خونین محرم
در امتداد پرچمت در اهتزاز است

تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، مرد!
بیش از تمام دردهایت جانگداز است...

 

سیده تکتم حسینی:

روی تو از نسیم سحر دلنوازتر
گیسوی توست از شب یلدا درازتر

روی تو باز بود و در خانهٔ تو باز
ای چشم‌هایت از همه مهمان‌نوازتر

هرگز یتیم‌های مدینه ندیده‌اند
از ذکر مهربان حسن چاره‌سازتر

صلح تو شد دلیل سرافرازی حسین
ای از تمام اهل جهان سرفرازتر

اما شریک زندگی‌ات دشمن تو بود
مولا کدام داغ از این جانگدازتر؟

از تیرها نگفتم و تابوت زخمی‌ات
طاقت نداشتم بشود روضه باز تر...

 

محمود یوسفی:

تویی همان که فاطمه به نامت افتخار کرد
همان که لطف و جود را صاحب اعتبار کرد

تو از تبار مرتضی تو از شکوه حیدری
نه از تبار بزدلی که از جمل فرار کرد

هدف یکی ست پس برای حفظ دین مصطفی
همان نمود صلح تو که تیغ ذوالفقار کرد

نه مومنین نه مسلمین تویی معزالانبیاء
به کوری کسیکه فتنه بر شتر سوار کرد

خدا تورا سر مسیر ما یتیم ها گذاشت
خدا به ما چقدر لطف و مهر بیشمار کرد

تو در جواب فتنه ها سکوت کردی و سکوت
ولی غریبی تو را زمانه آشکار کرد

کسی شبیه تو چنین به صبر امتحان نشد
چه ها میان کوچه با تو چرخ روزگار کرد

چه شد که راه خانه را گل رسول گم نمود
چه شد که کار خانه را به فضه واگذار کرد

نوشته اند بعد از آن حسن دگر حسن نشد
که هرچه کرد با تو میخ درب نابکار کرد

 

مصطفی محدثی:

فریاد اگرچه در تو پنهان بوده‌ست
خورشید تکلّمت فروزان بوده‌ست
صلح تو برای نهضت عاشورا
آرامش پیش پای طوفان بوده‌ست

 

جعفر عباسی:

 

کرامت مثل یک جرعه‌ست از پیمانۀ جانش
سخاوت لقمه‌ای از سادگی سفرۀ نانش..

کسی که سایۀ او مایۀ آرامش دنیاست
دلش در بند دنیا نیست، دنیا هست زندانش

سپاهش را صدای سکه غرق روسیاهی کرد
نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش

صَلاح این‌گونه می‌بیند، سِلاح صلح بردارد
چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟..

امام غیرت و غربت کنار دشمنِ سرسخت
چه رنجی می‌کشید از دوستان سُست‌پیمانش

زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را
مُعِزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش

کسی که چشم فتنه کور شد با برق شمشیرش
چگونه گوشه‌ای بنشیند و سر در گریبانش...

چه زهری محرمش بوده؟ چه دردی همدمش بوده؟
نمی‌دانم چه راز سینه‌سوزی بوده مهمانش!

به روی دست‌های آل طاها باز تابوتی‌ست
مبادا زخم بردارد مبادا تیربارانش...

اگرچه تلخ‌تر از زهر بوده زندگی امروز
ولی فردا عسل می‌ریزد از کام جوانانش

خیالت جمع سردار جمل! تنها نمی‌مانی
به زودی کربلا از راه می‌آید که طوفانش...

 

عباس جواهری رفیع:

سپرده ام غزلم را به اختیار حسن
پریده مرغ دلم باز در مدار حسن

زبان چگونه بگوید فضائل او را
چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن

کریم اگر که حسن شد؛همه گدا هستیم
خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن

و همنشینیِ او با جزامیان یعنی
که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن

کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست
که بین معرکه هر کس شود شکار حسن

فدای همت مردانه اش که افتاده
جمل به زیر قدم های استوار حسن

برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست
زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن

دوباره زنده شد انگار مجبتی وقتی
که آمدند به میدان دو یادگار حسن

دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله
به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن

به زیر لب پسر احلی من العسل میگفت
به قلب معرکه میرفت با شعار حسن

که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد
هجا هجا شد فرزند نامدار حسن

روایت است به محشر نمی‌شود غمگین
هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن

که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد
کسی که رفته به پابوسی مزار حسن

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: