۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۹ : ۱۶
عقیق: نوگرایی در دنیای اسلام در همه جوانب زندگی مسلمانان بروز کرد. از جلوههای بروز آن میتوان به توجه جدی نسبت به منابع اسلامی و نگاهی نو به این منابع و اصولاً نهضت بازگشت به مبانی غنی اسلامی اشاره کرد. کتاب نهجالبلاغه که گردآوری بخشی از سخنان و مکاتبات امیر مؤمنان علی (ع) است، به دلیل داشتن مفاهیم و موضوعات، سیاسی منبعی برای حکمت اصول سیاسی اسلام است که توجه همگان را جلب کرده است. میرزای شیرازی و محمد عبده از پیشگامان توجه به نهجالبلاغه هستند. در انقلاب مشروطه نهجالبلاغه نقش جدی داشت و این نقش برجسته نهجالبلاغه را به وضوح میتوان در کتاب مهم تنبیهالامه و تنزیهالمله آیت الله نایینی مشاهده کرد. آیت الله مرتضی مطهری در کتاب نهضتهای اسلامی در صدسال اخیر در خصوص تأثیر نهجالبلاغه بر کتاب میرزای نایینی میگوید: انصاف این است که تفسیر دقیق، از توحید عملی، اجتماعی و سیاسی اسلام را هیچکس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترگ، میرزا محمدحسین نایینی توأم با استدلالها و استشهادهای متقن، از قرآن و نهجالبلاغه، در کتاب ذیقیمت تنبیهالامه و تنزیهالمله بیان نکرده است.
توجه دوباره به نهجالبلاغه همزمان با آغاز نهضت اسلامی در اوایل دهه چهل شمسی است و با تأکید امام خمینی و تلاشهای متفکران و پژوهشگران و فعالان نهضت اسلامی نظیر آیت الله طالقانی، آیت الله خامنهای، شهید مطهری، محمدرضا حکیمی، محمدتقی شریعتی و علی شریعتی و… که در جنبش اسلامی ایران معاصر حضور جدی داشتند، از نهجالبلاغه در اخذ اصول حکمت سیاسی اسلام بهره برده شد.
اهتمام به این کتاب شریف را میتوان در سخنرانیهای حضرت آیت الله خامنهای در کنگره نهجالبلاغه که نخستین بار در بهار ۱۳۶۰ ایراد شد، مشاهده کرد: ما امروز در دنیای اسلام - که درک و دریافت و بینش اسلامی در آن گاهی با فاصلههایی به اندازهی فاصلهی ایمان و کفر از هم دور هستند - با واقعیتی مواجه هستیم. امروز آشکارترین و روشنترین حقایق اسلامی به وسیلهی بعضی از مدعیان اسلام در کشورهای اسلامی نادیده گرفته میشود. امروز همان روزی است که شعارها یکسان است اما جهتگیریها به شدت مغایر یکدیگر است، امروز شرایطی مشابه شرایط دوران حکومت امیرالمؤمنین است، پس روزگار نهجالبلاغه است. امروز میشود از دیدگاه دقیق و نافذ امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام به واقعیتهای جامعه و واقعیتهای جهان نگاه کرد و بسیاری از حقایق را دید و شناخت و علاج آنها را پیدا کرد. لذاست که به نظر ما امروز از همیشه به نهجالبلاغه ما محتاجتریم. این یک جهت که ضرورت پرداختن به نهجالبلاغه و بازگشت به این مجموعهای که از زبان امیرالمؤمنین و مولای متقیان نقل شده، و هر چه بیشتر کار کردن روی اینها از لحاظ مقدماتی که آنها را بتواند معتبرتر و قابل استنادتر و قابل فهم تر و قابل تطبیق تر بکند از همیشه ضروریتر و لازمتر است.
خبرگزاری مهر در سلسله گزارشها و گفتوگوهای «بازگشت به نهجالبلاغه» به تبیین و واکاوی هم موضوعات مرتبط با این کتاب شریف و آموزههایش خواهد پرداخت. آنچه در ادامه میخوانید قسمت بیست و یکم از این مجموعه است:
وَ قَالَ الامام امیرالمومنین (علیه السلام): أَزْرَی بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَه؛ آنکه طمع را شعار خود گرداند خود را خرد نمایاند، و آنکه راز سختی خویش بر هر کس گشود، خویشتن را خوار نمود. و آنکه زبانش را بر خود فرمانروا ساخت خود را از بها بینداخت.
حجت الاسلام حمیدرضا مهدوی ارفع پژوهشگر نهجالبلاغه در تبیین حکمت دوم نهجالبلاغه بیان کرد: امیرالمومنین (ع) سه عامل از عوامل خفت و ذلت در نهجالبلاغه را بیان فرمودند اول طمع که تفاوت طمع با حرص در این است که طمعکار به آنچه که از مال و قدرت و احترام و شهرت متعلق به دیگران است چشم دوخته است اما حریص دوست دارد مال و مقام بیشتری داشته باشد، چه در دست دیگران باشد چه نباشد.
مهدوی ارفع بیان داشت: شش اثر برای طمعورزی در نهجالبلاغه بیان شده است، خواری و ذلت، بردگی که بالاترین مصداق خفت و ذلت است: در حکمت ۱۸۰ میفرمایند: «طمع ورزی بردگی همیشگی است، آفت تفکر و بی اثر کردن عقلانیت که در حکمت ۲۱۹ میفرمایند: «قربانگاه اندیشهها زیربیرق طمعورزی ها است» اثر دیگر مقدم کردن دنیا بر آخرت یا به تعبیر قرآن کریم، فروختن آخرت باقی به دنیای فانی است و در بند ۷ خطبه ۹۱ در صفات والای فرشتگان میفرمایند: «طمع ها به آنان شبیخون نزده تا تلاش دنیا را بر کار آخرت مقدّم دارند.» اثر بعدی ایجاد ناامیدی و یاس است همچنان که در حکمت ۱۰۸ در حالات قلب میفرمایند: «پس اگر در دل امیدی پدید آید، طمع آن را از بین خواهد برد.»
وی افزود: اثر دیگر طمعورزی، هلاکت است که حضرت در حکمت ۲۷۵ میفرمایند: «طمع به هلاکت میکشاند و نجات نمیدهد، و به آنچه ضمانت کند، وفادار نیست، و بسا نوشنده آبی که پیش از سیراب شدن گلو گیرش شد، و ارزش آنچه که بر سر آن رقابت میکنندر، هر چه بیشتر باشد، مصیبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود.» همچنین حضرت در بند ۱۴ نامه ۳۱ خطاب به فرزند عزیزشان فرمودند: «بپرهیز از آنکه مرکب طمعورزی، تو را به سوی هلاکت به پیش راند، اگر توانستی که بین تو و خدا هیچ صاحب نعمتی قرار نگیرد، (یعنی امید و طمع به غیر خدا نداشته باشی) چنین باش، زیرا تو، روزی خود را دریافت میکنی، و سهم خودت را بر میداری، و مقدار اندکی که از طرف خدای سبحان به دست می آوری، بزرگتر و با ارزش تر از مال فراوانی است که از دست بندگان دریافت میکنی.»
مهدوی ارفع تصریح کرد: اثر دیگر خواری و ذلت است که حضرت در حکمت ۲ نهجالبلاغه و در حکمت ۲۲۶ به آن اشاره کرده و فرمودند: «طمع کار همواره زبون و خوار است.» ایشان در انتهای بند ۴ خطبه ۱۶۰ در مورد حضرت عیسی (ع) فرمودند: «آز و طمعی نداشت تا او را خوار و ذلیل نماید.»
در شرح ابن میثم بحرانی در این خصوص آمده است:
طمعکار خود را خوار میکند
از سخنان مربوط به ادب و ترغیب بر مکارم اخلاق به شرح زیر:
اوّل؛ خود را خوار کرد، آنکه طمع را پیشه ساخت. این سخن جهت برحذر ساختن از طمع است که مخالف فضیلت قناعت میباشد، با یادآوری پیامدهای طمع، از قبیل خوار ساختن و پست کردن خود. توضیح آنکه چشم طمع داشتن به مال دیگران، باعث نیازمندی بدیشان و کرنش در برابر آنهاست، و این خود انگیزه پستی در نظر آنان، و افتادن از چشم آنهاست، صفت استشعار را استعاره برای پیوستگی و مباشرت طمع، نسبت به قلب آدمی همانند لباس زیر که مباشر و پیوسته به جسم است.
دوم؛ تن به ذلّت داد، آنکه گرفتاری خود را ابراز کرد. و این سخن نیز، به منظور برحذر داشتن انسان از شکایت بردن از تهی دستی و گرفتاری اش به نزد مردم است، به وسیله یادآوری تن در دادن به ذلّت و خواری که در پی دارد.
سوم؛ در نزد خود بی ارزش است، آنکه زبانش را فرمانروای خود ساخته است. این سخن دور کننده انسان از پرحرفی بدون فکر و مراجعه به عقل است، چون این عمل دلیل بر پستی و بی ارزشی انسان در نزد خویشتن است، امّا در دنیا پر حرفی گاهی باعث نابودی میشود، و به همین اشاره دارد سخن شاعر که میگوید:
احفظ لسانک ایّها الانسان / لا یلدغنّک انّه ثعبان
کم فی المقابر من قتیل لسانه / کانت تهاب لقاءه الاقران
و امّا در آخرت، به دلیل حدیث نبوی: «آیا چیزی جز محصول زبان مردم، باعث به رو در افتادن آنان در آتش دوزخ است». و هیچ ذلّتی برای انسان بالاتر از هلاکت وی نیست.واژه تأمیر (فرمانروا ساختن)، را استعاره آورده است برای مسلّط کردن زبان آدمی، بر آنچه باعث آزار روح است، بدون توجه به آنها، چنان که گویی مجبور به گفتن آنها شده است.
منبع:مهر