عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۱۲۶۲۴۴
تاریخ انتشار : ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۵
عقیق منتشر می کند
به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت رئیس مذهب تشیع حضرت امام صادق علیه السلام عقیق تعدادی از اشعار آیینی را منتشر می کند

اشعار شهادت امام صادق علیه السلام

 

عذرا رشید نژاد:

روشن‌تر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستاره‌هاست مگر آستان تو؟

پرچم به دوش مردم آزاده داده‌ای
تا هر کرانه فتح شود با نشان تو

روشن به نور مهر تو بحرین تا یمن
مشعل به دست‌های تو و شیعیان تو

مانند کوه صبر، هنوز ایستاده‌اند
در روزهای رنج و بلا، دوستان تو

جغرافیای سرخ زمین دشت لاله‌هاست
گسترده در تمام جهان بوستان تو

زودا که صبح «صادق» موعود می‌رسد
خورشید فتح می‌دمد از آسمان تو

 

غلامرضا سازگار:

 

ای چشم علم خاک قدوم زُراره‌ات

جان وجود در گرو یک اشاره‌ات

سبّوحیان فریفتۀ ذکر دائمت

قدّوسیان مدیحه‌سرای هماره‌ات

هر کشف تازه جلوه‌ای از نور دانشت

هر لحظه از گذشت زمان یک هزاره‌ات...

شیخ الائِمّه صادق آل محمّدی

قرآنی و بُوَد سُوَر بی‌شماره‌ات

تو آن سپهر معرفتی، آن که تا ابد

انوار علم می‌دمد از هر ستاره‌ات

تنها نه در کهولت سن یا که در شباب

نور کمال موج زد از گاهواره‌ات

باب حوائج همه باب‌البقیع توست

دل‌های عارفان همه دارالزیّاره‌ات...

بودی تو چاره‌ساز همه عالم و نبود

جز صبر در برابر منصور چاره‌ات...

 

مرتضی مولوی:

 

 

سر و پای برهنه می‌برند آن پیر عاشق را

که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را

همان‌هایی که قرآن بر سر نی کرده، می‌بردند

به دستِ بسته، پای نیزه‌ها قرآن ناطق را

و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند

مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟

به نام سوره‌های «فجر» و «والعصر» و «اذا جاءَ»

بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را

چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد

به مصباح‌الشریعه تا ابد جان‌های عاشق را

 

سید محمد جواد شرافت :

 

دنیای کلام تو جهان برکات است

عمری‌ست جهان ریزه‌خور این کلمات است

در ساحت عرفان غمت فلسفه مات است

نام تو پر از عطر سلام و صلوات است

ای سورۀ شأن تو پر از سجدۀ واجب

زانو زده در محضرت ادیان و مذاهب

دارند نصیب از نفست حاضر و غایب

راهی که تو ابلاغ کنی راه نجات است

فیض ازلی چیست؟ مسلمانِ تو بودن

لطف ابدی شیعۀ چشمان تو بودن

در خوف و رجا دست به دامان تو بودن

مهر تو و قهر تو حیات است و ممات است

ای کاش که باشد نظر لطف تو با ما

تا سوی تنور امر کنی باز اماما

با عشق تو آتش شده برداً و سلاما

آتش نه که این روشنی آب حیات است

نام تو بلند است و مقام تو رفیع است

لطف تو مدام است و عطای تو وسیع است

هم در دل ما حسرت دیدار بقیع است

هم در دل ما حسرت درک عتبات است

 

قاسم صرافان:

 

حق‌پرستان را امامی هست، دینش دلبری

نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری

هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری:

آیه‌های احمدی را با حدیث جعفری

حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند

صادقان، دل‌هایشان را دست صادق می‌دهند

مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه

سیدِ طاووس‌ها، طاووس بُستانش همه

شیخ‌ها، علامه‌ها، طفل دبستانش همه

گردن‌افرازانِ دانش، گَرد میدانش همه

جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما

از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما

لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها

علم‌ها را هر حدیثش، زد گره با نورها

نور، مجرم بود اما، در نظام کورها

ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها

در هراس‌اند از وجودش، چون که می‌دانند کیست

حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست

باز از این کوچه، امام دیگری را می‌برند

باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند

باز هم تنها، غریب مادری را می‌برند

پا برهنه، سیدی را، سروری را می‌برند

نسبتی خورشید را، با نیمه‌شب بردن نبود

حق پیر آسمانی‌ها، زمین خوردن نبود

روضه جان‌فرساست، آخر از زبان کوچه است

باز معصومی، پریشان در میان کوچه است

پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است

با طنابی بر دو دستش، روضه‌خوان کوچه است

در مدینه تا که می‌نوشد چنین جام بلا

بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا

امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست

باز آتش، شعله‌ور در خانۀ آل عباست

حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست

گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست

روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است

شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است

خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد

یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد

پر کشم با قالَ صادق‌ها و باقرها، نشد

شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد

بر خلاف زندگیِ از خطا آکنده‌ام

صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام

دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم

صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم

مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم

روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم

مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند

در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدند

مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند

هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند

غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هم‌اند

با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند

دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است

صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین