پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
۰۰:۵۱

۱۴۰۴/۰۲/۱۸

"العلماء ورثة الأنبیاء" یعنی چه؟

حوزه علمیه قم در آستانه صدمین سال بازتأسیس، با پرسش بنیادینِ "وارث واقعی پیامبران بودن" مواجه است. روایت "إنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأَنبِیاء" نه‌فقط به اخلاق فردی، که به مسئولیت‌های اجتماعیِ پیامبرگونه اشاره دارد؛ مسئولیتی که طلاب را به میدانِ ساخت تمدن و عدالت فرا می‌خواند، نه انزوا و تکرارِ مناسبات سنتی. رهبر انقلاب بر این نقش تأکید کرده‌اند: "تبلیغ دین یعنی رساندن پیام خدا به همه بشریت.
کد خبر : ۱۳۳۱۹۸

عقیق:  یک قرن از بازتأسیس حوزه علمیه قم گذشت. صدمین سال، فرصت بازگشت به مبانی است؛ به بازخوانی بنیادهایی که این نهاد علمی بر آن بنا شد. یکی از آن بنیادها، روایت معروف امام صادق(ع) است: «إنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأَنبِیاء»؛ علما وارثان پیامبران‌اند. اما این ارث چیست؟ و این وراثت چگونه معنا می‌شود؟

برداشت سطحی و متعارف از این روایت آن است که علما افرادی وارسته، با اخلاق خوب، و اهل زهد و تقوا هستند؛ همان‌گونه که انبیاء نیز اهل اخلاق و تقوا بودند. گویی تنها وجه شباهت میان عالم و نبی، در صفات فردی خلاصه شده: خوب بودن، درست‌کار بودن، پارسا بودن. حوزه نیز بر این اساس، گاه رسالت خود را تربیت انسان‌های خوب و نیک‌سیرت می‌داند.

اما آیا این، تمام معنای روایت است؟ آیا انبیاء صرفاً انسان‌های خوبی بودند یا مأموران جامعه‌سازی؟ انبیاء آمده بودند تا بسازند، برچینند، برپا کنند، ساختارها را اصلاح کنند و عدالت را جاری سازند. پس وراثت آنان نیز وراثت یک مسئولیت سنگین اجتماعی است؛ نه صرفاً یک سبک زندگی فردی.

اگر عالم، وارث نبی است، پس باید وارث دغدغه‌های او هم باشد؛ وارث نگاه راهبردی، مسئولیت اجتماعی، شجاعت در مواجهه با ظلم، و تلاش برای ساختن جامعه‌ای الهی. طلبه‌ای که از مردم بریده، دغدغه‌ای جز پیشرفت شخصی ندارد، و حوزه‌ای که رسالت خود را در تربیت انسان‌های منزوی و صرفاً نیک‌رفتار محدود کرده، وارث انبیا نیست. او تنها وارث ظاهر است، نه حقیقت.


رهبر انقلاب اسلامی در یکی از بیانات خود می‌فرمایند: قرآن کریم، پیغمبران را مسئول تبلیغ میداند؛ ورثه‌ی پیغمبران چطور؟ «اِنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الاَنبیاء»؛(کافی،ج۱،ص۳۲) شماها[طلاب و روحانیون] هم که ورثه‌ی انبیا هستید، اُسّ و اساس وظیفه‌ی شما عبارت است از تبلیغ؛ باید تبلیغ کنید؛ باید پیام دین را، پیام خدا را به دلها و گوشها برسانید؛ دل و گوش چه کسی؟ همه‌ی بشر. البتّه اولویّتهایی وجود دارد؛ طبعاً جامعه‌ی خودتان اولویّت بیشتری دارد، یک جاهایی اولویّت دارد، یک جاهایی کمتر اولویّت دارد، ولی باید به همه برسد.

صد سالگی حوزه، یعنی ایستادن بر گردنه‌ای که از آنجا باید دید: ما وارث چه چیزی بوده‌ایم؟ و چه چیزی را تا امروز منتقل کرده‌ایم؟ اگر علما وارثان انبیا هستند، باید به میدان بیایند؛ باید در میدان ساخت تمدن باشند، باید با مردم زندگی کنند، صدای درد آنان را بشنوند، موانع تحقق عدالت را بشناسند و برای رفع آن‌ها برخیزند. باید جامعه‌ساز باشند، نه صرفاً خطابه‌خوان یا کتاب‌نویس.

انبیا در دل جامعه بودند، نه در حاشیه آن. با مردم می‌زیستند، در دردها و رنج‌ها شریک بودند، و بزرگ‌ترین جهادشان، اصلاح ساختارهای منحرف و تربیت اجتماعی بود. پس طلبه نیز، اگر می‌خواهد وارث پیامبر باشد، باید پا در راه او بگذارد؛ نه فقط در ذکر و سجاده، بلکه در میدان و میان مردم.

یادمان نرود: «وارث پیامبر» بودن، یک افتخار نیست، یک مسئولیت است. افتخار آن‌گاه معنا دارد که به مسئولیتش عمل شود. حوزه در صد سال آینده، اگر بخواهد همچنان وارث بماند، باید راه انبیاء را ادامه دهد: ساختن، نه صرفاً نگریستن؛ برخاستن، نه تنها گفتن.

این روایت، ما را به حرکت می‌خواند. وقت آن است که بپذیریم: اگر حوزه جامعه نمی‌سازد، وارث پیامبر نیست.

 

علی حیدری


گزارش خطا

برچسب ها:
ارسال نظر
  • پربازدیدها
  • تازه ها