پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
۱۱:۲۱

۱۴۰۴/۰۲/۱۳
حجت‌الاسلام سیدمحمدباقر علوی تهرانی:

فقط علی بن ابی‌طالب(ع) مصداق «صدیق» است

استاد حوزه علمیه گفت: پیامبر(ص)، امیرمؤمنان(ع) را صدیق معرفی کرد یعنی او ایمان به خدا و رسول دارد و آیه تطهیر هم مصداقش علی بن ابی‌طالب(ع) است. براساس قرآن و براساس تاریخ صدیق‌ دانستن کسی غیر از اهل بیت(ع) تکذیب اهل بیت(ع) است.
کد خبر : ۱۳۳۱۳۲

عقیق:امامت در تشیع جایگاه ویژه‌ای دارد و یکی از اصول انکارناشدنی شیعه است و اولین امام بعد از پیامبر اسلام(ص) طبق نظر رسول خدا، امیرالمؤمنین علی(ع) است. در این موضوع بین اهل سنت و شیعه اختلاف نظرهایی وجود دارد که این دو گروه با حفظ احترام متقابل، نظرات مختلفی دارند و مطرح می‌کنند.

مدتی قبل یکی از علمای اهل سنت در برنامه‌ای تلویزیونی نکاتی درباره مصداق صدیق بودن مطرح کرد که با اعتراض برخی از علمای شیعه مواجه شد؛ خبرنگار ایکنا این موضوع را با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر علوی تهرانی؛ استاد حوزه علمیه، مطرح کرده است که در ادامه این مصاحبه را می‌خوانیم و می‌بینیم؛
 
 مسئله امامت در اسلام چه جایگاهی دارد و برای تبیین درست این اصل چه باید کرد؟
 
قرآن کریم پیروزی دین حق را بر سایر ادیان وعده داده است؛ در سوره مبارکه توبه آیه ۳۳ فرموده است: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند. این وعده در زمان ظهور حضرت بقیةالله(عج) بدون تردید محقق خواهد شد؛ تا امروز دین اسلام در کنار سایر ادیان است ولی در زمان ظهور دین پیروز و تنها دین است؛ مسلما آنچه توسط ایشان محقق خواهد شد اسلام غدیر است و روح اسلام غدیر، مسئله امامت است چرا؟ چون  در سال دهم ذی‌الحجه و به دستور خداوند وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین(ع) به عنوان جانشین و رهبر بعد از رسول اکرم(ص) معرفی شدند و خداوند فرمودند من با ولایت امیرمؤمنان(ع) دین را به کمال رساندم و نعمتم را تمام کردم و به این دین راضی شدم. بنابراین هویت دین اسلام، امامت و غدیر است.
 
حال ما چقدر امام و امامت را می‌شناسیم و به جامعه شناسانده‌ایم؛ دین که آمد خط بطلان بر جاهلیت کشید و روح اسلام که دین حق است امامت است ولی آموزش و پرورش ما در مسئله امامت چه نقشی ایفا کرده است؛ آموزش عالی ما چه؟ یک کتاب در مورد امامت برای دختران و پسران داریم؟ رسانه ما که بناست دانشگاه باشد چه کرده است؟ امامت، روح دین است؛ چیزی گفته نشده و اگر بوده آنقدر با ملاحظات متعدد است که هیچ ارزش افزوده‌ای ایجاد نکرده است؛ نه حقیقتی تبیین شده و نه ارزش افزوده ایجاد کرده است. 
 
ما وقتی از صدیق اکبر سخن می‌گوییم از جان پیامبر(ص) حرف می‌زنیم؛ فرموده‌اند؛ انفسنا و انفسکم؛ عامه و خاصه انفسنا را به علی بن ابیطالب(ع) تعبیر کرده‌اند. سخن از امیرمؤمنان(ع) صرفا سخن در مورد یک شخصیت سیاسی شجاع و تاثیرگذار اجتماعی نیست گرچه این‌ها هست اما ما در مورد جان رسول الله(ص) صحبت می‌کنیم. 
 
یکی از راه‌های شناساندن ولایت امیرمؤمنان(ع) به دیگران مسئله معرفی القاب است؛ القاب دو خصوصیت دارد؛ اول اینکه یک رویدادی مانند جنگ به پایان رسیده و در آن برای تشویق یک فرد که شجاعت و جوانمردی به خرج داده است لقب و مدالی اعطا می‌شود. این اعطا در بین مردم است ولی وقتی پیامبر(ص) به کسی این لقب را عنایت کند آیا برای قدردانی است؟ خیر مسلما قصد دارند ابعاد وجودی، جایگاه و ربانیت آن شخصیت را برای دیگران معلوم کنند. 
 
مثلا ابوذر مورد تهمت برخی افراد قرار گرفت و پیامبر(ص) برای تبیین موقعیت ابوذر، در مورد ایشان فرمودند؛ ما اظلت الخضراء...؛ آسمان بر سر گوینده‌ای راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده است یعنی ابوذر اینقدر منزلت و معرفت دارد. قصد پیامبر(ص) معرفی جایگاه ایشان است؛ یکی از القابی که در باب وجود امیرمؤمنان(ع) از ناحیه رسول اکرم(ص) عطا شده است واژه صدیق است. 
 
آیا در قرآن مصادیقی برای صدیق بودن بیان شده؟
 
بله؛ صدیق سه مصداق در قرآن دارد؛ صدیقی که پیامبر است؛ صدیقی که امام است و صدیقی که عبد صالح است. در آیه ۵۶ مریم خداوند به پیامبر(ص) فرمود: وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا؛ و در این کتاب، [سرگذشتِ] ادریس را یاد کن، که او بسیار راستگو و پیامبر بود. در آیات متعدد واژه صدیق صفت برای انبیاء قرار گرفته است یا آیه ۴۶ سوره یوسف(ع) فرموده است: يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ.
 
مصداق دوم؛ صدیقی که امام است؛ در آیه ۶۹ نساء فرموده است: وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا؛  و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان خواهند بود که خدا به آنان نعمت [ایمان، اخلاق و عمل صالح] داده؛ و اینان نیکو رفیقانی هستند.
 
براساس تفسیر شواهد التنزیل، حذیفه گفته است که یک روز خدمت پیامبر(ص) رسیدم و این آیه نازل شد و من عرض کردم که شهدا و صدیقین و این رفقا چه کسانی هستند؟ ایشان فرمودند اولین نبی من هستم ولی در بعثت آخرین پیامبرم و من الصدیقین، علی بن ابیطالب(ع) است و لما بعثنا الله برسالته کان اول من صدق... علی(ع) اولین کسی بود که رسالت مرا تصدیق کرد؛ پس او صدیقی است که امامت دارد. این آیه از منابع عامه نقل شده است.
اما صدیقی که عبد صالح است یعنی نه پیامبر(ص) و نه امام است مانند حبیب نجار؛ مؤمن آل یاسین و حزقیل؛ مومن آل فرعون. رسول اکرم(ص) فرمودند: الصدیقون ثلاثه و علی بن ابیطالب(ع) از این صدیقین(این دو نفر) برتر است یعنی آن دو نفر پیامبر و امام نیستند ولی علی(ع) هم امام و هم صدیق است.
 
با توجه به مطالبی که درباره این موضوع بیان کردید؛ معیار صدیق‌ بودن چیست؟
 
ملاک را قرآن بیان کرده است. در آیه ۱۹ حدید فرموده است: وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ ۖ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ. و کسانی که به خدا و پیامبرش ایمان آوردند، آنانند که صدّیقان و گواهان [اعمال] نزد پروردگارشان هستند، [و] برای آنان است پاداش [اعمال] شان و نور [ایمان] شان و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را انکار کردند، آنان اهل دوزخ اند.
 
دوشاخصه در این آیه یعنی ایمان به خدا و ایمان به فرستادگان الهی، برای معیار صدیق بودن بیان شده است. ما وقتی می‌گوییم کسی مؤمن است یعنی چه؟ در سوره نساء آیه ۶۵ این مسئله بیان شده است: فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا. به پروردگارت سوگند که آنان مؤمن حقیقی نخواهند بود، مگر آنکه تو را در آنچه میان خود نزاع و اختلاف دارند به داوری بپذیرند؛ سپس از حکمی که کرده ای در وجودشان هیچ دل‌تنگی و ناخشنودی احساس نکنند، و به طور کامل تسلیم شوند.
 
قسم به خدا ایمان ندارند کسانی که در مشاجرات و منازعات به تو مراجعه نکنند و قضاوت تو را نپذیرند و یا از قضاوت تو راضی نباشند؛ در ادامه فرمود در برابر حکم تو تسلیم محض باشند، یعنی تسلیم، شرط ایمان است؛ سمعنا و اطعنا یعنی حکم الهی را شنیدیم و نگفتیم چرا و گفتیم چشم.
 
پس ملاک صدیق بودن، ایمان است و مراد از ایمان هم تسلیم محض است؛ پیامبر(ص) فرمود علی بن ابیطالب(ع) اولین کسی است که به من ایمان آورد یعنی تسلیم من شد و او اولین کسی است که مرا تصدیق کرد بنابراین و هو صدیق الاکبر. این لقب از ناحیه رسول اکرم صادر شده است و ما باید رسول اکرم را بشناسیم و قرآن کریم در مورد ایشان فرمود: وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ؛ و از روی هوا و هوس سخن نمی گوید. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ؛ گفتار او چیزی جز وحی که به او نازل می‌شود، نیست.
 
پیامبر(ص) جز وحی چیزی نمی‌گوید و اغراق و غلو و مجاز در کلام ندارد و وقتی بیان می‌کند علی، صدیق الاکبر است؛ ملاک را هم بیان فرمود: او اولین کسی است که به من ایمان آورده و مرا تصدیق کرده است.
در این باب روایاتی از منابع اهل سنت بخوانم؛ در معجم الکبیر از ابوذر و سلمان نقل کرده است: اخذ رسول الله بید علی بن ابیطالب ...؛ پیامبر(ص) دست علی(ع) را گرفتند و فرمودند او اولین کسی است که به من ایمان آورده است و او اولین کسی است که در روز قیامت در آغوش من قرار می‌گیرد و اولین فردی است که مرا تصدیق کرده است. و هذا فاروق امت...؛ او جداکننده بین حق و باطل است. 
 
روایت دیگر در تاریخ دمشق است؛ حضرت فرمودند بعد از من ابتلاء ایجاد می‌شود؛ وقتی آن زمان اتفاقی افتاد علی(ع) را ملازم باشید و در رکاب او باشید زیرا او اولین کسی است که مرا  در قیامت می‌بیند و اولین کسی که در آغوش من مصافحه خواهد کرد و او با من و جان من و فاروق بین حق و باطل است. پس صدیق اکبر لقبی است که پیامبر(ص) به ایشان دادند و این معرفی شخصیت امیرمؤمنان(ع) است. خداوند فرمود: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا. همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود و رحمت می فرستند. ای اهل ایمان! بر او درود فرستید و آن گونه که شایسته است، تسلیم او باشید. حضرت وقتی فرمود علی(ع) صدیق اکبر است، یعنی ایمان او صادقانه و از سر تسلیم است. 
برای فرد دیگری هم ادعای این لقب شده است؛ ما نه فحاشی می‌کنیم و نه بد و بیراه می‌گوییم؛ پیامبر(ص) امیرمؤمنان(ع) را صدیق معرفی کرد یعنی او ایمان به خدا و رسول دارد؛ این انسان معصوم است و دروغ نمی‌گوید و آیه تطهیر هم مصداقش علی بن ابیطالب(ع) است؛ در سنن ابن ماجه از منابع عامه از عباد بن عبدالله نقل شده است که امیرمؤمنان(ع) فرمودند: انا عبدالله و اخو رسوله ...؛ من بنده خدا و برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم و بعد از من جز دروغگو این سخن را نمی‌گوید. من قبل از اینکه مردم مسلمان بشوند هفت سال قبل با پیامبر(ص) نماز خواندم و اول مسلمان بودم یعنی ملاک صدیق‌بودن یکی پیامبری و دیگری امامت و سومی عبدصالح بودن است و عبد صالح دو ملاک دارد یکی ایمان به خدا و دیگری باور به انبیای الهی و ایمان یعنی تسلیم محض. 
 
فاطمه زهرا(س)، طبق آیه تطهیر قطعا معصوم است و عامه هم قبول دارند که مصداق آیه ۵ تن هستند؛ این شخصیت عظما طبق قول خود اهل سنت صدیقه هستند، متاسفانه این حرف به گوش جوانان ما نرسیده و این بد است که نظام ما جمهوری اسلامی باشد ولی در این نظام مدارس مذهبی داشته باشیم؛ یعنی چی؟ مدارس مذهبی داریم یعنی یک سری مدارس هم داریم که مذهبی نیست؛ مبنای آموزش و پرورش ما باید بر مبنای اسلام باشد.
 
شخصیت عظمایی که خداوند شهادت به عصمت و صداقت او می‌دهد را متهم به دروغگویی کرده‌اند؛ در مسئله فدک سراغ ایشان رفتند و حرف حضرت زهرا(س) را قبول نکردند؛ یعنی قرآن می‌فرماید فاطمه دروغ نمی‌گوید ولی از او شاهد می‌خواهد و وقتی شاهد هم می‌آورد حرف او را نمی‌پذیرند. ایمان به خدا و رسول، ملاک اول صدیق‌بودن است که خودشان هم در روایات بیان کرده‌اند؛ به اولی گفتند اگر کسی شهادت بدهد که فاطمه(س) کار زشتی انجام داده است تو چه می‌کنی؟ گفت بی تردید حد جاری می‌کنم. فاطمه(س) فرمود تو شهادت مردم را بر شهادت خدا ترجیح داده‌ای. این چه ایمانی به خداوند است. 
در خطبه فدکیه، حضرت صدیقه(س) بیان مبارکشان این است که وقتی فرمودند ارث ما را بدهید؛ به او گفتند: پیامبر(ص) گفته است نحن معاشر الانبیاء لا نورث؛ ما انبیاء از خودمان ارث باقی نمی‌گذاریم؛ شخصیتی که غضبش و رضایتش ملاک رضایت و غضب خداوند است وقتی این روایت را شنید در خطبه فدکیه فرمود ای پسر ابی حقافه در قرآن آمده است که تو از پدرت ارث می‌بری و من نمی‌برم؟ دروغ بدی به قرآن بستی؛ آیا کسی که دروغ به قرآن ببندد صدیق است؟ آن هم در مواجهه با شخصیتی که غضب و رضایت او ملاک غضب و رضایت خداوند است.
جریان تخلف از جیش اسامه روشن است؛ رسول اکرم(ص) فرمودند که هیچ کسی نباید در مدینه بماند و همه به جیش او بپیوندند ولی این فرد تخلف کرد و نرفت؛ آیه بر تسلیم محض به خدا و رسول تاکید دارد ولی این چه تسلیمی است؛ پس نه براساس قرآن و نه براساس تاریخ نمی‌توان این شخصیت را صدیق دانست. صدیق‌ دانستن غیراهل بیت(ع) تکذیب اهل بیت(ع) است.
 
 به عنوان سخن پایانی؛ درباره معنای لغوی صدیق به چه مواردی می‌شود اشاره کرد؟
 
در معنای لغوی صدیق چند وجه گفته شده است؛ اول بسیار تصدیق‌کننده نه یک بار و دو بار و سه بار؛ دوم صدق و راستی در سخن و کردارش پیوسته وجود دارد؛ یعنی هم صدق رفتاری و هم صدق گفتاری در تمام طول زندگی. سوم اساسا خلاف راستی نه از زبان او و نه از رفتارش سر نمی‌زند و چهارمین معنا آن که با کردار و رفتارش، صدق در نیت را تثبیت می‌کند.
 
گفت‌وگو از محسن مسجدجامعی
تصویر و تدوین حامد عبدلی
عکس طاهره بابایی
 
منبع:ایکنا

گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدها
  • تازه ها
  • پرطرفدارها
  • پربحث‌ها