عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

یادداشت مهدی زنگنه درباره اهمیت جایگاه مرثیه در نوحه‌سرایی
از آنجایی که نوحه در هیات و مراسمات مذهبی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و توجه مخاطبین و رسانه ها به این بخش زیاد است عقیق یادداشتی تحلیلی به قلم مهدی زنگنه، شاعر، ذاکر و صاحب نظر در نوحه و موسیقی آیینی را برای بهره مندی شاعران و ذاکران و نغمه سازان منتشر می کند

نوحه سرایی و نوحه خوانی از آن روی که با ریتم و همخوانی مستمعین همراه است، با سرودن اشعار مرثیه و ذکر مصیبت و روضه خوانی فرق های گوناگونی دارد. نوحه در مداحی سنتی در روزگاری که اثری از رسانه ها نبود ورد لب های مخاطبان می شد و حاضرین در جلسات مذهبی پس از خروج از هیات ها در خلوت خویش، اشعار نوحه ها را با خود زمزمه می کردند. در مداحی نوین با گسترش رسانه ها و فضاهای مجازی، نوحه ها بیشترین سهم محصولات صوتی و تصویری هیات ها را به خود اختصاص می دهند. در ایستگاه های صلواتی و موکب های عزاداری و ماشین ها و تلفن های همراه و... نسبت شنیده شدن نوحه ها بسیار بالاتر از روضه خوانی ها و مدح خوانی ها و مناجات خوانی هاست. بدون شک اصلی ترین خروجی فرهنگی هیات ها نوحه است.
هرچند که در روایات و احادیث شیعه، گریه بر مصائب آل الله محور مجالس و محافل حسینی معرفی شده است، برخی از مخاطبان عام که با اقتضائات هیات آشنایی چندانی ندارند، نوحه خوانی را بخش اصلی برگزاری عزاداری می پندارند و سخنرانی و روضه خوانی را به عنوان مقدمه نوحه خوانی تلقی می کنند! لذا هر نوحه سرا و نوحه خوان آگاهی باید متوجه اهمیت هنرنمایی های خود باشد تا هنگام اقامه شعائر حسینی بهترین ها آثار را ارائه کند.
همان طور که می دانیم ، در کنار ملودی ها و ریتم ها، محتوای نوحه ها از اهمیت بالایی برخوردار است. بی شک مضامین و تصاویر نوحه های ما در درجه اول باید مورد قبول حضرات معصومین به ویژه حضرت زهرا (س) واقع شود. نیت خالص و در نظر گرفتن رضایت ایشان مهم ترین پشتوانه معنوی نوحه سرایان بوده و هست. لکن برای رسیدن به این مقصود چه راه و روشی را باید دنبال کرد؟ آیا بیان کردن هر مضمون و هر محتوایی صحیح است؟ آیا اجازه داریم هر چه را که به ذهن مان خطور می کند در قالب شعر نوحه بسراییم و
در هیات ها به گوش همه برسانیم؟ مضاف بر این که در روزگار ما هر آن چه در جلسات مذهبی ارائه می شود توسط رسانه های رسمی و غیر رسمی در میان مردم منتشر می شود! ظرفیت ها و محدودیت های ما چیست و کجاست؟

 

مرثیه در نوحه

 


طبق سفارشات موکد امامان و عالمان شیعه ذکر مصائب اهل بیت (ع) و گریستن و گریاندن بر مرثیه های ایشان یکی از وظایف عاشقان خاندان ولایت است. امام صادق (ع) فرمودند: "من بکی او ابکی او تباکی علی الحسين ع وجبت له الجنه / هرکس بر امام حسین ع گریه نماید یا دیگران را به گریه بیندازد یا خود را به گریه بزند بهشت بر او واجب است بنابراین یکی از رویکردهای نوحه سرایان نیز باید سرودن نوحه هایی درراستای انتقال حزن و اندوه و اشک باشد. اما چگونه؟ و به چه قیمتی؟ ... برخی از واعظان و مداحان در دوره های تاریخی گذشته با استناد به روایاتی از این دست به خودشان اجازه می دادند دروغ هایی تاریخی را به عنوان روضه های کربلا در مجالس روضه خوانی ذکر کنند تا مردم را به گریستن وادارند. اما کم کم با ورود صنعت چاپ به کشور و انتشار کتاب های مقتل و منابع تاریخی و بالا رفتن سطح اطلاعات مردم از برخی تحریف های تاریخی جلوگیری شد و مستمعین هیات ها هر حرفی را از واعظانو مداحان نمی پذیرفتند.

در مقطع کنونی معضل دیگری دامان روضه خوانی ها و نوحه خوانی ها را گرفته است. در حال حاضر عده ای از شعرا و نوحه سرایان و ذاکران به منظور شعله ور ساختن آتش مصائب سیدالشهدا (ع) در دل های گریه کنان، بدون در نظر گرفتن بایدها و نبایدهای زیبایی شناسانه و اقتضائات هنری، روضه ها و مقاتل را با سنگین ترین و سخت ترین واژه ها و عبارات، به نظم کشیده و به عنوان شعر و نوحه ارائه می کنند. در این گفتار به هیچ وجه قصد مخالفت با بیان حقایق و وقایع مصائب کربلا را نداریم. به گواه تاریخ، هرکس خواسته یا ناخواسته مقابل روضه خوانی بایستد، سرنوشتی جز شکست نداشته و ندارد. موضوع بحث ما چگونگی ذکرمصیبت است.
در احوالات مرحوم شیخ رضا سراج نقل شده است که روزی روی منبر در حال ذکر مصیبت های حضرت على اکبر (ع) بود. وقتی به فقطعوه بالسيوفهم اربا اربا رسید، ناگهان تسبیحی را به مردم نشان داد؛ نخ تسبیح را پاره کرد. دانه های تسبیح از پله های منبر روی زمین می ریخت؛ با دیدن این صحنه در میان حاضرين غوغایی به پا شد. پیرغلامانی که در آن محفل حضور داشتند برای بنده می گفتند هنوز که هنوز است، پس از گذشت سال ها، شور اشک آن روز را حس می کنند.
با همین نگاه چند بیت از غزل مرثیه ای که توسط حجت الاسلام سیدرضا جعفری سروده شده است را بخوانیم
. ابیاتی که خالی از روضه نیست، اما شاعرانه است:


خورشید بود و جانب مغرب روانه شد
چون قطره بود و غرق شد و بی کرانه شد
آیینه بود و خرد شد و تکه تکه شد
تسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد

یک شیشه عطر بود و هزاران دریچه یافت
یک شاخه یاس بود و سراسر جوانه شد
آب فرات لايق نوشیدنش نبود
با جرعه ای نگاه از اینجا روانه شد ...


آیا همین که یک ذاکر در جلسه بخواند " آیینه بود و خرد شد و تکه تکه شد/ تسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد" حال مستمعین را دگرگون نخواهد کرد؟ به یاد دارم سال 76 در جشن میلاد حضرت علی اکبر(ع) در حسینیه مرحوم پنبه چی، آن هنگام که سیر جلسه به بیان روضه آن بزرگوار رسید، حاج حسن خلج شاخه گلی را از تاج گل کنار خود برداشت. گلبرگ های آن را پرپر کرد و روی زمین ریخت. آنچنان شور و اشکی حسینیه را فرا گرفت که هیچ گاه از یاد نخواهم برد.
یک شاعر و نوحه سرا می تواند بگوید بدنی تکه تکه شد؛ همچنین می تواند بگوید گلی پرپر شد. هر دو یک معنا را منتقل می کنند؛ اما با دو تصویر متفاوت! مسلما تصویر دوم برای هر اثر هنری مانند نوحه مناسب تر است. زیرا قرار است نوحه ورد لب هیاتی ها شود! در ایستگاه های صلواتی و ماشین ها پخش شود و ...!
بیایید با هم اشعاری را مرور کنیم که مهر قبول اهل بیت (ع) را به همراه دارند. یکی از معروف ترین قصاید عربی که توسط امام رضا (ع) تایید شده است، قصیده تائیه دعبل زایی است. در تاریخ آمده است وقتی دعبل این قصیده را در حضور حضرت قرائت کرد، سه بار اشک ایشان جاری شد؛ و پس از پایان قرائت شعر، امام رضا (ع) ده هزار درهم به همراه جامه ای از خویش را به او اهدا فرمود. تعدادی از ابیات این قصیده به ماجرای کربلا و شهادت حسین ابن علی اشاره دارد. ترجمه این ابیات را بخوانیم:
ای فاطمه ! اگر به خاطر می آوردی که روزی حسین تو در کنار شط جاری فرات لب تشنه جان خواهد داد بی دریغ بر چهره می کوفتی و سیل اشک از دیده جاری می کردی.
فاطمه! ای گرامی دخت پیامبر نیکی! برخیز و مویه کن! مویه کن بر اختران سوخته آسمان نبوت و امامت که چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد که گفتی دیگر زمین همیشه شبی بی ستاره ماند)
برخیز و مویه کن برگورهای غریبی که در کوفه و مدینه و فخ است. درود و سلام من بر آنها باد!
اندوه اندوه! مویه کن بر گورهایی که در کنار نهری در کربلا است. این ها قبور کسانی است که روزی در کنار

فرات فرود آمدند تا غبار و خستگی سفر را از تن خود بزدایند ... و شادمان در حجله شهادت خفتند...
آنان در کنار فرات لب تشنه جان باختند. ای کاش من نیز در میان ایشان جان می سپردم...
دردا که روزگار ستمگر چنان بر آنان شبیخون زد که دیگر خانه های ایشان را نمی بینی مگر متروک و خاموش و خالی از تردد!
دریغ و درد! هر یک از آنان در کنج غربتی افتاده اند جز چند نفری که در مدینه مانده اند اما آنان نیز در طول
زندگی همواره پای در کمند بلا و گرفتاری بوده و از آفت روزگار زار و نزار زیسته اند؟
این بزرگ زادگان اگر روزی به مفاخره برخیزند، نام نامی محمد و جبرئیل و قرآن و علی والا مقام و فاطمه زهرا بهترین دختران عالم را می آورند و خویشتن را به آنان نسبت می دهند...
در میان اشعار زبان فارسی نیز یکی از ماندگارترین مرثیه ها، ترکیب بند محتشم کاشانی است که داستان های گوناگونی درباره عنایت خاص اهل بیت (ع) به این شعر نقل شده است. یکی از آن ها داستان خواب مرحوم مقبل کاشانی است. مرحوم حاج اسماعیل سبزواری در کتاب عدد السنه از قول مقبل نقل کرده است:
در عالم خواب دیدم وارد کربلا شدم و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول میخواستم. شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الآن وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبدالله الحسین (ع) حاجب و مانع داشته باشد. |
گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا(س) و مادرش خدیجه کبری (س) و مریم و حوا و آسيه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده اند. قدری تأمل کن، آن ها که فارغ شدند نوبت تو میشود. گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافين حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار میکنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش میداد، جمعی را در صحن مقدس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موثر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیدالشهداء(ع) آمده اند. آنکه بر همه مصدر (و مقدم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفين الله على نبينا و آله و عليه السلام است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجن الله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن دارد و آن سليمان و آن كليم الله و آن روح الله است. در این اثناء ديدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نقر زیر بغلهای او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظه ای سر بلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد و عمامه ژولیده بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین (ع) آمده اند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم. به امر پیامبر اکرم (ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پله اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پله دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پله نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. مقبل میگوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:
کشتی شکست خورده طوفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او فاش میگریست
خون می گذشت از سر ایوان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
عرض کرد: یا رسول الله
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا
صدای پیامبر(ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کردند و فرمودند: ببینید امت من با فرزند من چه کرده اند، آبی را که خدا بر کلاب (سگها) و ذئاب (گرگها) و كفار مباح کرده، امت من، بر اولاد من حرام کرده اند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه:

روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه دست بر سر زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت:
جمعی که پاس محملشان بود جبرئیل
گشتند بی عماری و محمل شترسوار
پیامبر(ص) فرمود بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر(ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید. حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان، محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمده که پیامبر(ص) میل دارد از اشعار او بگرید عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با
دستش اشاره نمود، به طرف قبر سيدالشهداء(ع) و عرض کرد: یا رسول الله منتظری من بخوانم و بشنوی ؟
اینجا نظر کن
این کشته فتاده به هامون حسین توست وين صید دست و پا زده در خون حسین توست
ملکی صدا زد، محتشم پیامبر غش کرد، در این هنگام محتشم از منبر به زیر آمد. چون رسول خدا(ص) به هوش آمد، ردای مبارک خود را به عنوان خلعت به او عطاء فرمود.
سراسر ترکیب بند محتشم در فضای مصیبت گویی و مرثیه خوانی است؛ اما تمام ابيات شاعرانه و هنرمندانه سروده شده است. البته در روزگار ما آن عده از شاعران و ذاکرانی که به فاش گویی و ذكر روضه های مکشوف می پردازند توجیهاتی نیز بیان می کنند. یکی از آن توجيهات حال و هوای زیارت ناحیه مقدسه است. این دوستان معتقدند وقتی حضرت صاحب الامر در زیارت ناحیه به مصائب کربلا به شیوه ای مکشوف پرداخته اند، ما نیز اجازه داریم سخت ترین و سنگین ترین مراثی را مکشوف بیان کنیم. در این گفتار قصد داریم به زیارت ناحيه بپردازیم و سبک و سیاق روضه خوانی حضرت بقیه الله را تحلیل کنیم. اتفاقا با مرور زیارت ناحیه می توانیم به شیوه ای خاص و بدیع برای ذکر مصیبت در نوحه سرایی دست یابیم.
زیارت مقدسه ناحیه با سلام بر حضرت آدم (ع) و حضرت شیث (ع) و حضرت ادریس (ع) آغاز می شود. امام زمان (عج) بر چندین پیامبر دیگر سلام می دهند تا به حضرت خاتم (ص) و امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س) می رسند. سپس به امام حسین (ع) سلام هایی با محتوای مدح می دهند. پس از سی و شش سلام، | اولین فرازی که محتوای مرثیه دارد فراز سی و هفتم است: السلام على المرمل بالدماء، ألشلام على المهثوي الخبآير سلام بر آن آغشته به خون ، سلام بر آنکه (خرمټ) خیمه گاهش دریده شد
نکته اول : اولین درسی که می توان از زیارت ناحیه گرفت این است که برای ذکر مصیبت، مقدمه چینی لازم است. بدون مقدمه چینی و معرفی شخصیت بزرگواری که برایش مرثیه می گوییم نباید به سراغ بیان مصیبت ها برویم. چه بسا که مقدمه هایی مدحی یا حماسی، مرثیه را تاثیرگذارتر و جانسوزتر خواهد نمود. زیرا مخاطب متوجه می شود که چه ظلمی بر چه کسی وارد آمده است. بنابراین شایسته است در بند اول و ترجیحا بند دوم نوحه، به مصیبت های فاش اشاره نشود.
حضرت بقیه الله در ادامه زیارت 10 سلام دیگر به سیدالشهدا (ع) عرض می کنند، که آن ها نیز حال و هوای
مدح دارند.
السلام على خامیں أصحاب الإنآ ، ألشلام على غریب الغرباء ، ألسلام على شهيد الشهداء ، ألسلام على قتيل
الأدعياء،
سلام بر پنجمین اصحاب کساء ، سلام بر غريب غريبان، سلام بر شهید شهیدان ، سلام بر مقتول دشمنان ،
السلام على سالين كربلاء ، ألشلام على من بكثة ملاية الشماء، ألسلام على من ژثة الأثرياء ، سلام بر ساکن کربلاء ، سلام بر آن کسی که فرشتگان آسمان بر او گریستند ، سلام بر آن کسی که خاندانش پاک و مطهرند ،
السلام على يغشوب الذين ، ألسلام على منازل البراهين ، ألشلام على الأمير السادات

سلام بر پیشوای دین ، سلام بر آن جایگاههای براهین و لحجج الهی ، درود بر آن پیشوایان شرور،
پس از این سلام ها دوباره به بیان مرثیه می پردازند:
السلام على الجيوب المرجاني ، ألسلام على الشفاير الذابلات ، ألشلام على الأفوس المضظلمات، سلام بر آن گریبان های پاک شده، سلام بر آن لب های خشکیده، سلام بر آن جان های مستأصل و ناچار ،
نکته دوم : این سیاق تا پایان زیارت ادامه دارد. درس دوم از زیارت ناحیه این است که بیان مکشوف مقتل، نباید پشت سر هم و متوالی باشد. بلکه باید مخاطب مجال تامل و گریستن داشته باشد. آتش درونش شعله ور شود، از داغ مصیبت بسوزد؛ اشک بریزد، آرام شود؛ و دوباره شعله ور گردد. اگر روضه های سخت و سنگین پشت سر هم بیان شود، شنونده پس از دقایقی یا از بار مصيبت قلب تهی خواهد کرد، یا چشمه اشکش خشک خواهد شد و خدای ناکرده حق روضه ها ادا نمی شود. رعایت این نکته در سرودن نوحه نسبت به غزل مرثیه و قصیده و ترکیب بند، بسیار مهم تر است. زیرا وظیفه اشعاری که هنگام روضه خوانی اجرا می شود، گریاندن مستمعين است؛ اما وظیفه نوحه صرفا گریاندن نیست. بلکه قرار است سینه زنی یا زنجیرزنی را هدایت کند. اگر روضه های مکشوف با واژگان و عباراتی که مستقیم به مقتل می پردازند در نوحه باشد، احوال جلسه یا به سمت گریستن آتشین حضار پیش می رود؛ که در این حالت سینه زنی یا زنجیرزنی متوقف خواهد شد. یا مستمعين بدون توجه به مضامین به سینه زنی و زنجیرزنی ادامه می دهند. که در حالت دوم در حق روضه ها جفا شده است. زیرا باید حق روضه با اشک ادا شود.
نکته سوم: از روزگاران گذشته تا کنون بسیاری از بزرگان و علما و پیرغلامان اباعبدالله (ع)، زیارت ناحیه مقدسه را در محافل خصوصی و ایام خاص مانند شب عاشورا و غروب عاشورا قرائت می کردند؛ نه در مجالس عمومی و دسته های عزاداری! ادب روضه سیدالشهدا (ع) حکم می کند هر روضه ای در هر مجلسی بیان نشود! |
سزاوار است که ما نوحه سرایان به شیوه و رسانه ارائه آثارمان توجه کنیم. نوحه های ما در کوچه و خیابان در دسته جات عزاداری خوانده می شود. حال و هوای برخی دسته های سینه زنی و زنجیرزنی، مشابه هیات های پرشور و حرارت نیست. مبادا واژه و مضمونی در نوحه های ما باشد که اگر خودمان در کوچه و خیابان و کنار ایستگاه های صلواتی بشنویم، احساس کنیم مناسب این فضا نبوده و نیست.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین