۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۲ : ۱۵
عقیق:از عهد امام رضا علیهالسلام، عصر جدیدی از شکوفایی و بالندگی فرا روی شیعه پدیدار شد که البته مرهون مجاهدتهای امامان پیشین بود. پدید آمدن پایگاههای عظیم مردمیِ شیعهگرا از پیامدهای این کوششها بود. شیعیان به نیرویی دست یافتند که میتوانستند حکومت را در دست گیرند، اما این وضعیت، حاکمان عباسی را به هراس انداخت و به چارهجویی واداشت. واگذاری منصب ولایت عهدی به امام رضا علیهالسلام از چارههایی بود که برای گریز از خطر شیعه یافتند. از این جهت میتوان دوران امامت امام رضا علیهالسلام را به دو دوره پیش و پس از ولایتعهدی تقسیم کرد. مأمون برای فریب مردم و در حقیقت نظارت بیشتر بر امام علیهالسلام، ایشان را به پایتخت خویش آورد و واداشت تا منصب ولایتعهدی را بپذیرد.
در هر صورت بحث درباره علت پذیرش ولایتهدی از سوی امام رضا(ع) و حکمت آن، همواره در میان اندیشمندان مورد توجه بوده است. هرچند نظر کلی بر آن است که این منصب بر آن حضرت تحمیل شد.
حجتالاسلام علی منصوریان کارشناس مسائل دینی در گفتوگوی خود با تسنیم معتقد است سوای از بررسی علل و عوامل پذیرش و لایتهدی امام رضا (ع) باید به این موضوع بپردازیم که حضرت از کنار آن چه فرصتهایی را برای اعتلای دین مبین اسلام فراهم آوردند.
وی در این باره میگوید به دنبال پذیرش ولایتهدی از سوی امام رضا(ع) که البته به اجبار هارون رخ داد، امام (ع) این چالش را تبدیل به فرصت کرده و با نگاهی آیندهگرایانه پایههای تمدن اسلامی را مستحکم کرد و این تمدن را تا ایران گسترش دادند تا متصل به حکومت امام عصر (عج) در آخرالزمان شود. از این جهت راهبرد اولیه امام رضا (ع) در امتسازی، تشکیل امتی واحد جهت زمینهسازی ظهور امام عصر (عج) است.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* بارزترین ویژگی عصر امام رضا (ع) را در چه گزارهای میدانید؟
برای پاسخ به این سؤال نیاز است گذری مختصر به گذشته تاریخ اسلام داشته باشیم. در تاریخ سیاسی صدر اسلام و پس از غصب خلافت امیرالمؤمنین(ع) جریانهای رقیب حاکمیت را در دست گرفتند و حرکت روی به جلوی مسلمانان دچار انحراف شد و به کندی گرایید. از دیگر سو کشورگشاییهایی که توسط مسلمانان صورت گرفت، باعث شد مسلمانان با فرهنگهای مختلف اروپایی و ایرانی و مصری و یونانی برخورد داشته باشند به گونهای که جهان اسلام در دوران اموی با چکیدهای از مسائل فرهنگی این سرزمینهای فتح شده آشنا شد که از این دوره با عنوان نهضت ترجمه اول یاد میکنیم. همچنین جهان اسلام با رویکردهای سیاسی ایران که همان ساسانیان بودند آشنا و متاثر شد تا حدی که در دوران خلافت عباسیان برخی از حکام آنها به تقلید از ساختار سیاسی ایران حکومتداری میکردند.
عباسیان با نهادینهسازی فلسفه یونان مسلمانان را از رجوع به اهلبیت(ع) بازداشتند
از جنبه معرفتی و فکری، جهان اسلام با افکار یونانی مواجه شد تا حدی که در زمان بنی عباس آثار فلسفی یونان به عربی ترجمه شد. موج ترجمه این آثار تا حدی بود که میتوانیم از آن دوره به عنوان نهضت ترجمه دوم یاد کنیم. از این جهت متأسفانه یک جریان معرفتی رقیب در جهان اسلام با آثار فلسفه یونان باستان و عرفانهای هندی و شرقی و اندیشههای مصری و قبطی ایجاد شد. این سناریو آن زمان قوت گرفت که هارون و مأمون عباسی بر آتش فتنه ترجمه افروختند و با توسعه بیت الحکمه و دار الترجمه، کتب غیر الهی و الحادی یونان باستان و دیگر فتوحات تصمیم گرفتند رویکردهای غیر ثقلینی را بر جامعه حاکم کنند ؛ چرا که دشمن شاهد رجوع گسترده اندیشمندان و عالمان به سوی خاندان وحی بودند و در واقع یک عامل بازدارنده مقابل مردم و عترت ایجاد کردند. از این جهت شاید بتوان گفت یکی از مهمترین رویدادهای فکری در این عصر، همان نهضت ترجمه بود.
امام رضا (ع) عقلانیت مبتنی بر ثقلین را تا ایران توسعه میدهد
* امام رضا (ع) در مقابل این جریان چه اقدامی انجام دادند؟
امام رضا (ع) در مقابل این جریان چند رویکرد جدی را در دستور کار قرار دادند:
ایشان پس از هجرت خویش به ایران، در واقع با نهضت ترجمه تعیین نسبت میکنند؛ زیرا همان طور که گفتم از جمله کسانی که در راستای نهضت ترجمه و ورود اندیشههای غیر ثقلینی به جهان اسلام کوشش کردند، هارون و مأمون بودند. آنها جایی را به نام بیتالحکمة در بغداد احداث کردند و از دانشمندان، مترجمان و منجمان دعوت به عمل آوردند. مأمون خیلی به این فضا دامن زد و نوعی از عقلانیت را در بین جامعه نهادینه میکرد تا مردم از ثقلین جدا شوند.
به نظرم یکی از مسائلی که امام رضا (ع) در سفر به ایران دنبال میکردند مواجهه صحیح با نهضت ترجمه است. حاصل تلاش ایشان در این باره اینگونه بود که اندیشه فلسفی یونان را تصفیه و تصحیح کردند و از دیگر سو عقلانیت ثقلینی را تا ایران توسعه میدهند. در واقع نکات مثبت آنها را دریافت میکند و با معارف قرآن و عترت تطبیق میدهد و تثبیت میکند و اندیشههای غیر صحیح را کنار میگذاردند.
* با این حساب بحث فسلفه ولایتعهدی امام رضا (ع) در همین پازل قرار میگیرد؛ یعنی حضرت این مسئله را تبدیل به فرصت کردند.
کاملاً صحیح است. هرچند علت هجرت امام رضا (ع) اصرار و اجبار مأمون بود، اما امام کاملاً علم و اشراف به سیاستورزی او داشتند؛ او قصد داشت با جذب حضرت به دربار، از یک سو علویان را جذب کند، از سوی دیگر امام رضا(ع) و خاندان وحی را از چشم عموم مردم بیاندازد، سپس با حذف فیزیکی، رهبری یکپارچه جهان اسلام را برای خودتحقق بخشد. دعوت اجباری همراه با پیشنهاد ولایتعهدی بود. ولایتعدی که در صورت عدم پذیرش باید مرگ را می پذیرفت. این پیشنهاد در حالی مطرح شد که صالح بن موسی، احمد بن موسی و زید بن موسی(ع) دست به قیام مسلحانه علیه عباسیان زده بودند. امام در وهله اول این پیشنهاد را نپذیرفت و میفرمود در عزل و نصبها و سیاستگذاریها دخالت نمیکنم.
گام اول امت سازی در ایران با هجرت امام رضا(ع) شکل گرفت
آنچه محل تأمل است اینکه امام رضا (ع) تصمیم گرفتند چند صفت ویژه را در ملت ایران ایجاد کنند تا از این طریق اولین امتسازی را صورت دهند. چون سایر ائمه فرصت حضور در حاکمیت نداشتند و بعد از صدر اسلام حضور حضرت در حاکمیت بسیار مغتنم بود. در ضمن چند امام بعدی به پشتوانه ملتی باید حکومت جهانی را شکل میداد و این ملت باید زمینه ظهور را فراهم میکرد. لذا اولین مؤلفههای امتسازی را رقم زدند.
کارکرد بعدی حضور امام رضا (ع) در حاکمیت، گسترش مناظرههاست. بحثها بسیار دقیق و متقن صورت گرفت. کارکرد اجتماعی مناظرات زمانی خودنمایی کرد که مردم انفعال نظریات دیگر ادیان و فرق را دریافتند. کارکرد اجتماعی مناظرات فارغ از بهرهمندی اندیشمندان از متن برای جامعه ایران، حقپرستی بود. زیرا مسلمانان شاهد بودند آن زمانی که پیروان یهود و نصارا و زرتشتیان و سایر ادیان در قبال مناظرات امام رضا (ع) با شکست مواجه میشدند.
دیگر اینکه حضرت به عنوان کسی که در متن حاکمیت حضور دارد، اما سبک زندگیاش بار معنوی ویژه صدر اسلام را دارد. ما این مسئله را در نماز عید فطر میبینیم. ایشان زمانی که برای نماز از خانه خارج شدند، بدون هیچ گونه تشریفاتی به سمت مصلی حرکت کردند؛ هرچند حکومت جلوی ایشان را گرفت. سپهسالاران عباسی مردم و اصحاب مجذوب این حرکت معنوی حضرت شده و اتصال به ذات بی نهایت الهی را عمیقاً دریافتند. این مسائل باعث میشد مردم بیشتر به سوی اهلبیت علیهم السلام گرایش یابند که قطعاً برای عباسیان مضر بود. کارکرد اجتماعی این کنشهای خالصانه کاشت بذر دیگر یعنی معنویتگرایی بود.
* یک اتفاق جالبی که در عصر امام رضا (ع) رخ داد، گرایش حداکثری اهل سنت به سوی محبت اهلبیت(ع) بود. یعنی همان امتی که تحت حکومت ظالمانه بنیامیه اهل عترت را خارجی قلمداد میکردند، در این دوره جزو محبان این خاندان مطهر شدند. امام رضا (ع) چه نقشی را در این باره ایفا کردند؟
مأمون در آن زمان علمای اهل سنت را جمع میکرد تا حقانیت امیرالمؤمنین(ع) و جریان غدیر را با ترفندهای به زعم خود عالمانه به چالش بکشاند. اما امام رضا(ع) پاسخهای بسیار مناسبی به موج شبهات او میداد. امام رضا (ع) در مواجهه با سیاستورزی بنیعباس و در مواجهه با سیاستهای فرهنگی او که از جمله آنها نهضت ترجمه بود، مدیریت بسیار زیبایی را اعمال کرد. ورود امام رضا (ع) به ایران و گذر ایشان از استانهایی که عمدتاً سنیمذهب بودند، باعث شد تا آنها با حقیقت علم و اخلاق اهلبیت(ع) مواجه شوند و به این ترتیب به سوی محبت ایشان جلب شوند. مردمی که طی چند صد سال تحت تربیت فرهنگ اُمویان و عباسیان قرار داشتند. تقریباً اولین مواجهه رسمی ملت ایران با اهل بیت (ع) با امام رضا (ع) صورت گرفت. اگر قبلاً واسطههایی مثل صحابه در کار بود و اگر علویان تا قبلاً در اختناق به سر میبردند، در این دوران و به بهانه ولایتعهدی امام رضا (ع) و حضور در ایران , عموم مردم با ایشان ارتباط وثیقی برقرار کردند. از این جهت مردم از نظر عقیدتی خیلی تفاوت نکردند و تا پایان انقراض بنی عباس تفاوت مکتب اهل بیت (ع) را از مکتب خلفا درک نکردند، اما از جهت ارزشی فهمیده بودند فرزندان پیامبر(ص) صاحب فضیلتند. در این شرایط بود که اولین جرقههای امتسازی در ایران رقم میخورد. راهبرد اولیه امام رضا (ع) در امتسازی، زمینهسازی امتی جهت زمینهسازی ظهور امام عصر (عج) است.
* شما درباره سیاستهای امام رضا (ع) در امتسازی صحبت میکردید. آیا میتوان گفت این سیاست امام گستره فرازمانی و فرامکانی داشت؟
این امتسازی لایه دومی دارد که در هجرت علویان، امامزادهها و مؤمنانی بود که به دستور جوادالائمه (ع) به سمت ایران آمدند. به این صورت که ایشان بسیار بر زیارت امام رضا (ع) تأکید کرده و میفرمودند هرکس پدرم را با دو شرط زیارت کند، یعنی معرفت به حق او و مطیع امر او باشد، پدرم سه جا جبران میکند: هنگام مرگ، هنگام قبر و در عالم قیامت. یا در جایی دیگر و در روایت مشهوری فرمودند زیارت پدرم در طوس بالاتر زیارت جدم در کربلاست. این مسئله باعث تشویق علویان و امامزادهها به سمت زیارت امام رضا (ع) شد به گونهای که میتوان گفت راهبرد تکمیلی و شکل دادن به موج دوم ملتسازی بود. از این جهت هجرت دوم علویان در عصر امام جواد (ع) شکل گرفت و باعث شد ایرانیان با فرهنگ تشیع بیشتر آشنا شوند و اگر مسائلی باقی مانده با هجرت دوم رفع شود و به این ترتیب سطح تعالیم بالاتر برود. تمام این راهبردها در مسیر مهدویت و امر ظهور بود که باعث شد جامعه ایران رشد جدی و ممتازی را در این فرآیند داشته باشد. برخی مورخان قائلند حضور امام رضا(ع) در ایران باعث تجلی تمدنی شد, که اولین جرقههای تمدن عظیم اسلامی بود.
پس امتسازی اول از طریق امام رضا(ع)و امتسازی دوم توسط امام جواد (ع) شکل گرفت. مسلمانانی که در ایران زندگی میکردند، حقپرستی، عدالتورزی و معنویتگرایی سرلوحه رفتارهای آن شده بود و تاکنون هم ادامه داشته است.
گام سوم ملتسازی در ایران با کوشش خواجه نصیر الدین طوسی
معتقدم امتسازی سوم، در زمان خواجه نصیرالدین طوسی تحقق یافت. او در زمان حمله مغولها، آنها را مدیریت کرد. از قدرت مغولها استفاده کرد و بنیعباس را در سال 656 هجری منقرض کرد. بزرگان مغول را دعوت به تشیع کرد، با شیعه شدن آنها زمینه را فراهم کرد تا جامعه ایران دگردیسی فرهنگی و تغییر را بپذیرند. یعنی نظام خلافت و سنیگرایی را کنار گذارند و نظام ولایی و تشیع را بپذیرند. لذا جامعه ایران شیعه شدند. تا آن زمان مکتب فقهیشان بر اساس اهل سنت است، اما قلباً محب اهلبیتند، اما در زمان خواجه نصیر در فقه و نگاه فکری شیعه میشوند. خواجه نصیر از قوم قزلباش حمایت میکند و صفویه روی کار میآید. اولین ثمره این حرکت، دولت یکپارچه شیعی است و دولت درسایه صفویه علمای ممتازی مثل محقق کرکی و پدر شیخ بهاء و .. . است. در این زمان شاهد ظهور و بروز بسیاری از علمای برجسته اسلام از جمله علامه مجلسی، شیخ بهایی، شیخ حرّ عاملی، فیض کاشانی و ... هستیم. حتی رشد هنر اسلامی مرهون این زمان است.
امام خمینی(ع) با بهره از نظام ولایی به سوی تثبیت حاکمیت اسلام گام برداشت
گام چهارم امتسازی در ایران که به دنبال حرکت امام رضا(ع) صورت گرفت، پیروزی انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی (ره) که از نیمه خرداد چهل و دو آغاز شده بود. امام با استفاده از سه مؤلفه حقپرستی، عدالتورزی و معنویتگرایی که در مردم نهادینه شده بود، ضمن توجه به نظام ولایی پذیرفته در گام سوم, حرکت خود را به سوی تثبیت حاکمیت اسلام آغاز کردند. این در حالی بود که جامعه در دهه 40 در سطح نخبگانی و فضای روشنفکری دارای رویکردهای الحادی و التقاطی است؛ یعنی یا مارکسیست هستند و دنبالهروی حزب توده و یا راست لیبرال که ملیمذهبیها هستند، اما روحیه گرایش به سمت اهلبیت(ع) هنوز در بین مردم است.
کارکرد این گام دستیابی به حکومت اسلامی بوده که بسیار قابل تامل است. این گام هم حرف بسیار دارد اما به اندازه وقت فقط یک نکته را عرض و آن اینکه امام(ره) از گفتمان سیاسی برخاسته از فقه شیعه عبور میکند (نگاهی که در مشروطه از سوی زُعمای عراق دنبال میشد) و گفتمان سیاسی انقلاب را پایهگذاری میکند که به حاکمیت ختم می شود.
اکنون در گام دوم انقلاب اسلامی به دنبال تحکیم و تقویت اندیشههای تمدنی انقلاب اسلامی و صدور این اندیشه به سایر جوامع هستیم. اندیشهای که بر اساس وعدههای خداوند بناست منجر به نهضتی شود که اهلبیت(ع) افراد آن را با عنوان زمینهسازان ظهور مهدی (عج) یاد کردهاند.
معتقدم تمام این رویدادها در پرتو حرکت تمدنی امام رضا (ع) به ایران صورت گرفت. اگر هجرت امام رضا (ع) به جامعه ما انجام نمیشد، ایران اسلامی هیچ گاه با تفکرات ولایی آشنا نمیشد تفکری که به ما میآموزد عبور از چالشها و تهدیدات و نیز زمینهسازی تشکیل تمدن اصیل اسلامی به امامت امام عصر (عج) تنها در پرتو آموزههای وحی و عترت حاصل میشود و اگر اکنون دشمنان توانایی براندازی این نظام اسلامی را ندارند به دلیل همین تفکرات ولایی است؛ تفکری که متأسفانه برخی کشورهای اسلامی حقیقت آن پی نبردند.
منبع:تسنیم