کد خبر : ۱۰۵۵۰۳
تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۷:۰۳

اندكي با اُستادِ شيطان آشنا شويم

ممكن است شاگردي در اوايل امر، نزد استادي درس فرا گيرد، ولي سرانجام از استاد خود ماهرتر گردد. انسان در دو حوزه خير و شرّ و در دو قوس صعود و نزول، از معلمان خود برتر مي ‏شود.

عقیق:ممكن است شاگردي در اوايل امر، نزد استادي درس فرا گيرد، ولي سرانجام از استاد خود ماهرتر گردد. انسان در دو حوزه خير و شرّ و در دو قوس صعود و نزول، از معلمان خود برتر مي ‏شود.

بيان مطلب اين است كه غير انسان يا اصلاً حركتي ندارند يا سقف حركتشان محدود است. مقام فرشتگان - كه داراي عقل محض اند- ثابت است: ﴿وما منّا إلاّ له مقام معلوم)[1] ولي انساني كه خليفة الله است، در ابتداي امر از معلّمان فرشته خوي خود، مدد مي‏ گيرد تا از ملائكه فراتر رود؛ زيرا مَلَك مقامي دارد و انسان مقامي برتر، كه مي ‏تواند از قلمرو فرشته‏ ها بگذرد؛ يعني نسبت به او در پيشگاه خداوند مقرّبتر گردد. شيطان نيز چون جن است، مكر و حيله‌اش در محدوده خيال و وهم است نه در محدوده عقل، ولي انسان مي‌تواند از نظر عقل نظري خردمند و فرزانه، ولي از نظر عقل عملي منحرف باشد چنين انساني معلم شيطان خواهد بود.


بنابراين، انسان از يك سو به جايي مي‌رسد كه فرشتگان از او علم مي‌آموزند و خدمتگذار اويند: «وإنّ الملائكة لَخُدّامنا وخُدّام محبّينا»[2] و از سوي ديگر به جايي مي‌رسد كه شيطان مقلد او مي‌شود و از او مكر مي‌آموزد. برتر شدن انسان از فرشته كه «غنيمت گيري» است، مكرّر در نظم و نثر فارسي و عربي آمده، اما سقوط انسان كه «غرامت‌دهي» است، كمتر مطرح شده است؛ كه گاهي انسان در قوس نزول، چنان تنزّل مي ‏كند كه از ابليس بدتر مي‏ شود.


انسان از آن جهت كه داراي گوهر «روح متحرك» است، اگر عقل و هوش فراهم كند ولي عقل نظري وي با عقل عملي، هماهنگ نباشد بدين معنا كه دانش هاي گوناگوني فراهم كند و علوم بسياري بيندوزد، ولي فضيلتي نيندوزد، اين علوم بي شمار در اختيار وهم، شهوت و غضب او قرار مي ‏گيرد و روح او را به طرف نزول و دركات مي ‏كشاند. در اوايل امر، شيطنت او در حدّ بازي و گذران لحظه ها است، اما تدريجا تثبيت مي شود و به حدّ «مَلَكه» مي رسد، بطوري كه جزو شياطين انس و جنّ[3] واقع مي ‏شود و آنگاه كاري مي‏ كند كه شيطان نكرده است و نمي ‏كند. شيطان يا همان ابليس معروف، به خدا معتقد بود. او گرچه ديگران را به بت‌پرستي فرا مي‏ خواند ولي خود، بت پرست نبود. از اين رو به خدا عرض كرد: («فبعزّتك لا‌غوينّهُم أجمعين»)[4] به عزت تو سوگند، من فرزندان آدم را فريب مي‏ دهم؛ از اين‌كه شيطان به عزت حق، سوگند ياد كرد معلوم مي ‏شود به خدا و عزّت او معتقد است؛ ولي كساني كه شاگردي شيطان را به عهده گرفته‌اند، چون داراي روح قوي و قابليّتي بيش از قابليّت شيطانند، در تنزّل و سقوط از شيطان هم پايين تر مي‏ روند. از اين رو به جايي مي ‏رسند كه مُلحِد خواهند شد و اصلاً خدا را قبول نخواهند داشت تا به او سوگند ياد كنند. پس از نظر غَرامت، انسان به جايي مي ‏رسد كه از شيطان پايين تر مي ‏رود و سقوط مي ‏كند.


به همين جهت اختلاف مراتبي كه در بين انسانها راه دارد در انواع ديگر وجود ندارد؛ مثلاً، بين سيب هاي خوب و بد فاصله محدودي وجود دارد و به طور كلّي در گياهان، جمادات و حيوانات، تفاوت ميان دو طرف خوب و بد، محدود و كم است؛ امّا فاصله ميان دو نبش انسانيّت از بي‌كران تا بي‌كران است و چون موجودي ابدي است، اگر فاتح شود غنيمت ابدي و اگر ببازد غرامت ابدي در انتظار اوست.

 

پي نوشت:

[1] سوره صافات، آيه 164.

[2] نورالثقلين، ج 4، ص 511.

[3] سوره انعام، آيه 112.

[4] سوره ص، آيه 82.

تفسير موضوعي، ج11، ص118-120.

منبع:انوارطاها


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین