حاضرم فرزند دیگر خود را هم فدای حضرت زینب (س) کنم
مادر شهید علی عظیمی هنگامی که به زیارت بارگاه عقیله بنی هاشم مشرف شد، خطاب به حضرت زینب (س) گفت: «خانم جان! سر «علی» فدای شما، حاضرم تنها فرزندم «حسن» را هم فدای شما کنم و برای دفاع از حرمت بفرستم».
عقیق: «مطهره جعفری» مادر شهید مدافع حرم «علی عظیمی» در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس، اظهار داشت: خداوند در زندگی چهار فرزند به من عطا کرد که سالهای قبل 2 فرزند خود را از دست دادم و هنگامی که «علی» برای نخستینبار قضیه اعزام خود به سوریه را با من مطرح کرد، من در جواب گفتم «طاقت دوری و از دست دادن فرزند دیگرم را ندارم»، علی در جواب گفت «مادر من که لیاقت شهادت ندارم و اگر روزی شهادت نصیبم شد، به من افتخار کنید و در از دست دادن من ناراحت نباشید که انشاءلله حضرت زینب (س) به شما صبر میدهد».
وی ادامه داد: وقتی ساک سفر علی را میبستم، از من خواست برایش دعا کنم و من به او گفتم که دعا میکنم مانند سردار «حاج قاسم سلیمانی» که خدمتگزار این نظام و ولایت است، شما هم به این نظام و رهبرت خدمت کنی و «علی» در جواب گفت «من خاک کف پای سردار سلیمانی هم نیستم و نباید من را با ایشان مقایسه کنید».
مادر شهید «عظیمی» به لحظه آخر خداحافظی با فرزندش اشاره کرد و گفت: در آخرین وداع، «علی» اصرار داشت که من را حلال کنید و طوری رفتار کرد که بفهماند که دل از من بکنید و یک نگرانی به من دست داد که حس کردم آخرین باری است که «علی» را میبینم.
مادر شهید «علی عظیمی» ادامه داد: من چشم انتظار «علی» هستم و اکنون یک سال است که از فرزندم خبری ندارم و دلم میخواهد حضرت زینب (س) پیکر «علی» را برای من بفرستد و من را از چشم انتظاری در بیاورد و من یکبار دیگر فرزند شهیدم را در آغوش بگیرم.
میگفت عاشق شهادتم و دعا کنید که شهید شوم
در ادامه «حسن عظیمی» برادر شهید «علی عظیمی» نیز به خبرنگار دفاع پرس گفت: «علی» دانشجو بود و بعد از اتمام تحصیل و خدمت سربازی، همزمان در آزمون آموزش پرورش و سپاه پاسداران قبول شد و چون علی علاقه زیادی به شغل پاسداری داشت، پاسداری را برگزید و در طول خدمتش به مدت پنج سال هم در زاهدان بود.
وی بیان داشت: هنگام اعزام به سوریه برای خداحافظی به فرودگاه رفتیم، میگفت: «عاشق شهادتم و دعا کنید که شهید شوم و جسدم به کشور برنگردد و گمنام بمانم».
«حسن عظیمی» با بیان اینکه بیست و سوم ماه مبارک رمضان سال 1396 «علی» به سوریه اعزام شد و بعد از 50 روز در منطقه «تدمر» سوریه به شهادت رسید، افزود: بعد از چند روز خبر شهادت «علی» را به ما دادند و پدرم پس از شنیدن خبر شهادت، سجده شکر به جای آورد و گفت: «علی به آرزوی خود رسید و خدایا این فرزند شهیدم را از ما قبول کن».
وی ادامه داد: مادرم بعد از شهادت «علی» افتخار حضور در سوریه و تشرف به حرم حضرت زینب (س) نصیبش شد و پس از بازگشت از مادر پرسیدم از حضرت زینب (س) چه درخواستی کردی و او گفت: «وقتی وارد حرم شدم با تمام وجود غریبی حضرت زینب (س) را احساس کردم و گفتم «خانم جان! سر «علی» فدای شما، حاضرم تنها فرزندم «حسن» را هم فدای شما کنم و برای دفاع از حرمت بفرستم».
منبع:دفاع پرس