۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۰ : ۱۴
از این رو بیان برخی ویژگیهای مبعث و بررسی دستاورد مبعث که همان تشکیل نظام امامت توسط رسول گرامی اسلام(ص) بود، ما را بر آن داشت تا خدمت محمدحسن زورق، سردبیر ماهنامه فرهنگ اسلامی و دکترای رشته مدیریت استراتژیک رسیدیم تا از نظرات وی در این باره جویا شویم.
وی عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 75 و مسئولیت دفتر نمایندگی صدا و سیما در لندن در سال 78 را در کارنامه فعالیتهای خود دارد. تدریس در حوزههای مدیریت، جامعه شناسی، ارتباطات و تاریخ از جمله فعالیتهای آکادمیک زورق است.
* در ایام مبعث پیامبراکرم قرارداریم با توجه به بعثت نبوی شما تاریخ را چگونه تحلیل می کنید؟
رسالت
پیامبر اسلام دارای سه بعد است: نبوت، امامت و خاتمیت. تاریخ بشر را از
دیدگاههای مختلف میتوان تقسیمبندی کرد؛ برخی تاریخ را از نظر شیوه تولید
تقسیمبندی کردهاند و به دستهبندی مثل عصر شکار، عصر دامپروری، عصر
زراعت و عصر انقلاب صنعتی رسیدهاند. برخی تاریخ را از جهت سلسلههای
پادشاهی تقسیمبندی کردند. برخی نیز تاریخ را از جهت سلسلههای انبیاء
تقسیمبندی کردند.
اما تاریخ را از جهت دیگر میتوان به «ارتباط انسان با خدا» تقسیمبندی کرد. بر اساس این معیار میتوان گفت تاریخ دو دوره است:
در
دوره اول پیام خدا به وسیله انبیاء به انسان میرسد. این دوران از حضرت
آدم(ع) شروع میشود و تا نبوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله ادامه
مییابد. در بین پیامبران و رسولان الهی، 5 نفر به عنوان پیامبر اولواالعزم
از مرکز جزیره جهانی [به سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا جزیره جهانی گفته می شود] برخاستند؛ امروزه به مرکز
جزیره جهانی خاورمیانه اطلاق میشود. در بین این پنج پیامبر اولواالعزم یک
نفر خاتم الانبیاء است که حضرت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و
سلم هستند. پس با ظهور پیامبر اسلام(ص) عصر نبوت خاتمه پیدا میکند [و پس از ایشان پیامبری ظهور پیدا نمیکند] وعصر امامت آغاز میشود؛ بنابرایندوره
دوم، دوره امامت است و راز تکمیل دیانت اسلام نیز در امامت است، وگرنه از
جهت اصول عقاید تمام ادیان الهی مانند یکدیگر هستند. تمام پیامبران،
انسانها را به توحید و نبوت و معاد و سایر ارزشهای الهی دعوت کردند و راه
رستگاری در دنیا و آخرت را مطرح کردند؛ اما آنچه که پیامبر
خاتمالأنبیاء(ص) واجد آن بودند و سایر انبیا از آن برخوردار نبودند،ارائه
نظری و عملی و پیادهسازی الگویی سیاسی و دینی به نام نظام سیاسی امامت
برای امت است. بنابراین پیامبر (صلی الله علیه و آله) فصل مشترک دو دوره
نبوت و امامت در تاریخ است. خود رسول گرامی اسلام(ص) امامت کردند و امام
بودند ما در ابتدای دعای توسل نیز ایشان را امام الرحمه میخوانیم. با این
توضیح که، نبوت پیامبر اسلام(ص) با بعثت ایشان و امامتشان با هجرت ایشان به
مدینه آغاز شد؛ بنابراین با حضورشان در مدینه نظام سیاسی امامت ایجاد شد.
از این رو باید گفت نظام سیاسی امامت بعد از پیامبر ابداع نشد بلکه به
وسیله شخص پیامبر ایجاد شد و باید گفت اولین امام در تاریخ اسلام شخص
رسولالله(ص) هستند.
* تفاوت امامت با سلطنت چیست؟
تفاوت
امامت با سلطنت در ماهیت جامعه و نظام سیاسی است. مردم در نظام سلطنتی
رعیت هستند و حق و حقوقی ندارند و سلطان همه کاره است. سلطان دستور میدهد و
مردم باید اطاعت کنند. سلطان دستور میدهد، هر بلایی که میخواهد سر مردم
می آورند تا جایی که کسی مانند انوشیروان دستور داد مزدکیان را با سر در
زمین چال کنند؛ یا مانند آغا محمدخان قاجار دستور داد مردم کرمان را کور
کنند و یا رضاخان دستور کشف حجاب را داد. بنابراین دستورات سلطان باید اجرا
شود؛ زیرا او بر مردم سلطه و غلبه دارد و مردم در خدمت سلطان هستند نه
سلطان در خدمت مردم. دقیقاً مانند شرایطی که امروز در عربستان سعودی وجود
دارد. قبل از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله نظام سلطه یا سلطنتی تنها
نظام سیاسی شناخته شده در جهان بود. به عنوان مثال پدر سلطان خانواده بود
تا جایی که گاه مانند بردگان با خانواده خود رفتار میکرد و حتی میتوانست
دختر خود را زنده به گور کند. یا رئیس عشیره یا سلطان عشیره و پادشاه نیز
سلطان کشور بود. بنابراین قویدستان بر مردم سلطنت میکردند و جز نظام
سلطنتی نظام دیگری وجود نداشت؛ در این بین پیامبران بودند که دربرابر این
سلطنتطلبیها
ایستادگی و مبارزه میکردند و جانشان در معرض خطر قرار میگرفت. برخورد
ابراهیم(ع) با نمرود، موسی(ع) با فرعون و عیسی(ع) یا قیصر روم نمونههایی
از این مبارزات است.
اما با بعثت رسول گرامی اسلام(ص) الگوی جدیدی در بحث حکومتداری به جامعه جهانی معرفی شد که در این حکومت، رابطه با خداوند محور امور است وچرخهای جامعه باید حول این محور بچرخد. در این جامعه مردم رعیت نیستند بلکه کرامت دارند و در رأس امور هستند یعنی در این نظام، مردم صاحب حقاند و حق انتخاب سرنوشت خود را دارند.
پیامبر صلی الله علیه و آله در اواخر عمر شریفشان بر اساس دستور خداوند مأمور به ابلاغ و اعلام امامت امام علی پس از خود شدند.«يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ..» پیامبر صلی الله علیه و آله نیز این ابلاغ را به صورت کامل و بدون هیچ پردهپوشی انجام دادند و امیرالمؤمنین علیهالسلام را در مقابل دهها هزار نفر از جانب خداوند به عنوان خلیفه و امام پس از خود معرفی کردند، اما متأسفانه اکثریت مردم سرمشق امامت را نیاموخته بودند و تصور میکردند حالا که امیرالمؤمنین علیهالسلام به عنوان امام معرفی شده، پس باید به دنبال نیرو و زد و بند سیاسی و محاسبات و مناسبات و معادلات قدرت خود باشد و در نهایت مردم هم تبعیت کنند. در حالی که تفاوت امام با سلطان این است که سلطان، سلطه خودش را بر مردم تحمیل میکند، اما مردم خودآگاه و خدا آگاه امام را میشناسند و از او تبعیّت میکنند؛ متأسفانه تمام مردم هنوز به مرحله فهم امامت نرسیده بودند. فلسفه نظام سیاسی امامت را تنها اقلیتی از افراد پیشرو و مترقی درک میکردند.
* مهمترین درسهای امامت برای انسان امروز چیست؟
اولین درس امامت، درس فطرت
اولین
درس امامت درس فطرت است. انسانها براساس فطرت الهی خود، خداجو آفریده
شدهاند و همه به صورت فطری خدا را میجویند. ما باید به خودآگاهی و خدا
آگاهی برسیم و بدانیم تمایل ما به قدرت، علم،عدالت، زیبایی و خلاقیت مطلق
به معنای تمایل ما به خداست. منتها گاهی این تمایلات سمت و سویی غیر الهی
به خود میگیرد و جهتگیری الهی در زندگی گم می شود.
دومین درس امامت، درس نبوت
دومین درس امامت، درس نبوت است. پیامبران آمدند که راه خداپرستی را به روی ما باز کنند و مارا با مفهوم تمایلات فطری آشنا نمایند
سومین درس امامت، امتسازی
سومین
درس امامت، آن است که مردم وافراد جامعه و گروههای انسانی باید به صورت
امت در بیایند؛امت یعنی گروهی از انسانها که تصمیم گرفتهاند با خداپرستی
خود را بر اساس صفات ربوبی بسازند و شرط اصلی در این کار،رعایت عدالت است.
چهارمین درس امامت، شناخت امام عصر
درس چهارم اینکه امّت باید امام زمان خود را بشناسد. امام زمان(عج) پیشروترین فرد جامعه نسبت به خداست؛ یعنی خداییترین فرد جامعه و نزدیکترین فرد در راه خدا به خدا. این نزدیکی، جغرافیایی نیست بلکه از جهت رتبه وجودی است.
پنجمین درس امامت، تشکیل نظام امامت
درس
پنجم اینکه وقتی افراد امام زمان را شناختند، باید با طواف به دور کعبه
رهبری او نظام امامت را تشکیل دهند. این حرکت را در زمان پیامبر صلی الله
علیه و آله مردم در مدینه انجام دادند. ولی پس از رحلت پیامبر صلی الله
علیه و آله جامعه این رفتار را ادامه نداد. به همین دلیل مورد اعتراض حضرت
فاطمه سلامالله علیها قرار گرفت. این رفتار را مدینه بعد از فوت خلیفه سوم
یعنی پس از عثمان انجام داد و امام زمان خودش را شناخت و با طواف به گرد
کعبه رهبری امام زمانش، نظام امت را ساخت.
*
به نظر میرسد به صورت مطلق نمیتوان گفت در زمان حکومت امیرالمؤمنین
علیهالسلام مردم حول محور امام حرکت کردند؛ حضرت خلافت را با خواهش مردم
پذیرفتند، زیرا میدانستند تحمل عدالتشان را ندارند و مقابلش صفآرایی
میکنند. مردم ظاهراً امام(ع) را در حد یک رهبر سیاسی قبول داشتند نه آن
امامی که منصوب از جانب خداست. اگر اینطور ایمان داشتند همان ابتدا امامت
حضرت را میپذیرفتند. فقط دغدغه داشتند یک حاکم بیاید و چه بسا خواستههای
آنان را برآورده کند که البته حضرت همان ابتدا حجت را تمام کرد و از عدالت
خود سخن گفت؛ واقعاً میتوان گفت امیرالمؤمنین علیهالسلام را به عنوان
اولواالامر قبول نداشتند؟
نکته
ظریفی در اینجا وجود دارد؛ وقتی میگوییم مردم در زمان امیرالمؤمنین
علیهالسلام حول محور امامت ایشان حرکت کردند، باید بپرسیم کدام مردم؟ مردم
مدینه را عرض کردم نه مردم کوفه. مدینه و کوفه ماهیتاً با هم تفاوت
داشتند. مردم مدینه به نتیجه قطعی رسیده بودند که راه علی حق است و علی
رهبر خدایی است و باید از او تبعیت کرد؛ لذا در تمام جنگها کنار حضرت حضور
داشتند. اکثریت مطلق اصحاب پیامبر که زنده بودند، در کنار امام علی(ع)
قرار داشتند. وقتی جنگ صفین در گرفت، هر کسی شهید میشود، از اینهاست و هر
که میماند از آنهاست یعنی از اهل کوفه است. هر آن کس شهید میشود، جزو آن
کسانی است که علی را به عنوان یک رهبر الهی قبول دارد و میخواهد به وسیله
علی به بهشت برسد و هر که زنده میماند، جزو آنهایی است که علی را به عنوان
یک رهبر سیاسی قبول دارد و میخواهد به وسیله ایشان در همین دنیا به مطامع
خود برسد.
*
در هر صورت به نظر میرسد وقتی میگوییم امت رسولالله(ص) پس از خلیفه
سوم حول محور امام حرکت کردند، به این معناست که تمامی مردم اینگونه رفتار
کردند. ولی به قول شما عدهای همراهی کردند. البته در همان مدینه نیز
افرادی بودند که کجرفتاری میکردند و در آنجا هم به صورت مطلق تبعیت از
حضرت نکردند. کسانی بودند که در جائی منصبی داشتند و به بیتالمال
دستدرازی کردند همچنان که هم اکنون هم از این دست مسلماننماها را
میبینیم.
آنچه
عرض کردم درباره گروههای اجتماعی بود نه افراد؛ یعنی وجه غالب جامعه را
باید در نظر گرفت وگرنه در زمان پیامبر(ص) نیز کسانی بودند که هم از انصار و
هم از مهاجرین اولیه شمرده میشدند،اما ایمان قلبی قوی نداشتند. آیات
نفاق در قرآن نشاندهنده این وضع در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و
آله است.
* شما شناخت امامت و تشکیل نظام امامت را از درسهای امامت معرفی کردید؛ در این باره بیشتر توضیح میدهید.
وقتی
عموم مردم تصمیم میگیرند در راه خدا به طور صادقانه حرکت کنند و به دنبال
این تصمیم امام زمان خودشان را به طور عالمانه میشناسند سپس اراده خویش
را به طور صمیمانه در اختیار امام زمانشان قرار میدهند، در این صورت نظام
امامت شکل میگیرد؛ این مسأله در عصر پیامبر در مدینه رخ داد نه در مکه و
در زمان امام علی علیهالسلام در حد ضعیفتر در مدینه رخ داد؛ یعنی از
دوران رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله تا دوران حکومت امیرالمؤمنین
علیهالسلام را دوران برزخ صغیر
میدانیم. در این بازه زمانی از نظر تاریخی یک گسلی ایجاد شد. در واقع عصر،
عصرِ امامت است، اما امامت، مظلوم و مغفول واقع شد، یعنی جامعه به بلوغ
لازم برای امامت نرسیده بود.
یکی از مهمترین علل کنارهگیری امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، غروب امت بود؛ یعنی دیگر امتی باقی نمانده نبود. اکثریت مردم دنیاطلب شده بودند و بهشت و قیامت و صراط و ... برای آنها معنا نداشت. طلای معاویه بر ایمان مردم کوفه چیره شده بود. حتی اگر معاویهای هم نبود، امام حسن بر آن جامعه نمیتوانست حکومت کند، زیرا آن جامعه، امت نبود همچنان که اکنون بر فرض محال اگر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) ظهور پیدا کنند، اگر برای پیروی از ایشان آمادگی نداشته باشیم، نظام امامت شکل نمیگیرد. اصلاً شرط امامت، وجود امت است، همان اندازه که وجود امام مهم است، وجود امت هم مهم است.
از دوران امام حسن تا امروز دوران برزخ کبیر است که خود شامل مراحلی است.
آخرین مرحله این دوران که متصل به ظهور میشود، دوران ظهور صغری مینامیم.
یعنی دورانی که امت در صحنه مسئولیت حاضر میشود و منتظر ظهور امام است تا
در نظام جهانی نظام امامت را برقرار کند. انشاءالله ما امروز در دوران
ظهور صغرا قرار داریم. پیدایش انقلاب اسلامی در ایران و حرکتهایی نظیر حزب
الله در لبنان، انصار الله در یمن، جهاد اسلامی در فلسطین بدین معناست که
ظهور صغرا آغاز شده است.