کد خبر : ۹۵۳۵۶
تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱۳۹۷ - ۱۰:۳۳
پرواز در هستی/2

هشدار دهنده‌ای برای نابود نشدن!

بیایید خودمان را بگذاریم جای خازنین جهنم! عمری دم جهنم ایستاده‌ای، به تو این مسئولیت را سپرده‌اند و خبر داری در دنیا این انسان‌ها، رسول داشته‌اند، نذیر برایشان آمده است، چیز‌هایی را می‌دانسته‌اند، چیز‌هایی را به ایشان دائماً تذکر داده‌اند بعد تو باشی، دم جهنم رفتن مردم، با تعجب نمی‌پرسی، مگر نذیر برایتان نیامده بود؟!
عقیق:سوره مبارکه «ملک» را که می‌خوانی گرمای شیرین و زندگی خوشی را در برابر خود حاضر می‌بینی و می‌فهمی که سرّ تلاطم‌های زندگی در دستیابی به نیکوترین جلوه از عمل است.‌ می‌خوانی و می‌یابی که هر لطفی در آفرینش در نهایت لطافت رخ داده است و اگر لحظه‌ای عنایت او قطع شود هستی وجود نخواهد داشت.

در مطلب قبل که براساس آیات ابتدایی سوره مبارکه ملک با عنوان پی‌درپی مردن و زنده شدن تهیه و تنظیم شده بود فهم کردیم که در این عالم هر لحظه‌اش فرصت و امکان و نعمتی ایجاد می‌شود و یا از دست می‌رود و در توالی همین موت و حیات هاست که انسان، آزموده می‌شود.

متن‌های موجود در این خبر بر اساس دسته آیات ۶-۱۲ سوره مبارکه ملک نگارش شده اند. موضوع این آیات نذیر یا همان هشدار دهنده یا همان رسول و فرستاده خداست.

دو راهی‌ها و چه‌کنم چه‌کنم‌های زندگی/مگر هشدار دهنده ای نیامد؟

وَلِلَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿۶﴾ و کسانى که به پروردگارشان انکار آوردند عذاب آتش جهنم خواهند داشت و چه بد سرانجامى است
إِذَا أُلْقُوا فِیهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِیقًا وَهِیَ تَفُورُ ﴿۷﴾، چون در آنجا افکنده شوند از آن خروشى مى ‏شنوند در حالى که مى ‏جوشد
تَکَادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ کُلَّمَا أُلْقِیَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَذِیرٌ ﴿۸﴾ نزدیک است که از خشم شکافته شود هر بار که گروهى در آن افکنده شوند نگاهبانان آن از ایشان پرسند مگر شما را هشدار دهنده‏ اى نیامد.

ما چه می‌دانستیم خدایی هست که رحمان است،‌ اگر رحمتش نازل نشده بود بر زمین سراسر نیازمان؟ اما کداممان ظرفیت دریافت خیرات و برکاتش را داشتیم؟! ظرف کدام یک از ما آنقدر وسیع و بی نهایت بود که بی نهایتِ رحمانیتش را بپذیرد، قطره قطره برکتش را در کام خشکیده همه بریزد؟!‌

ما چه می‌دانستیم خدایی هست که رحمان است،‌ اگر نشنیده بودیم سخن او را که تجلی رحمان بود و عقل‌هایمان را به پرسش وا می‌داشت که چگونه خدایی تواند بود،‌ خدایی که رسولش چنین باشد؟!

ما چه می‌دانستیم خدایی هست که رحمان است و سرانجام برایمان چه معنایی داشت اگر نبود کسی که راه را نشانمان بدهد.

کسی که سختی در راه ماندن و گم شدن را چشیده باشد، قدرمی‌داند راهنمایی‌های راه بلدی را که قدم به قدم بگویدش از کدام سو برو و در هر قدم چه بکن. راه، که راه زندگی باشد با همه فراز و نشیب‌ها و بن بست‌ها و بیراهه هایش قدر این موضوع صدچندان می‌شود. تنها کسی که سختی زمین خوردن و نرسیدن، سختی دو راهی‌ها و چه‌کنم چه‌کنم‌ها، سختی انتخاب‌های غلط و بی‌راهه‌ها را چشیده باشد، خوف نبودن نذیر و حُکم‌های او را می‌فهمد؛ کسی که بی قرارِ رسیدن به سرانجام است با همه جانش تشنه شنیدن کلام نذیر(هشدار دهنده) می‌شود که وجودش همچون آب حیات است و نبودنش در حکمِ مرگ است.


هشدار دهنده‌ای برای نابود نشدن

قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ ﴿۹﴾ گویند چرا هشدار دهنده‏ اى به سوى ما آمد  [ولى]تکذیب کردیم و گفتیم خدا چیزى فرو نفرستاده است‏ شما جز در گمراهى بزرگ نیستید

وقتی که، چون اویی باشد، محال است خداوند چیزی فرو نفرستد! بودنش یعنی اتصال به خدا؛ یعنی خدا هست و هر چه غیر خداست، نیست! نذیر بودن، یعنی همین! یعنی هشدار برای نابود نشدن؛ یعنی که اگر حرفی می‌زند، از بقاست؛ از خداست؛ و ربط و اتصالی برقرار است بین آسمان به زمین.

او آمد پا بر زمین ما گذاشت و به برکت بودنش، معلوم شد که حقایق نازل شدنی هستند؛ و هستند آدم‌هایی که اقرار می‌کنند به اینکه او هست؛ اما اقرار نمی‌کنند به اینکه او کسی است که، یعنی نزول هست. گوش‌ها که گرفته باشند و عقل‌ها که تعطیل شوند جهنمی برپا می‌شود که در آن گفته می‌شود: «قَالُوا بَلَى قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَقُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ کَبِیرٍ»گویند چرا هشدار دهنده‏ اى به سوى ما آمد  [ولى]تکذیب کردیم و گفتیم خدا چیزى فرو نفرستاده است‏ شما جز در گمراهى بزرگ نیستید.

نخود سیاه دم درجهنم/کسی که بودنش یعنی تعقل هم هست

وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۱۰﴾ و گویند اگر شنیده [و پذیرفته]بودیم یا تعقل کرده بودیم در [میان]دوزخیان نبودیم
فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقًا لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ ﴿۱۱﴾ پس به گناه خود اقرار مى کنند و مرگ باد بر اهل جهنم
إِنَّ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿۱۲﴾ کسانى که در نهان از پروردگارشان مى‏ ترسند آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ خواهد بود.

یک جایی دمِ جهنم، خازنینش ایستاده‌اند و از آدم‌های جهنمی می‌پرسند: «مگر برای شما نذیر نیامده بود؟» بستگی دارد این جمله را چطور بخوانی تا چطور برداشت کنی. عموماً فکر می‌کنیم ایستاده‌اند آن دم در تا حال گیری کنند با لحنی از خشونت و تهدید. یک بار هم می‌شود با لحن دیگری خواندش.


اصلا بیا خودمان را بگذاریم جای همین خازنین جهنم! عمری دم جهنم ایستاده‌ای، به تواین مسئولیت را سپرده‌اند. بعد خب تو هم به هرحال جزو موجودات ذی شعور آن عالمی هستی. انسان نیستی، نباش. ولی خبر که داری در دنیا این انسان‌ها، رسول داشته‌اند، نذیر برایشان آمده است، چیز‌هایی را می‌دانسته‌اند، چیز‌هایی را به ایشان دائماً تذکر داده‌اند، یک رب و خدایی که حضور دائمی دارد که بنده را حیران و سرگردان در کثرت عالم دنیا و اسباب رها نکرده است. با این اوصاف، فکر می‌کنی تو را فرستاده‌اند پی نخود سیاه! با این اوصاف مگر کسی می‌تواند جهنمی هم شود؟! بعد تو باشی، دم جهنم رفتن مردم، با تعجب نمی‌پرسی، مگر نذیر برایتان نیامده بود؟! همه چیز که بود، پس چرا جهنم رفتن؟! اینجا دو تا چیز یک معنی می‌دهند یکی شنوایی و دیگری تعقل، کسی که بودنش یعنی تعقل و شنیدن، هست.

 

ادمه دارد...


منبع:فردا

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین