۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۱۷
شاید بتوان اموال، اولاد و بنین را دو مؤلفه اصلی اقتدار و صلابت خانواده دانست که قدرت مادی و معنوی خاص به خصوص به پدر خانواده به عنوان مدیر اصلی جریان زندگی میبخشد.
هر دو موضوع اموال و اولاد که مورد توجه ویژه اسلام قرار گرفته است، دارای انواع مثبت و منفی هستد که نوع مثبت آنها یعنی «مال حلال» و «فرزند صالح» مطلوب اسلام است و اگر خوب بنگریم این دو بی ارتباط با یکدیگر نیستند و میتوان حتی بین آنها رابطه علّی برقرار کرد و پرورش فرزند صالح را از بدو تشکیل نطفه تا رشد و نمو آن در خارج از رحم مادر و عاقبت آنها را در گرو تأمین و کسب مال حلال دانست.
اما در این گزارش از قرآن کریم به بررسی وجوهی از ارتباطات میان پدر به عنوان یکی از والدین با فرزندان به مناسبت روز پدر خواهیم پرداخت و سیمای این ارتباط و آنچه را که پدران «اسوه قرآنی» برای فرزندان خود طلب کردهاند بررسی خواهیم کرد.
فرزنددار شدن باید یکی از اهداف ازدواج باشد/ فرزند پاک، ثمره ازدواج و تناول رزق پاک است
قرآن کریم در سوره مبارکه نحل میفرماید: وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَنِینَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ ﴿72﴾و خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان براى شما پسران و نوادگانى نهاد و از چیزهاى پاکیزه به شما روزى بخشید آیا [باز هم] به باطل ایمان مى آورند و به نعمت خدا کفر مى ورزند (72)
بدون شک زوجیت دو جنس انسان از بزرگترین نعمتهای خداوند است اما باید دونکته را طبق آیه شریفه در نظر داشت:
1- فرزندآوری یکی از اهداف ازدواج و از جهات گوناگون لازم است
2- تناول رزق حلال و طیب در خانواده
فرزند پروری زحمت دارد اما چنانچه فرزندی صالح باشد شاکر خدا و قدردان زحمات والدینش خواهد بود
خداوند در سوره مبارکه احقاف آنجا که میفرماید: وَوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ﴿15﴾ و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و باربرداشتن و از شیرگرفتن او سى ماه است تا آنگاه که به رشد کامل خود برسد و به 40 سال برسد مىگوید پروردگارا بر دلم بیفکن تا نعمتى را که به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس گویم و کار شایسته اى انجام دهم که آن را خوش دارى و فرزندانم را برایم شایسته گردان در حقیقت من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذیرانم (15) به سختی پروردن فرزند به خصوص سختیهای مادران مهربان و ایثارگر اشاره میکند اما نتیجهای بس خوشایند برای آن تصویر میکند که همانا شکر نعمتهای خداوند و قدردرانی از والدین و احسان به آنهاست.
از خداوند فرزند پاک بخواهیم میدهد
خداوند زکریای نبی (ص) را در پی دعایش برای فرزند دار شدن، در کهنسالی و در حالی که همسرش نازا بود به دادن یحیی(ص) بشارت داد؛ خداوند دعای این پدر را برای بچهدار شدن اینگونه روایت میکند: هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ ﴿38﴾ آنجا [بود که] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت پروردگارا از جانب خود فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن که تو شنونده دعایى
با این وضع و با توجه به اینکه صالح بودن فرزند از نظر اسلام حائز اهمیت است، میتوان نتیجه گرفت که رزق حلال و عمل صالح زوجها (چه بارور و چه نابارور) و متعاقب آنها، دعا برای داشتن فرزندی صالح از سوی خداوند مورد اجابت واقع میشود. و الله اعلم
اعتقادات فرزندان و عاقبتبخیری آنها باید برای پدر مهم باشد/ در این باره با فرزندانمان صحبت کنیم و از خدا بخواهیم
در سوره مبارکه بقره، خداوند ابراهیم(ع) و یعقوب(ع) را دو نمونه برجسته از پدرانی که عاقبت فرزندانشان برایشان مهم است ذکر کرده است، آنجا که میفرماید: وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿132﴾ و ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند] اى پسران من خداوند براى شما این دین را برگزید پس البته نباید جز مسلمان بمیرید (132)
قرآن بار دیگر این ماجرا در همین سوره اینگونه روایت میکند: أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَکَ وَإِلَهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿133﴾ آیا وقتى که یعقوب را مرگ فرا رسید حاضر بودید هنگامى که به پسران خود گفت پس از من چه را خواهید پرستید گفتند معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق معبودى یگانه را مى پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم (133)
و دگر بار به دغدغه ابراهیم بر جای گرفتن فرزندانش در اوج بندگی و ارتباط با خدا اشاره میکند و میفرماید: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ ﴿124﴾ و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتى بیازمود و وى آن همه را به انجام رسانید [خدا به او] فرمود من تو را پیشواى مردم قرار دادم [ابراهیم] پرسید از دودمانم [چطور] فرمود پیمان من به بیدادگران نمى رسد (124)
ایمان فرزندان به خداوند یگانه و نمازخوانی آنها را از خدا بخواهیم
خداوند در سوره مبارکه ابراهیم تقاضاهای ابراهیم خلیل (ص) درباره فرزندانش را روایت میکند آن زمان که خطاب به خداوند میگوید: رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِی وَبَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ ﴿35﴾ و [یاد کن] هنگامى را که ابراهیم گفت پروردگارا این شهر را ایمن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتان دور دار (35)
ابراهیم(ص) همچنین میگوید: رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاءِ ﴿40﴾ پروردگارا مرا برپادارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نیز پروردگارا و دعاى مرا بپذیر (40)
و این بار خود به عنوان فرزندی صالح به خداوند میگوید: رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ ﴿41﴾ پروردگارا روزى که حساب برپا مى شود بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشاى (41) برای خود و پدر و مادرش از درگاه الهی تقاضای غفران میکند.
اگر لازم بود دنیای خانوادهمان را فدای آخرت آنها کنیم و رزق را از خدا بخواهیم
ابراهیم (ص) خطاب به خداوند میگوید: رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ ﴿37﴾ پروردگارا من [یکى از] فرزندانم را در دره اى بى کشت نزد خانه محترم تو سکونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزى ده باشد که سپاسگزارى کنند (37)
از فرزندانمان درباره مسائل مربوط به خودشان نظر بخواهیم و مشورت کنیم
خداوند در بخشی دیگر از داستان ابراهیم خلیل در قرآن میفرماید: فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ﴿102﴾ و وقتى با او به جایگاه سعى رسید گفت اى پسرک من من در خواب [چنین] مى بینم که تو را سر مى برم پس ببین چه به نظرت مى آید گفت اى پدر من آنچه را مامورى بکن ان شاء الله مرا از شکیبایان خواهى یافت (102)
این نشان میدهد حتی در مهمترین مسائل، آنجا که مربوط به خود آنهاست باید نظر آنها را جویا شد
با شناخت روحیه فرزندانمان روابط بین آنها را تنظیم کنیم
داستان یوسف که در سورهای به همین نام در قرآن کریم روایت شده است مملو از درسهای زندگیساز و انسانساز است. آنجا که یوسف(ع) به پدرش یعقوب(ع) خوابش را مبنی سجده 11 ستاره و یک خورشید تعریف میکند، از آنجا که یعقوب میداند که این خواب درجهای بس رفیع را درباره فرزندش نشان میدهد و از سویی دگر بر حسادت برادران یوسف بر او مطلع است به یوسف میگوید: یَا بُنَیَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ ﴿5﴾ [یعقوب] گفت اى پسرک من خوابت را براى برادرانت حکایت مکن که براى تو نیرنگى مى اندیشند زیرا شیطان براى آدمى دشمنى آشکار است (5)
پدر فرزندش را راهنمایی و آنها را امیدوار کند و توکل به خداوند را به آنها یادآور شود
در بخش دیگری از داستان یوسف پیامبر شاهدیم که یعقوب ضمن راهنمایی فرزندانش در انجام مأموریتی، نتیجه آن را موکول به خواست خداوند میکند و توکل بر او را به آنها یادآور میشود: وَقَالَ یَا بَنِیَّ لَا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِی عَنْکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ ﴿67﴾ و گفت اى پسران من [همه] از یک دروازه [به شهر] در نیایید بلکه از دروازه هاى مختلف وارد شوید و من [با این سفارش] چیزى از [قضاى] خدا را از شما دور نمى توانم داشت فرمان جز براى خدا نیست بر او توکل کردم و توکلکنندگان باید بر او توکل کنند (67)
و در جای دیگر پسران خود را توصیه به تلاش در جستجو میکند و آنها را از یاس و ناامیدی از رحمت خداوند بر حذر میدارد: یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ ﴿87﴾ اى پسران من بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید و از رحمت خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت خدا نومید نمىشود (87)
فرزند ناخلف را تا آخرین فرصتهای موجود برای نجات رها نکنید
داستان نوح و پسر ناخلفش در سوره مبارکه هود بسیار درس آموز است و نشان میدهد که چگونه یک پدر دردمندانه میکوشد تا فرزند خود را حتی در آخرین دقایق ممکن از سقوط نجات دهد: وَهِیَ تَجْرِی بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبَالِ وَ نَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَکَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنَا وَلَا تَکُنْ مَعَ الْکَافِرِینَ ﴿42﴾ و آن [کشتى] ایشان را در میان موجى کوه آسا مى برد و نوح پسرش را که در کنارى بود بانگ درداد اى پسرک من با ما سوار شو و با کافران مباش (42)
امر و خواست خداوند بر مهر پدری اولی است
اما داستان نوح و پسرش وجهی دیگر نیز دارد آنجا که با خداوند درباره نجات ندادن پسرش سخن میگوید و تسلیم امر خداوند میشود تا به ما بیاموزد که محبت نسبت به فرزند هیچگاه نباید منجر به مخالفت با حق و خداوند شود و حتی مهر پدری را باید به پای رضایت پروردگار قربانی کرد. قرآن این صحنه را اینگونه تصویر میکند:
وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَإِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِینَ ﴿45﴾ و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت پروردگارا پسرم از کسان من است و قطعا وعده تو راست است و تو بهترین داورانى (45)
قَالَ یَا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ﴿46﴾ فرمود اى نوح او در حقیقت از کسان تو نیست او [داراى] کردارى ناشایسته است پس چیزى را که بدان علم ندارى از من مخواه من به تو اندرز مى دهم که مبادا از نادانان باشى (46)
قَالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْأَلَکَ مَا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخَاسِرِینَ ﴿47﴾
فرزندانمان را درباره خداشناسی، عمل به فرائض و شعائر الهی، صبر، فروتنی و ادب موعظه کنیم
نصایح لقمان به پسرش از کاربردیترین مطالب قرآن در تربیت فرزند است. او فرزندش را موعظه میکند: وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ ﴿13﴾ و [یاد کن] هنگامى را که لقمان به پسر خویش در حالى که وى او را اندرز مى داد گفت اى پسرک من به خدا شرک میاور که به راستى شرک ستمى بزرگ است (13)
یَا بُنَیَّ إِنَّهَا إِنْ تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ ﴿16﴾
اى پسرک من اگر [عمل تو] هموزن دانه خردلى و در تخته سنگى یا در آسمانها یا در زمین باشد خدا آن را مى آورد که خدا بس دقیق و آگاه است (16)
یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ ﴿17﴾ اى پسرک من نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار و بر آسیبى که بر تو وارد آمده است شکیبا باش این [حاکى] از عزم [و اراده تو در] امور است (17)
وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ﴿18﴾ و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست نمى دارد (18)
وَاقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ ﴿19﴾ و در راه رفتن خود میانه رو باش و صدایت را آهسته ساز که بدترین آوازها بانگ خران است (19)
گفت پروردگارا من به تو پناه مى برم که از تو چیزى بخواهم که بدان علم ندارم و اگر مرا نیامرزى و به من رحم نکنى از زیانکاران باشم (47)
تهیه و تنظیم: مهدی خدایی