۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۱ : ۰۳
آیت الله کعبی در این نشست گفت: آیت الله منذر حق بزرگی بر پژوهشگران تاریخ معاصر و این کشور دارد. من در وصف ایشان می توانم بگویم که او یک منتظر حقیقی بود و از دریچه عاشورا و انتظار به تاریخ معاصر و اندیشه اسلامی و سیر تاریخی ایران اسلامی نگاه می کرد. تحقیقاتش کلان پروژه انتظار و ظهور بود و ولایت فقیه را هم در این مسیر تجزیه و تحلیل می کرد.
وی ادامه داد: چند رویکرد نسبت به بررسی ولایت فقیه وجود دارد. یکی حوزه فلسفه سیاسی است. دوم رویکرد فقهی است. سوم رویکرد حقوقی است که بر اساس اصول ۵۷، ۵، ۱۱۰، ۱۰۷، ۱۰۸، ۱۰۹، ۱۱۱ و ۱۱۲ قانون اساسی در مورد ولایت فقیه بحث کنیم. چهارم رویکرد کلامی است که ولایت فقیه را امتداد نبوت بدانیم. پنجم رویکرد اخلاقی است که نقش ولایت فقیه را در ارتقا اخلاقی جامعه مورد بررسی قرار دهیم. ششم رویکرد تاریخی اجتماعی است که دو نوع می توان بحث کرد. یکی اینکه در طول تاریخ ولایت فقیه چه سرگذشتی داشته و دوم اینکه فقها چگونه این ولایت را اعمال کرده اند.
وی افزود: بخشی از تحقیقات آقای منذر به بخش آخر باز می گردد یعنی سیر تحول ولایت فقیه در تاریخ و چگونگی اعمال آن در طول تاریخ.
آیت الله کعبی گفت: با این توضیح را داد که با نگاه جامعه شناسی و تاریخی محرک اصلی و کانون شکل گیری دولت ها چیست؟ مارکسیست ها می گویند انقلاب ها در طبقه پایین شکل می گیرد و نظام سوسیالیستی تشکیل می شود و چرخه ماتریالیسم تاریخی را مطرح می کنند.
وی ادامه داد: نگاه دوم رویکرد کارکردگرایانه دورکیم است که در این نگاه مبنای شکل گیری دولت ها تقسیم کار و توزیع نقش است. ما هم بر اساس آیه ۲۱۳ سوره بقره اصول استخدام، تسخیر و عدالت را مورد توجه قرار می دهیم که در این مورد علامه طباطبایی ذیل این آیه و شهید مطهری در کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم این بحث را مطرح می کنند.
وی افزود: یک نگاه سومی از منظر جامعه شناسی سیاسی و تاریخ می توان به ولایت فقیه داشت و آن نگاه ماکس وبر است و مشروعیت کاریزماتیک را مطرح می کند.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: اما سرگذشت ولایت فقیه و فقیهان را در پهنه سیاست ایران یا جهان تشیع بخواهیم تحلیل کنیم چه رویکردی باید اتخاذ کنیم؟ نقطه کانونی تحلیل اجتماعی و سیاسی ولایت فقیه، پیوند امت و امامت است و این مسئله مورد تاکید مرحوم منذر بود.
وی ادامه داد: در منظومه شیعه امامت روح اسلام است و اسلام بدون رهبری الهی مانند جسم بدون روح است و امامت است که به جامعه پویایی و بالندگی می دهد.
وی افزود: اسلام بدون امامت نه پیشرفتی دارد و نه نتیجه ای. دچار ایستایی و رکود می شود و عقب ماندگی تاریخی مسیر حتمی جامعه بدون ولایت و امامت است.
وی گفت: رسول اکرم در صدر اسلام توانستند بر چند پایه دولت تشکیل دهند. آموزه های اسلام ناب، رهبری الهی، یاران فداکار که از آن به نخبگان یاد می شود، حضور مردم در صحنه، مقاومت و پایداری و تداوم حرکت از این دست است. با این پنج عنصر اسلام پیروز شد و دولت در مدینه شکل گرفت.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: اما دو عنصر پایه ای و اصلی آن امامت و امت است. بعد از ارتحال رسول اکرم (ص)، دولت وجود داشت اما از ولایت الهی فاصله گرفته شد. انحراف از ولایت الهی باعث شد که نخبگان و خواص در اثر اشرافیت سیاسی، فساد اقتصادی، ایدئولوژی سازی و توجیه آن، فحشا و فساد، امت را دچار فروپاشی کنند. لذا دولت رسول اکرم بعد از نظام خلافت تبدیل به پادشاهی مطلقه معاویه شد. لذا پس از آن و با گذشت زمان دیگر شرایط حاکمیت امام وجود نداشت و امام باید غائب می شد.
آیت الله کعبی ادامه داد: برای بازتولید قدرت اسلام بر پایه پیوند مستحکم امامت و امت چه باید کرد؟ این سوال مطرح است که رهبران الهی چه باید بکنند و امت چگونه ساخته می شود؟
وی گفت: رهبران الهی نقش مهمی در ساخت قدرت در مقابل دشمنان اسلام و ایجاد پیوند عمیق بین امامت و امت داشته اند البته در جاهایی موفق و در جاهایی ناموفق بوده اند.
وی افزود: فقها در عصر غیبت چند گزینه را انتخاب کرده بودند. اول گزینه اعتزال سیاسی بود که در راس حکومت حاکم جائر بود و گزینه فقها تبیین آموزه های اسلام و جلوگیری از انحراف بود. حفظ میراث قرآن و اهل بیت اولویت آنها بود و در سیاست میدانی نداشتند.
وی تصریح کرد: دوم گزینه اصل تقیه بود که با تقیه خوفی و مداراتی با حکومت ها همکاری می کردند. این مسئله جهت حفظ اسلام و تولید قدرت برای اسلام و نظم بخشی به امور شیعیان در آن زمان بود که در قالب کارهایی مانند آموزش، قضاوت، حفظ شعائر مذهبی و... پیگیری می شد.
وی ادامه داد: گزینه سوم تاثیرگذاری بر نظام سیاسی در حد محدود کردن ظلم و استبداد و مقید کردن آنها به مجموعه ای از ضوابط بود که مصداق آن دوران مشروطه است. در مشروطه بر خلاف اینکه برخی فکر می کنند فقها دو نوع دیدگاه نسبت به ولایت فقیه داشتند اما هر دو دسته از نظر اندیشه ای، معتقد به ولایت فقیه بودند. اختلاف مرحوم شیخ فضل الله با مرحوم آخوند و مرحوم نائینی، اختلاف دیدگاه سیاسی و شناخت اوضاع زمانه بود.
آیت الله کعبی گفت: سوالی که مطرح شد این بود که راز پیشرفت غرب و عقب ماندگی ما چیست؟ آقای نائینی در «تنبیه الامه و تنزیه المله» را نوشت که بحث او منزه کردن شریعت از عیب و نقص و تنبیه امت بود. که می گوید غربی ها مقابل ظلم ایستادند و نهضت قانون راه انداختند لذا اگر شما هم مثل نهضت حسینی حرکت کنید و در مقابل ظلم بایستید، شما هم پیشرفت می کنید. او در این کتاب هم ولایت عامه فقیه را مطرح می کند اما می گوید فضا الان فضای قانون اساسی است و ما می توانیم پادشاهی را مقید به قانون بکنیم و بر اساس اذن ولی فقیه می توان حکومت را مقید کرد. لذا حکومت مشروطه را یک پل و راهکار برای محدود کردن ظلم و نهی از منکر می دانست.
وی افزود: شیخ فضل الله نوری هم معتقد به ولایت فقیه بود اما بینش سیاسی ایشان در میدان این بود که پادشاهی مشروطه و مقید کردن پادشاه از غرب سر در می آورد و این مشروطه دیگر مشروطه عدالت خواهانه نیست بلکه غرب گراست. لذا شیخ مخالفت می کرد و می گفت مشروطه باید مشروعه باشد. بنابراین اختلاف مبتنی بر شرایط آن دوره بود.
وی ادامه داد: مرحوم لاری از بزرگان مشروطه در مقدمه تقریرات اصول فقه میرزای شیرازی می نویسد هر دو جریان معتقد به ولایت فقیه بودند اما در مورد شرایط روز اختلاف سلیقه داشتند. مرحوم منذر هم در این باره همین اعتقاد را داشتند.
عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: صاحب جواهر معتقد به ولایت فقیه است ولی در بحث جهاد ابتدایی می گوید ائمه اجازه جهاد ابتدایی به فقها نداده اند چون ائمه می دانستند فقها هیچ گاه موفق به قیام و تشکیل حکومت نمی شوند. اصولا منظومه فکری برخی فقها بر این اساس بود که باید با دولت جائر به نحوی برخورد کنند که اسلام پیشرفت کند اما در برنامه آنها انقلاب وجود نداشت نه اینکه به لحاظ تئوریک انقلاب را قبول نداشته باشند.
وی افزود: رویکرد چهارمی که فقیهان اتخاذ کردند دیدگاه حضرت امام بود. امام شاید تنها فقیهی است که امت را بسیج کرد و ولایت فقیه را با رویکرد تشکیل حکومت و قیام علیه سلطان جائر پی ریزی کردند.
آیت الله کعبی گفت: ما بر چه اساسی می توانیم سیاست ورزی فقها را بر اساس ولایت فقیه و پیوند امامت و امت سامان دهیم؟ پاسخ وجوب تولید قدرت برای اسلام است. با قدرت است که قاعده نفی سبیل معنی پیدا می کند.
وی ادامه داد: حب سلطه و مقام مذموم است اما کسب قدرت برای اسلام و برای عدالت و پیشرفت واجب شرعی است.
وی در پایان گفت: دستاورد های ولایت فقیه چیست؟ ولایت فقیه نقطه کانونی قدرت اسلام است و دستاوردهای زیادی داشته است اما این بدان معنا نیست که ما توانسته ایم اهداف خود را صددرصد پیش ببریم. جریان غرب گرا در داخل تلاش می کند هویت سازی مجعول کند. آنها محدود کردن ولایت فقیه، تشریفاتی کردن آن و یا حذف آن را پی گیری کرده اند.