۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۳ : ۱۹
عقیق: قلم که روی کاغذ می رود تا شاعر برای اهل بیت شعری بسراید، عوامل مختلفی دست به دست هم می دهند تا واژه ها به مصرع ، بیت، نوحه، دودمه و..برسد؛ دودمه و نوحه های ماندگاری که نسل به نسل می ماند و خاطره می شود.این روزها که شهر، در عزای مادر سادات، رخت سیاه بر تن کرده، سراغ چهار شاعر و سبک ساز آیینی رفته ایم تا از حکایت سرایش نوحه های ماندگار فاطمی شان برایمان بگویند. «محسن عربخالقی»، «مهدی زنگنه»، «محمد رسولی» و «سجاد محمدی»، از نوحه هایی می گویند که دل ها را می لرزاند و اشک را میهمان چشمهایتان می کند.
روایت اول:
نوحه: «بی مادری کشیدم... کسی خبر نداره... چادر خاکی دیدم... کسی خبر نداره!»
انتخاب سبک: سجاد محمدی
اجرا: حاج سید مجید بنی فاطمه
شاعر: سجاد محمدی
سال95:-1394
«سجاد محمدی» از شاعران جوان دهه ی شصتی است که حالا، اشعار و سبک هایش دست به دست می چرخد و ذاکران مختلف، از آنها استفاده می کنند. او که ورود حرفه ای اش به شعر آیینی را مرهون کمک های بیش از پیش «مهدی زنگنه» و «محمد رسولی» می داند، از تعامل شاعر و مداح سخن می گوید و معتقد است شاعر و سبک ساز، باید با مشورت و هم فکری با مداح، شعر خود را بسراید و سلیقه ی مخاطب را هم درنظر بگیرد. گویا حدود دوسال پیش، سید مجید بنی فاطمه، از محمدی خواسته تا شعری برای حضرت زهرا(سلامالله علیها) بسراید. حتی پیشنهاداتی هم برای سرودن آن شعر مطرح می کند که دارای چنین خصوصیت هایی باشد اما بنی فاطمه، میان صحبتش، یادش می افتد که سجاد محمدی، در کودکی، مادر خود را از دست داده پس می تواند از زبان و قلم او، یک شعر با مضمون «بی مادری کشیدن» ساخته و سروده شود. سجاد محمدی نیز دست به کار میشود و نوحه ای با مطلع بی مادری کشیدم... کسی خبر نداره... می سازد که مداحان و شاعران بسیاری نیز، از آن استقبال کرده و بر اساس مضمون، سبک و شعر آن، کارهایی را ساخته، خوانده و استفاده کرده اند.
در کنار همه ی اینها، سجاد محمدی، از شاعرانی است که برای مناسبت هایی که به آنها کمتر پرداخته می شود نیز، قلم زده و سعی دارد تا در زمینه ی شعر، برای همه ی ذوات مقدس اهل بیت، شعر و سبک بسازد. او میگوید: چرا نباید برای وجود حضرت عبدالعظیم حسنی یا امام باقر و امام کاظم کار خوب داشته باشیم؟!
محمدی، در محرم، از مطالعه ی مقاتل گوناگون و در ایام فاطمیه نیز از کتاب «بیت الحزان» نوشته ی «شیخ عباس قمی» بهره می برد و روی این نکته تاکید می کند که شاعر و علی الخصوص شاعر آیینی،بدون مطالعه، دست و بالش بسته است.
سجاد محمدی، سرودن شعر را از سال های کودکی شروع کرده و حالا، اشعاری مثل: «خوشبختی یعنی حسین نگاهم کنه» و بسیاری دیگر را در زمینه ی شعر و سبک، در کارنامه ی خود ثبت کرده است.
روایت دوم:
نوحه: «دل دریا... دل بابا... دل طوفانی ابرا... چشمشون به چشم ماهه... کنار بستر زهرا!»
انتخاب سبک: حاج محمود کریمی
اجرا: حاج محمود کریمی
شاعر: مهدی زنگنه
سال1382
حکایت سرودن این نوحه را از زبان «مهدی زنگنه» اینگونه بخوانید:« حوالی سال82 بود که حاج سعید حدادیان، مشغول برگزاری همایش سوختگان وصل بود که موضوع آن دوره، درباره ی شهدای اسیر(و مرحوم ابوترابی) بود. حاج سعید ترانه ای گفته بود با این مطلع: «شب بارون... توی زندون... دیدمت با لب خندون!» اما سبکی برای آن انتخاب نشده بود. با مشورتی که انجام شد، «حاج محمود کریمی» این ملودی را که روی همین نوحه گذاشته شد ساختند و آن سال، حمید غلامعلی این شعر را در آن کنگره اجرا کرد و بعد هم تلویزیون پخش کرد. منتها،به قدری که باید و شاید به آن پرداخت نشد. نزدیک فاطمیه بود که نوحه ای را سرودم با این مطلع که: «مادر ما، مادر تموم عالَمِه... فاطمیّه، خدا هم غرق ماتمه!» بعد از آن هم قرار شد نوحه ی دیگری را بگویم. همیشه تلاشم بر این بوده تا نوحه ها و اشعارم، با فضای همیشگی، متفاوت باشد. خلاصه یاد آن ملودی افتادم و در عرض چند ساعت، همین «نوحه ی دل دریا» از آن درآمد. این نوحه، دو نسخه است. نسخه ی اولیه ای که گفتم را حاج محمود، در شب شام غریبان فاطمیه اول(روایت75روز) خواند که اینطور بود: «دل دریا... دل بابا... دل طوفانی ابرا... چشمشون به چشم ماهه... کنار تربت زهرا» و بعد، با تغییراتی، برای شب شهادت فاطمیه دوم(روایت95روز) با عنوان «دل دریا... دل بابا... دل طوفانی ابرا... چشمشون به چشم ماهه... کنار بستر زهرا»ساختم و خوانده شد.
جالب است بدانید در همان روزها، افرادی که اعتقادات مذهبی، کمتری داشتند وقتی با من برخورد می کردند، میگفتند: «نمیدانیم چرا با این نوحه ارتباط برقرار کردیم وبه دلمان نشسته!»
زنگنه، از وضعیت آشفته ی امروز شعر آیینی میگوید و از هوای آلوده ی این روزهای اشعار آیینی، گله مند است. این که ارتباط بین مداح و شاعر، محدود به تلگرام شده و همه چیز در عرض چند ساعت اتفاق می افتد و شاعر و مداح، هم دیگر را ندیده و با شعر ارتباط برقرار نکرده و بعد هم شاهد اجرای سطحی یک شعر توسط مداح هستیم.
او معتقد است باید فضای نوحه، با روضه متفاوت باشد. میگوید: «قالب های مختلف عزاداری مثل زمینه، واحد و شور» این فرصت را به مداح و شاعر می دهد، تا با هنرمندی و خلاقیت، روضه و مصیبت را از زاویه ی دیگری نگاه کند. روضه خوانی و بیان یک مطلب، به یک زبان و فقط با عوض کردن واژه ها، مخاطب را خسته کرده و همه چیز برای مستمع عادی می شود. پس باید از پنجره ی دیگری به ماجرا نگاه کرد.
مهدی زنگنه میگوید:« شاعران امروز، آموزش شعر و موسیقی نمی بینند و به همین علت است که ازشاعران جوان، اثر ماندگار و قابل تحمل و تامل، کم می بینیم. »
روایت سوم
نوحه: «گل جای خود دارد ای کاش... آهن در آتش نماند! من دوست دارم که حتی... دشمن در آتش نماند!»
سبک و ملودی: سجاد محمدی
اجرا: کربلایی حسین طاهری(و دیگر ذاکرین اهلبیت)
شاعر: محسن عرب خالقی
سال1395
«محسن عرب خالقی»، با آنکه بسیاری از اشعار و نوحه هایش، ماندگار شده، اما دوست دارد از این شعر که سال گذشته، همزمان با حادثه ی ناگوار ریزش ساختمان پلاسکو سروده، و «کربلایی حسین طاهری» نیز آن را اجرا کرده، یاد کند. درباره ی حکایت سرودن این شعر می گوید: چند روزی بود که برای انجام بعضی کارهایم، به خارج از کشور مسافرت کرده بودم و با پیگیری اخبار، متوجه شدم حادثه ی ساختمان پلاسکو اتفاق افتاده. قطعاً ما آدم ها، با دیدن صحنه های دلخراش، ناراحت شده و تحت تاثیر قرار می گیریم. از طرفی، جان باختن تعدادی از آتش نشانان و هم وطنان عزیزمان و پیشتر از همه، تقارن و رویایی آن روز با ایّام شهادت حضرت زهرا(سلامالله علیها) باعث شد تا در همان جا، شروع به سرودن این نوحه کنم.
انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا مضامین مشترکی در ذهن من نقش ببندد و بتوانم واژه ها را کنار هم قرار دهم. «آتش»، «دود»، «جانباختن» و کلمه هایی از این دست، که با استقبال خوب مخاطبان همراه شد و به حمدلله شنیده شد.
عرب خالقی معتقد است در ایام فاطمیّه، بیش از هر چیز، باید نام «امیرالمؤمنین» شنیده شود. چون حضرت صدیقه طاهره، با تمام وجود، از حضرت امیر(علیه السّلام) دفاع کرد، دفاعی که از شوهر نبود، بلکه دفاع از امام زمانه خودش بود.
شاعر نوحه ی معروف «به سَرِ دارم... میگم؛ علی ولی الله» که در حوالی سالهای 81-82 آن را سروده و «حاج محمود کریمی» آن را اجرا کرده، می گوید: یک شاعر آیینی، باید برای سرودن شعر، زیاد مطالعه و از کتاب های معتبر مذهبی استفاده کند و در کنار آن قوه ی خیال و آرایه های ادبی را به کار گیرد.
او صریح میگوید: «یک شاعر، می تواند درباره ی حوادث روز شعر بگوید و با قوه ی خیال و استفاده از آرایه های ادبی، آن موضوع را هنرمندانه جلوه دهد. همانطور که خودش، درباره ی حادثه ی ناگوار غرق شدن «کشتی سانچی» یا رویداد مختلف دیگر، دست به قلم شده است. »
این شاعر آیینی، سرایش شعر را از سالهای تحصیل در مقطع دبستان شروع کرده و اولین شعری که گفته، مربوط به امام زمان(علیهالسّلام) بوده و در بیت پایانی آن، اشاره ای به حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز داشته است.
روایت چهارم
نوحه: «آخه تکیه ی دستامی... آخه قوّت زانومی... تو با هرچی که بود ساختی... خدایی خیلی خانومی!»
انتخاب سبک: سیدجواد پَرئی
اجرا: حاج سید مجید بنی فاطمه
شاعر: سیدجواد پرئی
حوالی سالهای 91-1390
«سیّد جواد پَرئی» درباره ی رمز ماندگاری این نوحه این طور میگوید: «ساختارشکنی در هر زمینه ای مثل موسیقی، نقاشی، صدا، تصویر و... عامل جذابیت و ماندگاری است. حالا اگر این ساختارشکنی، با طنازی ها و فانتزی های جدید ارائه شود، طعم و مزه ی دیگری دارد.
در این سال ها، که زبان نوحه نزدیک به قالب کلاسیک بوده، از زبان محاوره ای فاصله گرفته و در سرودن این کار، سعی کردم تا به قالب گفت وگوی رسمی بین مردم(محاوره ای)، نزدیک شوم.در عین حال، ملودی و سبک انتخاب شده نیز، تاثیر بسزایی در ماندگاری این کار داشت.
نکته ی دیگر اینکه زیرنظر یک انسان بامعرفت و صاحب فضل، می توان گوشه هایی از زندگانی اهل بیت را به تصویر کشید که هم مستند و مستدل باشد و هم به عاشقانه های زندگی حضرت امیر و حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره کنیم. چرا نباید به کُنج دنج همسرانه ی اهلبیت اشاره کرد؟! چرا همه ش باید سراغ عاشقانه ی شیرین و فرهاد برویم؟! یا مدام از خسرو و شیرین حرف بزنیم؟! در آن سال ها، بسیار به من خرده گرفته و می گرفتند که چرا انقدر سطح شعر و شآن اهل بیت را پایین می آوری؟! در حالی که من اصلا شأن آنان را پایین نیاورده ام که سعی کرده ام گوشه هایی را به تصویر بکشم که کمتر به آنها توجه شده. معتقدم اگر قرار نبود این بخش از زندگی آنها به دست ما نرسد، قطعاً نمی رسید و ما از آن بی خبر بودیم. چه طور وقتی جنگ می شود، به وعاظ و شاعران می گویند حماسی شعر بگویید! پس یک نوحه سرا هم باید به زبان روز شعر بگوید.
چرا
نباید برای دختر و پسر مؤمن و با ایمان، از سبک زندگی حضرت علی و حضرت زهرا سخن
گفت؟! چرا نباید درباره ی سخاوتمندی، مهر و محبت و درکنار هم بودن آنان سخن گفت؟!
در حالی که می توان مرثیه را در قالب عاشقانه گفت! در حالی که می توان علاوه بر
بازگو کردن همه ی مصائب، این نکته را بیان کرد که آنان، یک خانواده ی به تمام معنا
بودند!
منبع: چهارده
نشريه مشترك موسسه قدس و سايت عقيق