۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۴ : ۱۶
شهید نامدار در سال 81 با انتخاب همسر شایسته ای از یک خانواده مذهبی ازدواج و ثمره این پیوند آسمانی دو دختر به نامهای زهرا و فاطیما شد.
همسرش از سجایای اخلاقی وی می گوید که همسرش دست گیر نیازمندان و فقرا بود به شکلی که در بعضی از شبها وسایلی را آماده می کرد و با هم به سراغ افراد نیازمند رفته و به من میگفت: ” وسایل را پشت آن درها بگذار ، درب بزن و سریع برگرد» می گفت: «نمی خواهم کسی مرا بشناسد.» به او می گفتم که چرا من را با خودت می بری که در پاسخ می گفت: دوست دارم در کار خیری که انجام می دهم ، تو هم شریک شوی.
همکاران شهید او را اینگونه توصیف میکنند: با اینکه جانشین پاسگاه بود و در نبود فرمانده ، حکم فرمانده را برایمان داشت ولی مانند یک دوست و برادر بزرگتر با همه برخورد می کرد به طوری که کسی از وی خاطره بدی ندارد.
همسر شهید در ادامه می گوید: هر وقتی که در منزل بود با فرزندانش بازی می کرد.یکی از بازی هایش به اینگونه بود که خود را درون ملحفه ای پوشانده و به دخترش می گفت که اگر من روزی شهید شدم من را اینگونه و با این شکل خواهی دید. به او معترض که می شدم می گفت:” فرزند یک مرزبان باید با جمله شهادت آشنا باشد” و زمانی که شهید شدم دخترم از دیدن پیکر من نباید بترسد و همین طور هم شد، زمانی که پیکر شهید نامدار را برای وداع آورده بودند دختر شهید که تنها 9 سالش بود به راحتی کنار پیکر بی جان پدرش با او به صحبت پرداخت.
شهید نامدار که به عنوان جانشین پاسگاه «شرشری شمالی» هنگ مرزی تایباد واقع در استان خراسان رضوی مشغول خدمت بود که در دهم دی ماه 95 به همراه تعدادی از همکاران خود از جمله شهید جواد آرمش در درگیری با اشراری که قصد ورود به اراضی جمهوری اسلامی ایران را داشتند درگیر و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.متجاوزین کمتر یک هفته توسط مرزبانان غیور هنگ مرزی تایباد شناسایی و به سزای اعمال شوم خود رسیدند.