محافظین که مشغول منعش بودند، دیدند خود آقا با این شخص شروع به صحبت کرده، رهایش کردند و این مرد یک نفس عمیقی کشید و آرام شد انگار که داشت با معشوقش صحبت می کرد و آقا هم حلیمانه پاسخ میدادند، چند دقیقه ای با اقا صحبت کرد، بنده هم پشت سرایشان نشسته بودم و توجه میکردم که آقا چطور فارسی صحبت میکنند و چه می گویند.
نکته ای که در خلال حرفهای ایشان با آن شخص مشهدی خیلی برای بنده جالب بود این بود که وقتی این شخص در وسط حرفهایش گفت: آقا یک سوال اقتصادی هم دارم و هنوز سوالش را مطرح نکرده بود که دیدیم آقا در پاسخ به این سوال بدون اینکه سوال این شخص را بشنوند و ظاهرا بدلیل ازدحام زیاد افراد و معطل نشدن سایرین فرمودند:« این سوال ها را بروید در ایران از آقای خامنهای و آقای مصباح بپرسید.»
بعد این شخص شروع به نقد کرد و گفت که آقا مشکل بنده اقتصادی است و املاک ما در مشهد غصب شده است و آقا گفتند :« اینکه به اونها مربوط نمیشود» و به ادامه حرفهای اون شخص توجه کردند و پاسخی دادند .
(محمد حسین باقری وند،طلبه حوزه علمیه قم، دانش پژوه کارشناسی ارشد مرکز تخصصی فلسفه اسلامی)
منبع:حوزه