پنج دستور قرآن برای عبادت شبانه
خداوند در قرآن بعد از دستور قیام به عبادت شبانه، به ذکر پنج دستور مکمل آن پرداخته است.
عقیق:آیتالله ناصر مکارم شیرازی در بخش نکتههای تفسیر نمونه ذیل آیات اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَاذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا * رَّبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلًا * وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا؛ و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند! همان پروردگار شرق و غرب که معبودى جز او نیست، او را نگاهبان و وکیل خود انتخاب کن. و در برابر آنچه (دشمنان) مى گویند شکیبا باش و به طرزى شایسته از آنان دورى گزین». (مزمل/ 8 تا 10)
خداوند در قرآن بعد از دستور قیام به عبادت شبانه و اشاره اجمالى به آثار عمیق آن، به ذکر پنج دستور که مکمل آن است پرداخته مىفرماید: «نام پروردگارت را یاد کن» (وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ).
مسلّم است منظور تنها ذکر نام نیست، بلکه توجه به معنى است چرا که یاد لفظى مقدمه یاد قلبى است، و ذکر قلبى روح و جان را صفا مىبخشد، و نهال معرفت و تقوا را در دل آبیارى مىکند.
تعبیر به «ربّ» اشاره به این است که: هر گاه نام مقدس او را مىبرى توجه به نعمتهاى بىپایان و تربیت مستمر او نسبت به خویش داشته باش.
یکى از مفسران براى ذکر پروردگار مراحلى بیان کرده:
مرحله اول، ذکر نام او است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده.
در مرحله بعد، نوبت به یادآورى ذات پاک او در قلب مىرسد، که در آیه 205 سوره «اعراف» ذکر شده است: وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَةً: «پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف یاد کن».
سرانجام مرحله سوم، فرا مىرسد، در این مرحله از مقام ربوبیت خداوند فراتر مىرود، و به مقام مجموعه صفات جمال و جلال خدا که در اللّه جمع است مىرسد، چنان که در آیه 41 سوره «احزاب» مىفرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِیراً: «اى کسانى که ایمان آوردهاید خدا را بسیار یاد کنید».
و به این ترتیب، این ذکر همچنان ادامه مىیابد و مرحله به مرحله، تکامل پیدا مىکند و صاحب آن را با خود به اوج کمال مىبرد.
در دستور دوم، مىفرماید: «دل به خدا ببند و از غیر او قطع امید کن و خالصانه به عبادتش برخیز» (وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً).
«تَبَتَّلْ» از ماده «بَتْل» (بر وزن حتم) در اصل به معنى «انقطاع» است، و لذا به مریم «بتول» گفته شده چرا که هیچ همسرى براى خود انتخاب نکرده بود، و اگر به بانوى اسلام، فاطمه زهرا(علیها السلام) نیز «بتول» گفته مىشود، به خاطر آن است که او از زنان عصر خود از نظر اعمال، رفتار و معرفت جدا و برتر، و به حالت انقطاع الى اللّه رسیده بود.
به هر حال «تَبَتُّلْ» آن است که انسان با تمام قلبش متوجه خدا گردد، از ما سوى اللّه منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او به جا آورد و غرق در اخلاص گردد.
و اگر در روایتى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده: لا رَهْبانِیَّة، وَ لا تَبَتَّلْ فِى الاِسْلامِ: «در اسلام نه رهبانیت است و نه تبتل».
اشاره به این است که ترک دنیا به آن معنى که در میان راهبان مسیحى معمول است، در اسلام وجود ندارد، آنها براى ترک دنیا هم ازدواج را ترک مىکنند، و هم هر گونه فعالیت اجتماعى را، اما یک مسلمان واقعى در عین این که در قلب اجتماع زندگى مىکند تمام توجهش به خدا است.
در بعضى از روایات، از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل شده که «تَبَتَّلْ» به معنى بلند کردن دست در نماز است ولى روشن است این در حقیقت بیان یکى از مظاهر اخلاص و انقطاع الى اللّه مىباشد.
به هر حال آن یاد پروردگار و این اخلاص، سرمایه عظیم مردان خدا در برنامه سنگین هدایت خلق است.
سپس به سومین دستور پرداخته مىافزاید: «همان پروردگار مشرق و مغرب که معبودى جز او نیست، او را وکیل، حافظ و یاور خود انتخاب کن» (رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً).
در اینجا بعد از مرحله «ذکر اللّه» و «اخلاص» مرحله توکل و واگذارى همه کارها به خدا فرا مىرسد، خداوندى که مشرق و مغرب عالم، یعنى مجموعه جهان هستى در زیر سیطره حکومت و ربوبیت او قرار دارد، و تنها معبود شایسته پرستش او است، این تعبیر، در حقیقت به منزله دلیلى است براى موضوع توکل بر خدا، چگونه انسان بر او توکل نکند، و کار خویش را به او نسپارد، در حالى که در پهنه جهان هستى غیر از او حاکم و فرمانروا، منعم، مربى و معبود نیست.
و بالاخره در چهارمین و پنجمین دستور مىفرماید: «در برابر آنچه دشمنان مىگویند صابر و شکیبا باش، و از آنها دورى کن، اما دورى شایسته و جمیل» (وَ اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً).
و به این ترتیب، در اینجا مقام «صبر» و «هجران» فرا مىرسد چرا که در مسیر دعوت به سوى حق، بدگویى دشمنان، و ایذاء و آزار آنان، فراوان است، و اگر باغبان بخواهد گلى را بچیند باید در برابر زبان خار صبر و تحمل داشته باشد.
به علاوه گاهى در اینجا بىاعتنایى و دورى لازم است، تا هم از شرشان در امان بماند، و هم درسى از این طریق به آنان بدهد، ولى این هجران و دورى نباید به معنى قطع برنامههاى تربیتى، تبلیغ و دعوت به سوى خدا باشد.
به این ترتیب، آیات فوق نسخه جامع و کاملى به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و تمام کسانى که در خط او گام بر مىدارند مىدهد که از عبادات شبانه و نیایش پروردگار در سحرگاهان، مدد بگیرند، و سپس این نهال را با آب یاد خدا، اخلاص، توکل، صبر و هجران جمیل، آبیارى کنند، چه نسخه جامع و جالبى؟!
تعبیر به رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ: «خداوند مشرق و مغرب» اشاره به حاکمیت و ربوبیت او بر تمام جهان هستى است، همان گونه که در تعبیرات روزمره مىگوییم: فلان کس شرق و غرب زمین را در سیطره خود قرار داد، یعنى تمام روى زمین را، نه فقط نقطه مشرق و مغرب.
هجر جمیل: «دورى و جدایى شایسته» همان گونه که اشاره کردیم به معنى هجران توأم با دلسوزى، دعوت و تبلیغ به سوى حق است، که یکى از روش هاى تربیتى در مقطع هاى خاصى محسوب مى شود، و هرگز منافات با مسأله «جهاد» در مقطع هاى دیگر ندارد که هر کدام جائى و هر نکته مقامى دارد، و به تعبیر دیگر، این دورى، بىاعتنایى نیست، بلکه خود نوعى اعتنا است و به هر حال این که بعضى حکم آیه فوق را منسوخ به آیات جهاد دانسته اند، صحیح نیست.
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» در ذیل آیه مىگوید: وَ فِى هذا دِلالَةٌ عَلى وُجُوبِ الصَّبْرِ عَلَى الأَذى، لِمَنْ یَدْعُو اِلَى الدِّیْنَ وَ الْمُعاشِرَةِ بِأَحْسَنِ الأَخْلاقِ وَ اِسْتِعْمالِ الرِّفْقِ لِیَکُونُوا أَقْرَبَ اِلَى الاِجابَةِ:
«این آیه، دلالت مىکند که مبلغین اسلام، و دعوت کنندگان به سوى قرآن، باید در مقابل نا ملایمات شکیبایى پیشه کنند، و با حسن خلق، و مدارا، با مردم معاشرت نمایند، تا سخنان آنها زودتر پذیرفته شود».
منبع:فارس