۰۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۰ : ۰۶
نوع زندگی و چگونگی موضعگیریهای سیاسی امامان معصوم(ع)، زمانی برای ما بهتر روشن میگردد که از شرایط خاص اجتماعی و سیاسی آنبزرگواران آگاه باشیم. ازاینروی نگاهی کوتاه به تاریخ زندگانی امام رضا(ع) و بررسی سیره سیاسی ایشان بهعنوان هشتمین اختر آسمان ولایت که بعد از حضرت علی(ع) در مسند حکومت قرار گرفت از نکات تأثیرگذار تاریخ است که میتواند در سیاست اسلامی همواره مد نظر قرار گیرد. امام رضا(ع) با سیاستهای مدبرانه و آگاهانه خویش در مرحله عدم همراهی خانواده از مدینه به مرو، بیان احادیث متعدد در زمینه امامت و رهبری، ولایت و شروط توحید، گسترش ارتباطات خویش را با مردم حفظ کردند. امام(ع) با تعیین شروط ولایتعهدی و دهها موضع استوار و مدبرانه و حسابشدهی دیگر، مأمون را از رسیدن به اهداف شومش ناامید کردند و توانستند موضع بر حق امامان معصوم(ع) و وظیفه امامت خویش را در هدایت یاران و شیعیان حتی با تحمیل ولایتعهدی از سوی حکومت غاصب به انجام برساندند که سرانجام نیت واقعی مأمون با شهادت امام رضا(ع) آشکار شد.
* میلاد هشتمین ستاره امامت
امام رضا(ع) در روز یازدهم ذی القعده سال 148 هجری از مادری به نام نجمه
دیده به جهان گشود. امام علیبن موسی الرضا(ع) نماینده تام فضایل اخلاقی
بود. عبادت و تقوا، تواضع، احسان و... از عناصر شخصیت ایشان میباشد. در
میان ویژگیها و برجستگیهای امام رضا(ع) مقام علم و عصمت از جایگاه برتری
برخوردار است.
* دوران امامت
حضرت رضا(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد در سن 35 سالگی
عهدهدار مقام ولایت و رهبری گشت و مدت امامت آنحضرت بیست سال به طول
انجامیدکه ده سال آن معاصر با خلافت هارونالرشید و پنج سال معاصر با
خلافت محمد امین و پنج سال دیگر معاصر با خلافت عبداللهبن مأمون بود.مقام
والا، اندیشههای بزرگ و محبوبیت فوقالعاده ائمه بزرگوار شیعه موجب گشته
بود خلفای اموی و عباسی پیوسته پیشوایان شیعه را به تبعید و زندان بفرستد
تا مردم نتوانند آنچنانکه باید از آن ذوات مقدس استفاده کنند، حتی آنان
راضی نبودند که این چهرهها برای مردم شناخته شوند.
* امام رضا(ع) در عصرهارون
ده سال از آغاز امامت امام رضا(ع) در روزگار هارون سپری شد، (از سال 183 تا
193). این دوره از جهاتی شبیه به دوره امام چهارم(ع) است. در این دوره با
توجه به وضعیت سیاسی موجود و سختگیری عباسیان نسبت به امامت شیعه، امام
رضا(ع) سعی کرد از شیوة دیگری در مبارزه با حاکمان استفاده کند. چنانکه
امام زینالعابدین(ع) در مقابل برخورد خصمانه امویان و به شهادت رساندن
امام حسین(ع) سعی کرد با توجه به وضعیت موجود، پیامرسانی عاشورا را با کمک
حضرت زینب(ع) انجام دهد.
امام رضا(ع) نیز با شناخت موقعیت زمانی خویش و با توجه به شرایط سیاسی - فرهنگی حاکم بر جامعة اسلامی از سیاست و شیوة خاصی استفاده کرد. ایشان بهمنظور تثبیت امامت خویش و جلوگیری از انحراف در افکار عمومی که گروههای مخالف جبهة امامت بهویژه واقفیه با تبلیغات سوء خود در سطح جامعه بهوجود آورده بودند، دعوت خود را آشکار ساخت و در محور سیاسی و فرهنگی در برابر هر دو جبههی مخالف، یعنی دستگاه خلافت عباسی و گروههای منحرف از خط امامت به مبارزهی علنی و اصولی دست زد.
* هجرت امام از مدینه به مرو
آوردن امام از مدینه به مرو هرچند بهظاهر بهصورت دعوت بود، اما ماهیت
واقعی آن چیزی جز ایجاد محدودیت هرچه بیشتر برای امام نبود. از اینجهت
امام برای تفهیم ماهیت این دعوت، هیچیک از خاندان خویش را همراه خود
نیاورد تا از این طریق به مسلمانان تفهیم کند، این سفر نوعی تبعید است نه
سفری مقرون به رضایت ولی مأمون برای خنثی کردن هدف امام، دستور داد گروهی
از رجال و اشراف ازجمله والی مدینه ملازم رکاب امام گردند.
* استقبال مردمی
امام در مسیر خود با استقبال شخصیتها و گرامیداشتهای مردم روبهرو بود.
وقتی به شهر نیشابور رسید، از او در خواست کردند که حدیثی را از او بشنوند.
امام رئوف شیعه، حدیث قدسی سلسله الذهب را بیان فرمودند.
* حدیث سلسله الذهب
در این حدیث حضرت اشاره داشتند که خداوند خبیر فرموده است : «کلمه لا اله
الا الله حصنی... انا من شروطها» عصارة تحلیل این سخن قدسی، آن است که
اقرار به توحید در صورتی ایمنیبخش و نجاتآفرین است که دیگر شرایط به آن
ضمیمه گردد و یکی از شرایط آن است که بشر از حکومت معصوم کنار نرود و حکومت
معصوم را کاملا بپذیرد و در حقیقت امام مسأله ولایت و حکومت معصوم را
تکمیلکننده توحید میداند زیرا در غیر این صورت حکومت طاغوتها سبب میشود
که همان توحید نیز از میان برود.
یکی از فرازهای شکوهمند موضعگیریهای سیاسی امام در حدیث سلسله الذهب، تببین امامت و ولایت است که در این حدیث، امام(ع) برای مردم روشن کردند که بستر اصلی و اصیل رهبری، در خاندان اهل بیت است و هر کس که به خود اختصاص دهد، حاکمیتش از نظر اسلام مشروعیتی ندارد و بدینوسیله مشروعیت حکومت مأمون را در نزد افکار عمومی زیر سؤال بردند.
امام پس از ورود به مرو بهظاهر مورد احترام مأمون و دیگر درباریان قرار گرفت و در نخستین جلسه، مأمون دو مطلب به او پیشنهاد کرد، نخست پا فشاری نمود که خلافت را بپذیرد و مأمون به نفع امام کنار رود، آنگاه که از پذیرش امام مأیوس شد، مسأله ولایتعهدی را مطرح کرد، امام نیز تحت شرایطی آنرا پذیرفت.
* پیشنهاد خلافت وولایتعهدی
امام(ع) پیشنهاد خلافت را به جهت فراهم نبودن شرایط با دستگیری زمام خلافت
و تشکیل حکومت عدل علوی و نیز صادق نبودن مأمون در ادعای خویش و پیشبینی
ایجاد فضای درگیری میان عباسیان و شیعیان و و ضعیت نابرابر در برخورد
نپذیرفتند. سپس مأمون دست بر حیله دیگری زد و پیشنهاد ولایتعهدی را به امام
کرد. اگر امام این پیشنهاد دوم را نمیپذیرفت، تهدید به قتل و مرگ میشد
بلکه قتل امام آنهم بدون اینکه موجی در جامعه بر ضد حاکم وقت پدید آورد،
قطعی میشد، به گواه اینکه وقتی امام از پذیرفتن مقام ولایتعهدی پوزش
طلبید، مأمون بهصورت مستقیم امام را تهدید به قتل کرد و با اشاره به حضور
حضرت علی(ع) در جریان شورای عمر گفت : «یکی از اعضای شورا جد تو علی بود...
شما هم ناچارید که آنچه را من میخواهم بپذیری و از آن گریزی نداری.»
* انگیزة قبول ولایتعهدی
امام رضا(ع) بهطور مکرر در مقابل سؤال برخی از یاران، پیرامون انگیزة قبول ولایتعهدی، به مسأله شورا اشارهکردند.
موضعگیریها و سیاستهای دقیق امام درباره پیشنهاد ولایتعهدی از همان
ابتدا چنان بود که مأمون را ناکام کرد. اول اینکه امام(ع) از همان ابتدا
با سرسختی با این امر مخالفت کرد و این مخالفت تا آنجا ادامه پیدا کرد که
همة مردم متوجه شدند که امام تحت فشار و اجبار، ولایتعهدی را پذیرفته است و
هیچ تمایل باطنی به همکاری با بنیعباس ندارد و مشروعیت آنرا نمیپذیرد.
در تمامی ایامی که موضوع ولایتعهدی در جریان بود، امام اجباری بودن و تهدید مأمون را برای مردم مطرح کرد و از سویی دیگر یادآور میشد که مأمون کار مهمی نکرده است جز آنکه میخواهد بعد از خودش چیزی را که خود و پدرانش بهطور نامشروع تصرف کرده بودند، به صاحب اصلیاش بازگرداند.
امام در شروطی هم که برای پذیرش ولیعهدی ذکر کردند، بهنوعی موضع خویش را نشان دادند، همانطور که در جریان برگزاری نماز عید فطر در مرو نیز موضعی اتخاذ کردند که مأمون از علاقه مردم بر امام(ع) شدیداً بیمناک شد و با آنکه خود او امام را مجبور به اقامه نماز عید فطر با مردم کرده بود، امام را از نیمه راه بازگرداند تا موقعیتش به خطر نیفتد.
* اهداف مامون از دعوت امام رضا(ع) به خراسان
بازیهای سیاسی را بشناسیم
مامون که شخصی مدبر و دوراندیش بود، برای انتخاب ولیعهد خود دقت و ظرافت
خاصی به خرج داد و بهترین انتخاب را کرد. او میخواست با انتصاب امام
رضا(ع) به ولایتعهدی به تمام مقاصد و اغراض خویش برسد. ازجمله این مقاصد که
مامون درتلاش بودکه به آنها برسد هفت هدف مهم و اساسی بود :
تخریب شخصیت امام در نظر شیعیان
مامون سعی داشت با قبول دعوت ولایتعهدی از طرف امام رضا(ع) شخصیت عبادی وی
را در نظر شیعیان زیر سؤال برده و چنین نشان دهد این امام که اینقدر دم از
زهد و پرهیزکاری میزند، فردی دنیاپرست است. با این نگاه، طرفداران امام را
ازایشان دور کرده و اعتماد آنها را نسبت به امام کم میکرد. برای اثبات
این سخن همین روایت از احمدبن علی کافی است که میگوید پرسیدم ازابوالصلت
هروی چگونه مامون با آنهمه اکرام ومحبتی که نسبت به علیبن موسی(ع) اظهار
میکرد به کشتنش راضی شد؟
ابوالصلت پاسخ داد: مامون چون بزرگواری وفضیلت حضرت را میدانست، وی را به ولایتعهدی گمارد برای آنکه درچشم مردم فردی دنیادوست به نظر بیاید ومحبتش در دل مردم کمرنگ شود، ولی وقتی دید که اینکار موجب بیشتر شدن محبت مردم میشود، تصمیم به قتل حضرت گرفت.
امام رضا(ع) سدی برای حمله به عباسیان
مامون اینقدر ساده نبود که با ولایتعهدی امام رضا(ع) حکومت را دودستی تقدیم
علویان بکند. او میخواست با ولایتعهدی امام، جلوی حمله علویان به عباسیان
را بگیرد و دراین میان امام نقش مؤثری داشت و مانع حمله آنها بود.
علویان که معتقد بودند حکومت باید به دست رضای آل محمد(ص) بیفتد وحکومت عباسیان را نامشروع میدانستند، براین باور بودند که عباسیان حکومت را از آنان غصب کردهاند، بههمیندلیل در طول تاریخ علویان پیوسته علیه عباسیان شورش میکردند و ازحمایت مردم ازجمله مسلمانان نیز بهرهمند میگشتند. مامون هم که درصدد مقابله با آنها برآمده بود، میخواست با ولایتعهدی امام، آتش شورش علویان را خاموش کند.
مراقبت از امام رضا(ع)
یکی از اقدامات مامون، مراقبتهای شدید از امام بود. نمونه این مراقبتها
را میتوان درجاسوس گماردن برای حضرت و تغییر مسیر حرکت امام از راه کوفه -
کرمانشاه- قم (مناطق شیعهنشین) به مسیر بصره- اهواز- فارس و محدود کردن
ارتباطش با اصحاب یافت.
آنچه مامون را به این سختگیریها وادار کرده بود، بیم او بود از اینکه احساسات شیعیان علوی که بر فضای خراسان غلبه داشت، به حرکت آید و در یک تلاش انقلابی به تشویق وتأیید امام رضا(ع) حکومت او را براندازند و وقوع چنین امری غیرمنطقی نبود. مامون میخواست با نزدیک کردن امام به خودش، رفتار امام را بیش ازپیش زیر نظر بگیرد. مراقبت از امام رضا(ع) برابر بود با مراقبت از تمام شیعیان.
جلب رضایت شیعیان ازجمله ایرانیان
مامون که میدانست ایرانیان ارادت و محبت خاصی نسبت به ائمه معصومین(ع)
دارند و اکثر جمعیت ایران ازجمله خراسان و سرزمینهای پس ازآن سیطرهیافته
را شیعیان تشکیل میدهند، برای جلب رضایت افکار عمومی شیعیان، امام را به
ولایتعهدی منصوب کرد. با اینکار توانسته بود شیعیان و ازجمله ایرانیان را
ازخود راضی نگه دارد و از نفرت علویان نسبت به وی کاسته شود.
تثبیت حکومت مامون
با پذیرفتن ولایتعهدی توسط امام رضا(ع) مشروعیت حکومت مامون تضمین میشد.
به این اعتبار که پذیرش امام مهر تأیید و اعترافی بود بر مشروعیت خلافت
مامون که عدهای آنرا نامشروع میدانستند.
ترساندن عباسیان
دیگر از انگیزههای مامون در دعوت امام رضا(ع) به ولایتعهدی، بیم دادن
عباسیان در بغداد و تنبیه آنان بود زیرا آنها پیمان ولایتعهدی مامون را
شکسته و میثاق خود را با او نقض کرده بودند و مامون با این اقدام به آنان
فهمانید که تمرد و عصیان آنها و خلع او از ولایتعهدی ضرری به او نمیرساند
و او را ناتوان نمیگرداند تا بر آنها چیره شود.
فضیلت امام رضا(ع)
امام رضا(ع) که از نظر علم و عدالت و سیاست از دیگر انسانها برتر بود،
میتوانست کمک زیادی در برابر مشکلات حکومت به مامون بکند. مامون نیز در
این سه سال از همنشینی با امام توانست از علم امام استفادههای فراوانی
بکند که ازجمله آنها نگارش رساله ذهبیه درعلم طب توسط امام رضا(ع) به
اصرار مامون بود. از مامون روایت شده که گفت: من کسی را در روی زمین
دانشمندتر از این مرد نمیدانم.
مامون یک هدف دیگر نیز در صورت قبول نکردن ولایتعهدی از طرف امام در دل داشت و آن این بود که اگر حضرت دعوت را نپذیرد، شیعیان ایشان ازجمله علویان به انتقاد از حضرت برخیزند که چرا حکومتی که حق شما بود و ما سالها در نبردیم که آنرا به شما برسانیم، نپذیرفتید؟