۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۱۱
آیت الله جوادی آملی بیان می دارد: امام راحل (قدّس سرّه) یک سیر تاریخی دارد که مورّخان میتوانند دربارهٴ او و شناسنامهٴ او بررسی کرده و سخن بگویند: «او ۱۹سال در خمین زندگی کرد، و پس از آن کم کم وارد مسایل علمی شد، ادبیات، فقه و اصول را مانند دیگران فرا گرفت، تا به حدود سنّ ۲۷ سالگی رسید، و….»، که دیگران نیز این مراحل را داشتهاند، ولی در زندگی۹۰سالهٴ امام امّت (قدّس سرّه)، دو دهه را باید از یکدیگر جدا کرد، که دیگران این دو دهه را نداشتند و این دو دهه مخصوص ایشان است؛ دههٴ اوّل، دههٴ انس او به جهان «غیب» و «عرفان» است و دهه دوّم، دههٴ انس او به عالم «شهادت» و «رهبری» است.
معظم له در تبیین و توضیح مراحل بالا مرقوم می دارد: دههٴ اوّل از اواخر سنّ ۲۷سالگی تا اوایل ۳۸ سالگی است که از سال (۱۳۴۷ هـق) شروع و تا سال۱۳۵۸(هـ ـ ق) ادامه مییابد، یعنی سالهایی که حضرت امام (قدّس سرّه) کتابهای عمیق عرفانی را نوشت؛ در ۲۷سالگی کتاب شریف «مصباح الهدایة إلی الخلافة و الولایة» را نوشت، سپس تعلیقات بر فصوص، تعلیقات بر مصباح الأُنس و آنگاه «سرّ الصّلاة» را به رشتهٴ تحریر در آورد. اینها کتابهایی نیست که هر کس ده یا بیست سال در حوزهٴ علمیّه بود و درس خواند، بتواند بفهمد. اینها نظیر رسائل، مکاسب، جواهر یا منظومه نیست. این دههٴ ۲۷ تا ۳۷ سالگی دههٴ غیب و قلمرو غیبی شخصیت امام راحل (قدّس سرّه) است.
وی در ادامه بیان می کند: امّا دههٴ دوم که دههٴ شهادت ونشأهٴ شهادت اوست، از پایان سال (۱۳۵۷هـش) تا آغاز سال (۱۳۶۸هـش) است که در این دهه عالم را زیر و رو کرد.
معظم له تاکید می کند: دوران زندان و تبعید نشانهٴ «مظلومیّت» بود، نه اقتدار، و خیلی از افراد به زندان رفتند، ولی آیا توانستند پس از آزاد شدن، کشور را رهبری و جنگ را هدایت کرده، انقلاب را به سامان رسانند؟ بسیاری مظلوم بودند، ولی آیا این قدرت را داشتند که اگر بر سریر اقتدار بنشینند، چون حضرت علی (علیهالسلام) حکومت کنند؟ این مطلب برای دیگران ثابت نشد، ممکن بود که «مدرّس» بتواند، ولی ثابت نشد، ممکن بود که دیگران بتوانند، ولی عملی نشد. آنکه همهٴ یافتهها و اسفار اربعه را از علم به عین آورد و از گوش به آغوش رساند، امام امّت (قدّس سرّه) بود. این دو دههٴ شاخص و بارز، تمیز دهندهٴ زندگی حضرتامام خمینی (قدّسسرّه) از دیگران است، بقیّهٴ آنچه که ایشان در قم بود، یعنی چهل سال وسط، هر چند با ریاضت و تهذیب نفس هماهنگ بود، تدریس میکرد، ولی دیگران نیز چنین دورانی را پشت سر گذاشتند و تفاوتی که با دیگران بود، در این جهات قابل تبیین بود، اگر تعمق در «اصول» یا تحقیق در «فقه» داشت، هر چند با دیگران فاصله داشت، ولی نه آن قدر که عالم آرا و عالم گیر باشد، بنابراین امام راحل (قدّس سرّه) را باید با این دو دهه شناخت: دههٴ اوّل، دههٴ «غیب» و دههٴ دیگر دههٴ «شهادت» اوست.
آیت الله جوادی آملی سپس بیان می گوید: طوبی برای کسی که بین غیب و شهادت از یک سو، بین عرفان و سیاست از سوی دیگر، و بین فلسفه و سیاست از سوی سوّم جمع کرد. او نه تنها قائل به «ولایت فقیه» بود، بلکه چون حکیم بود، قائل به «ولایت حکیم» بود و چون عارف بود، قائل به «ولایت عارف» بود؛ او «ولایتی» را آورد که در آن فقاهت، آمیخته با حکمت و حکمت، عجین شده با عرفان بود.
--------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
کتاب بنیان مرصوص امام خمینی(ره)در بیان و بنان آیت الله جوادی آملی
منبع:مهر