روایتهای خواندنی از روزهای انقلاب/ ۲
زنها شاه را بیرون کردند
رفتند پیش امام و گفتند:«اجازه بدهید دیدار زنها را به خاطر همین مشکلات تعطیل کنیم». حتی گفتند «اینها زیر دست و پا میمانند و مرد نامحرم باید بلندشان کند» امام اما بر خلاف انتظار، اخم کرد و گفت: «شما فکر میکنید اعلامیههای شما شاه را بیرون کرد؟! همینها شاه را بیرون کردند...»
عقیق:امام در مدرسه علوی بود و گروه گروه مردم از همه جای
ایران با اشتیاق برای دیدارش میآمدند. آنقدر سیل جمعیت غافلگیرکننده بود
که هر برنامه و پیشبینیای که کمیته استقبال رشته بود، پنبه شد. ساعت سه
تا شش عصر را گذاشتند برای دیدار زنها. از ساعت یازده صبح جلوی مدرسه و
تمام خیابان ایران را زنها قرق میکردند. بعضیها هم گروهی میآمدند و
برای اینکه گم نشوند چادرها را به هم گره میزدند، به خاطر فشار جمعیت
روزی چندصدنفر از حال میرفتند و زیر دست و پا میماندند، نه امدادگر زنی
در کار بود و نه حتی کمیته استقبال، انتظامات ویژه داشت. از این طرف هم
همیشه این هراس بود که به خاطر محدودیت در گشتن لباس و چادر، جان امام به
خطر بیفتد. دست آخر یکی دو نفر رفتند پیش امام و گفتند:«اجازه بدهید دیدار
زنها را به خاطر همین مشکلات تعطیل کنیم». حتی گفتند «اینها زیر دست و
پا میمانند و مرد نامحرم باید بلندشان کند» امام اما بر خلاف انتظار، اخم
کرد و گفت: «شما فکر میکنید اعلامیههای شما شاه را بیرون کرد؟! همینها
شاه را بیرون کردند...» بعد هم گفت بروید وسیله رفاه و آسایش آنها را فراهم
کنید.
بعدها
رهبر همین را اینجوری برایمان تعریف کرد: «من اقرار کنم، اول کسی که نقش
زنان را فهمید، امام بزرگوار ما بود، مثل خیلی چیزهای دیگری که اول او
فهمید در حالی که هیچکدام از ماها نمیفهمیدیم، نقش زنان را هم او فهمید؛
والّا بودند بزرگانی از علما که ما با اینها بگومگو داشتیم، که اصلاً زنها
در تظاهرات شرکت بکنند یا نکنند! آن حصار محکمی که انسان به او تکیه
میداد، خاطر جمع میشد، تا بتواند در مقابل اینجور نظراتی که از مراکز
مهمی هم ارائه میشد، بایستد، حصار رأی امام و فکر امام و عزم امام بود»
پی نوشت:
۱. از خاطرات حجتالاسلام ناطق نوری عضو کمیته استقبال از امام
۲. بیانات در سومین نشست اندیشههای راهبردی ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
منبع:فردا