کد خبر : ۵۳۹۹۱
تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۲
در کلاس شرح نهج‌البلاغه؛

دکتر اسماعیلی:مومن باید تابع حق باشد

از ابتدا موضع موافق یا مخالف گرفتن کار انسان با ایمان نیست. مومن باید تابع حق باشد. این دو جمله به هم پیوسته، جامعه را از افراط در خوش بینی یا تفریط و بدبینی زیادی نجات می دهد که ما به آن محتاجیم.
عقیق: متن زیر گزارشی از سلسله جلسات شرح نهج البلاغه است که با سخنرانی دکتر محسن اسماعیلی استاد دانشگاه چهارشنبه ها بعد از نماز مغرب و عشاء در مرکز فرهنگی شهدای هفتم تیر(سرچشمه) برگزار می شود.

در شرح و تفسیر نامه ۶۹ نهج البلاغه به این سه جمله رسیدیم که «وَلاَ تَجْعَلْ عِرْضَکَ غَرَضاً لِنِبَالِ الْقَوْلِ، وَلاَ تُحَدِّثِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ،فَکَفَي بِذلِکَ کَذِباً، وَلاَ تَرُدَّ عَلَي النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ، فَکَفَي بِذلِکَ جَهْلاً». خود را با دست خود و داوطلبانه، حیثیت خود را سوژه حرف و حدیث دیگران قرار ندهید. هر چیزی که می شنوید، برای دیگران بازگو نکنید و قبل از بازگو کردن نسبت به صحت آن یقین حاصل کنید.

​اگر انسان هر چه می شنود بی درنگ نقل کند، فرمودند که نشانه آلوده شدن او به دروغ است. وَلاَ تَرُدَّ عَلَي النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ، فَکَفَي بِذلِکَ جَهْلاً»؛ هرچه از مردم می شنوی را تکذیب و رد نکن که این نشانه جهالت است. جلسه قبل درباره جمله آخر بحث می کردیم و صحبت در این بود که اولا معنی جمله چیست؟ یعنی چه که هرچه را می شنوی تکذیب نکن؟ و ثانیا چرا؟ چرا اگر چنین کاری بکنی نشانه جهل است؟

عرض شد که جهل در اینجا ممکن است دو معنی داشته باشد: در مقابل علم و یا در مقابل عقل. گاهی به معنای عدم العلم است و گاهی به معنای عدم العقل که در فارسی به نادانی و یا نفهمی بیان می شود. البته کثرت استعمال این بحث در معنای دوم، باعث می شود که عندالاطلاق، منصرف به معنای دوم باشد و برای همین هم ما بر این اساس جمله را معنی کردیم: «هرچه را می شنوی رد و تکذیب نکن؛ که این نشانه نفهمی و بی عقلی است». چرا؟ در بیان چرایی آن هم دو وجه را بیان کردیم. یکی اینکه ما بالوجدان و واقعا می دانیم گرچه همه شنیده هایمان درست نیست؛ اما همه شنیده هایمان دروغ هم نیست که رد کنیم. در بین شنیده هایمان هم راست هست و هم دروغ. باید درنگ و تامل کرد و درست را قبول و غلط را رد کرد. دوم اینکه این حالت که همه چیز را دروغ بداند؛ نشان این است که فهم قاصر خودم را ملاک فهم همه چیز می دانم و سر مخالفت با همه چیز دارم و این نیز نشانه بی عقلی است؛ چرا که «همه چیز را همگان دانند».

من یک نکته ای را به عرایض قبلی و در ادامه اضافه کنم.

این دو جمله در کنار هم، درسی بزرگ برای زندگی روزمره ماست. کدام دو جمله؟

هرچه می شنوی قبول نکن.

هرچه می شنوی رد نکن.

معلوم می شود انسان مومن مطلوب امیرالمومنین

​ سلام الله علیه، انسانی است که متعادل است؛ نه آنقدر ساده لوح و خوش بین که همه چیز را نقل کند و نه آنقدر بدبین که همه چیز را غیر از حرف خودش رد کند. نه ساده لوح است و نه متوهم. ​​باید شنیده هایش را، طبق اصطلاح قرآنی، «تَبَیُّن» باید بکند. یعنی بررسی کند و اگر درست است، متواضعانه بپذیرد و اگر نادرست است، قاطعانه رد کند. از ابتدا و پیشاپیش موضع موافق یا مخالف گرفتن کار انسان با ایمان نیست. مومن باید تابع حق باشد. این دو جمله به هم پیوسته، جامعه را از افراط در خوش بینی یا تفریط و بدبینی زیادی نجات می دهد که ما به آن محتاجیم.

اما بعد؛ هفته قبل که این جمله را خواندیم، عرض کردم که این جمله را بر اساس بیان و ترجمه عموم مفسران و مترجمان بیان می کنیم و جلو می رویم. الان می خواهم دو مطلب را خودم اضافه بر فرمایش بزرگان بیان کنم. مطلب اول. همان طور که گفتیم جهل در این روایت، مثل جاهای دیگر، حمل بر نفهمی و بی عقلی می شود. اما در اینجا اشکالی ندارد که معنای اول هم استفاده شود. یعنی بگوییم: «هر چیزی را که شنیدی تکذیب نکن؛ که این نشانی نادانی (نه نفهمی) تو است». چرا این ترجمه هم درست است؟ چون هر دو وجهی که گفتیم، با این ترجمه هم سازگار است.

اولا ما می دانیم که همه چیز را نمی دانیم. با این دانسته خودمان که نباید مقابله کنیم. کسی که همه حرف های مردم را دروغ می پندارد؛ علاوه بر بی عقلی، نادانی هم کرده است. زیرا به این اندازه هم حتی علم ندارد که همه چیز را نمی داند. در واقع در اینجا بی عقلی و نادانی با هم جمع می شوند.

این احتمال از اینجا به هنم متبادر شد که در فرمایشات امیرالمومنین(سلام الله علیه) در نهج البلاغه چنین تعبیری در جاهای دیگر وجود دارد. مثلا همین جمله ای که شنیده ایم و معروف است و در دو جای نهج البلاغه (هم در حکمت ۱۷۲ و هم در حکمت ۴۳۸) هم آمده است: «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا »؛ یعنی مردم، عموما، دشمنی می کنند با آنچه نمی دانند. با نادانی خودشان دشمنی می کنند. یعنی معمولا مردم عادی وقتی چیزی را نمی دانند، به جای اعتراف به نادانی و سرزنش خودشان برای عدم العلم و همت برای یادگیری، منکر نادانی خودشان می شوند. به جای دشمنی با تنبلی خودشان، با واقعیت های عالم هستی دشمنی می کنند. جهل خود را بر طرف نمی کنند. می خواهند مجهولات را برطرف کنند. منکر مجهولاتشان می شوند تا جهلشان را بپوشانند.

در جای دیگر می فرمایند: «لا تُعادوا ما تَجهَلونَ ؛ فإنَّ أكثرَ العِلمِ فيما لا تَعْرِفونَ »؛ با نادانی های خودتان دشمنی نکنید؛ چرا که​ اکثر دانش ها در نادانسته های شماست. تا چیزی شنیدی که با دانسته های تو جور در نمی آید؛ منکر نشو. بگو نمی دانم. این موضوع آنقدر بدیهی است که به ضرب المثل تبدیل شده است: «عدم الوجدان لا يدل على عدم الوجود»؛ اگر من چیزی را نمی فهمم و پیدا نمی کنم، به این معنی نیست که او نیست. نباید تلاش کنم که سطح عالم هستی را به اندازه نادانی خودم پایین بیاورم. باید سطح خودم را بالا ببرم. بعضی به جای وسعت بخشیدن به وجود خود، می خواهند عالم را در ذهن کوچک خود بگنجانند.

در خطبه ۱۰۵ حضرت چقدر روانشناسانه می فرمایند: «عِبَادَ اللَّهِ لاَ تَرْکَنُوا إِلَى جَهَالَتِکُمْ» به نادانیتان دل نبندید و تکیه نکنید. انسان آنقدر حب نفس دارد که جهل خود را از علم دیگران بالاتر می داند. «رکون» را آرامش همراه علاقه و محبت ترجمه می کنند.  یعنی آدم به چیزی که خیلی علاقه داشته باشد و به آن دلخوش باشد. حضرت می فرمایند اینقدر به نادانیتان دلخوش نباشید. «وَ لاَ تَنْقَادُوا لِاءَهْوَائِکُمْ» تا این اندازه تسلیم هوای نفس نباشید. معلوم می شود که «رکون به جهل» ملازم با «اتباع هوای نفس» است.

​ ​هوای نفس است که انسان را به دفاع از جهل می کشاند تا برای توجیه آن واقعیت ها را تغییر دهد. این خیلی خطرناک است. چرا؟ چون «فَإِنَّ النَّازِلَ بِهَذَا الْمَنْزِلِ نَازِلٌ بِشَفَا جُرُفٍ هَارٍ» آن کس که به دانسته های خودش اتکا می کند و به نادانسته های خودش دلخوش است، مانند کسی است که بر لبه پرتگاهی خطرناک ایستاده است « یَنْقُلُ الرَّدَى عَلَى ظَهْرِهِ مِنْ مَوْضِعٍ»؛ بار هلاکت خود را از این سو به آن سو می کشد «لِرَاءْيٍ يُحْدِثُهُ بَعْدَ رَاءْيٍ» هر حر فی که می زند از حرف قبلی اش بدتر است. توجیه روی توجیه است. «يُرِيدُ اءَنْ يُلْصِقَ مَا لاَ يَلْتَصِقُ وَ يُقَرِّبَ مَا لاَ يَتَقَارَبُ» می خواهد بی ربط و با ربط را به هم بچسباند. خوب چرا خودمان را به هلاکت بیندازیم؟ 

​ ​یک کلام بگو بلد نیستم... . این جمله معروف را از شیخ الرییس، ابو علی سینا همه شنیده اید: « كل ما قرع سمعك من الغرایب فذره في بقعة الامكان، مالم يذرك عنه قائم البرهان» ؛ هر چه شنیدید و دیدید با عقلتان جور در نمی آید را منکر نشوید. احتمال درستی بدهید؛ تا وقتی که دلیل کافی و محکم برای نادرستی آن پیدا کنید. جمله زیباتر و گویاتری را ابن سینا در اشارات دارد: «ایاک ان یکون تکیسک و تبروک عن‌العامه، هو ان تبری منکرأ لکل شیء. فذلک طیش، و عجز...»؛ ​بپرهیز از اینکه برای اینکه نشان دهی خیلی با هوش هستی، با همه چیز مخالفت کنی. این نشانه سبک عقلی و ناتوانی از درک حقایق عالم است. این راه خطرناکی است و انسان را بر لبه پرتگاه می برد. اگر اینطور شد؛ انسان واقعیت ها و حقایق معنوی را هم که می شنود، چون با عقل ناقصش جور در نمی آید انکار می کند.

​رضوان خدا بر امام عزیز. در جاهای متعددی از کتابهایش تاکید کرده اند که این عادت را نداشته باشید که مقامات معنوی دیگران را انکار کنید. حتی جایی می فرمایند این حالت مثل این است که حدیثی را منکر شوید. چطور اگر حدیثی را بخوانند و بیخود و بی جهت رد کنی، ممکن است در صورت دریت بودن حدیث، منکر فرمایش ائمه شده باشی. این هم همین طور است. چرا باید منکر شد؟ البته در جا دیگر تذکر می دهند که کاری نکنید که هر کسی برای خودش مغازه باز کند و ادعای کشف و شهود کند. این مطلب نخست که جهل را هم می توان به معنای بی عقلی گرفت (جلسه قبل گفتیم) و هم به معنی بی علمی و یا هر دو. مطلب دوم که به گفته های جلسه قبل اضافه می کنم این است که تا جایی که من دیدم، و خیلی دیدم و گشتم، همه مفسران و مترجمان جمله را همان طور که گفتیم ترجمه کرده اند.

در «وَلاَ تَرُدَّ عَلَي النَّاسِ کُلَّ مَا حَدَّثُوکَ بِهِ، فَکَفَي بِذلِکَ جَهْلاً»؛ کلمه « تَرُدَّ» را به معنای انکار کردن در نظر گرفته اند. اما من به نظرم می رسد ظرافتی در این عبارت هست که به آن توجه نشده است. ​​در لغت عرب، ریشه «ردّ» اگر با «علی» متعدی شود؛ معنی دیگری هم دارد: «پاسخ دادن به کسی یا چیزی». اگر به این ظرافت دقت کنیم، معنای این جمله می شود: «هر کس هر چیزی می گوید، جوابش را نده؛ که نشانه بی عقلی است». انسان مومن نباید مقید باشد هر کس چیزی گفت جواب دهد. خیلی جاها بهترین جواب «سکوت» است.

کلا اینگونه فهمیده می شود از کتاب و سنت که اگر کسی چیزی می گوید و دنبال کشف مطلب است، کمکش کنید. اما اگر کسی از سر لجبازی و تکبر چیزی می گوید، با او وارد بحت نشوید. این نشانه بی عقلی است که آدم با کسی که از روی تکبر خودش را به نفهمی زده است دهان به دهان شود. به این آدم ها بر می خوریم. می خواهد مسخره کند. در قرآن و روایات داریم که آدم عاقل نباید با این آدم وارد بحث شود. او اصلا همین را می خواهد. در سوره فرقان می فرماید: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا»؛ وقتی می گوید بیایید خدای رحمان را بپرستید؛ با اینکه خدا را خوب می شناسند؛ خودشان را به نفهمی می زنند می گویند: اصلا رحمان چی هست؟ از عمق جان می دانند که آسمان ها و زمین را خدا آفریده. ولی با حالت بدی و برای مسخره می گویند: رحمان اصلا کی هست؟

قرآن جواب اینها را نمی دهد. به جای جواب دادن اینها، خدا را توصیف می کند: «تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا؛ وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِّمَنْ أَرَادَ أَن يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا» ؛ بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد؛ و اوست كسى كه «براى هر كس كه بخواهد عبرت» گيرد يا بخواهد سپاسگزارى نمايد شب و روز را جانشين يكديگر گردانيد.

بعد می فرماید: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»؛ پرسیدی رحمان کیست؟ آن را که نمی فهمی. اگر می خواهی برایت عباد الرحمان را توضیح می دهم. کسانی هستند که جواب شما جاهلان را نمی دهند. شما بی عقل ها وقتی سوالی می کنید که عمدا عبادالرحمن را اذیت کنید؛ آنها جوابتان را نمی دهند؛ « قَالُوا سَلَامًا». البته بعضی این آیه را اشتباه معنی می کنند. خیال می کنند اگر کسی چیزی گفت، باید در جوابش به صورت مسخره آمیزی بگویند «سلام علیکم». این نیست. کسی نباید دیگران را مسخره کند. این آیه را باید با آیات بعد معنی کرد: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»؛ سلام این ها هم از روی کرامت است. آنها می خواهند تو را عصبانی کنند و به حرف بکشند؟ تو توجه نکن. با عقل و بزرگواری و بی اعتنایی به آنها از روی عقل و حلم و برای تنبه دادن سلام کن.

چه مقابله زیبایی قرآن درست کرده است: وقتی «جاهلون»، «عبادالرحمن» را خطاب می کنند؛ آنها «قالوا سلاما». یعنی عبادالرحمن، مقابل «جاهلون» و همانا عاقلان هستند. ​بنده خوب خدا عاقل و داناست. اگر دیدیم کسی چیزی می گوید و اگر برگردی بگویی «سلام علیکم»، او بیشتر عصبانی می شود؛ این کار را هم نباید بکنی. اینجا باید خاموش بنشینی. کما اینکه امیرالمومنین فرمودند: «السُّکوتُ عَلی الأحمَق أفضَل مِن جَوابه»؛

​بهترین جواب نادان و احمق، سکوت است. مولوی هم می گوید:

مده پاسخ به گفتار سفیهان

همان بهتر به خاموشی بکوشی

مگر نشنیده ای این نکته نغز

​​جواب ابلهان باشد خموشی

از همین جا می توانیم وارد بحث دیگری شویم تحت عنوان جدال و مراء. ​حضرت ثامن الحجج صلوات الله علیه، به حضرت عبدالعظیم حسنی فرمودند که:

«يَا عَبْدَالْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَایَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَه.ِ وَ مُرْهُمْ بِالسُّكُوتِ وَ تَرْكِ الْجِدَالِ فِيمَا لَايَعْنِيهِمْ ...»؛ سلام من را به شیعیان برسان و به آنها از طرف من پیغام بده که راه را برای شیطان باز نکنند. شیطان جر و بحث های بیهوده را دوست دارد. (امر به امر است) به آنها دستور بده که راست بگویند و امانتدار باشند (نشانه شیعه راستگویی و امانتداری است. اصلا در حدیثی از امام صادق علیه السلام به ابی کهمس هست که به فلانی بگو: آنچه که علی را در چشم پیامبر علی کرد؛ راستگویی و امانتداری بود. شما هم اینگونه باشید تا عزیز شوید). و آن ها را به سکوت و ترک بحث در هنگامی که سودی ندارد امر کن. انسان با وارد شدن به بحث با نادان و نفهم، اعصابش خرد می شود و عمرش تلف می شود.

وقت خیلی با ارزش است دوستان عزیز. امروز اول شعبان است. ماه رجب به سرعت تمام شد. کانه لحظه ای قبل بود که ماه رجب وارد شد. با همین سرعت و بیشتر ماه شعبان و رمضان و امسال و سال های بعد و عمر انسان تمام می شود. آنهایی که از عمرشان استفاده می کردند؛ خیلی این روزها حسرت می خوردند. روح مرحوم استاد شاد. چنین روزها و شب هایی که جلسه بود با بغض و اشک در چشمان زیبا و لرزش صدا می فرمود: دوستان ماه رجب رفت. ماه رجب در روایات ما به «اصب» یعنی ریزش شدید باران تعبیر شده است. یک ​ماه رحمت خدا به شدت ریزش کرد. ما خیس شدیم؟ خودمان را زیر آن باران قرار دادیم؟

ماه رجب آمد و رفت و به ظاهر ایشان نبودند. ماه رجب هایی هم خواهد آمد که ما نیستیم. باید از این وقتها استفاده کند. می فرمودند: ماه شعبان کمتر از ماه رجب نیست. اگر انسان راست بگوید که از رفتن ماه رجب ناراحت است؛ ماه شعبان را جدی تر بگیرد. اگر ماه شعبان را جدی نگیریم، یعنی از رفتن ماه رجب ناراحت نیستیم. می فرمودند: حزن بر گذشته باید قصد در آینده را درست کند. همان طور که در روایات آمده است؛ خیلی توصیه می کردند که انسان در ماه شعبان استغفار کند. شست و شوی انسان است و آماده شدن روح است برای ماه مبارک.

بعد از استغفار دعا کنید: شست و شویی کن و وانگه به خرابات خرام... . باید حسرت لحظاتی را بخوریم که دیگر آن صدا را بشنویم. باید تصمیم بگیریم که عمرمان را بیهوده به بحث و جدل با دیگران تلف نکنیم؛ مگر اینکه برای هدایت دیگران باشد. روح انسان از ترجمه این ادعیه هم پرواز می کند... این دعایی که از امیرالمومنین است و همه ائمه هم این را می خواندند:  اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِينا لَكَ مُتَضَرِّعا إِلَيْكَ رَاجِيا لِمَا ...​.


منبع:مهر


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین